eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
34.8هزار عکس
27.7هزار ویدیو
132 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
حلقومها را میتوان برید,اما فریادها را هرگز... فریادی که از حلقوم بریده بر می آید جاودانه میماند. 🕊شهدا شرمنده ایم..... کاش ماهم کبوتری شویم گرد حرمت ارباب صبحتون شهدایی 💜🌼💜🌸💜🌸💜🌼💜🌸💜 💐💐🌷🌷🌹🌹💐💐🌼🌸🌷 👉 @abbass_kardani👈
4_238801710665957925.mp3
1.62M
🌺اباصالح التماس دعا هرکجا رفتی یاد ما هم باش.. 🌹شب جمعه کربلا رفتی یاد ما هم باش چون زدی بوسه... ✨مناجات بسیارزیبا و روح نواز درباره حضرت مهدی عج🌷 👉 @abbass_kardani👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖(فوق العاده زیبا) ⃣1⃣ تاچشمم به رودخانه افتاد سرم‌ را انداختم‌ پایین وهمان جا نشستم‌‌❗️ بدنم شروع کرد به لرزیدن. نمی دانستم چه کارکنم❗️ همان جا پشت درخت مخفی شدم. کسی آن اطراف مرا نمی دید. درخت ها و بوته ها مانع خوبی برای من‌ بود. من با چشمانی گردشده ازتعجب منتظر ادامه ی ماجرای احمدبودم. چرا این قدر ترسیده بود⁉️🤔 احمد ادامه داد؛ من‌ میتوانستم به راحتی گناه بزرگی انجام بدهم. در پشت آن درخت و در کنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شناکردن بودند. ✨✨✨✨ من همان جاخدا را صدا زدم وگفتم؛ خدایا کمکم کن. خدایا الان شیطان به شدت مرا وسوسه میکند که من نگاه کنم. هیچ کس هم متوجه نمیشود.اماخدایا من به خاطر تو از این گناه می گذرم. کتری خالی را برداشتم و سریع از آنجا دور شدم. بعد هم از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه ها. هنوز دوستان مسجدی مشغول بازی بودند. برای همین‌ من‌ مشغول درست کردن آتش شدم. چوب ها را جمع کردم و به سختی آتش را آماده کردم. خیلی دود توی چشمم رفت. اشک😢 همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود؛ خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت. همین طور که داشتم اشک میریختم گفتم؛ ازاین به بعد برای خدا گریه میکنم.😭 حالم خیلی منقلب بود.از آن که درکنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز بودم... ... 🌹🍃🌹🍃 👉 @abbass_kardani👈
❣﷽❣ 💖(فوق العاده زیبا) ⃣1⃣ همین طور که اشڪ میریختم و با خدا مناجات میڪردم خیلے باتوجه گفتم؛ یاالله یاالله...🕊 به محض تکرار این عبارت یڪ باره شنیدم ڪه از همه طرف شنیده می شد.ناخودآگاه از جا بلند شدم و باحیرت به اطراف نگاه ڪردم. صدا از همه شنیده مے شد. از🌴🌳🌲 🏔 صدا مے آمد‼️😳 همه مے گفتند؛ ↙️ 💎💎 سُبّوحٌ قٌدوسٌ رَبُنا وَ رَبُّ الْمَلائِڪَةِ وَ الرّوح (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائڪه و روح) 💎💎↗️ وقتے این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خیره شدم. ازادامه بازے بچه ها فهمیدم که آنها چیزے نشنیده اند❗️ ✨✨✨ من‌ در آن غروب با بدنے که از وحشت مے لرزید به اطراف میرفتم. من‌ ازهمه ذرات عالم این صدارا مے شنیدم❗️❣ احمـ🌹ـدبعد از آن ڪمے سڪوت ڪرد. بعد با صدایے آرام ادامه داد؛ ڪم ڪم به روے من بازشد! احمـ🌹ــداین را گفت و از جابلند شد تا برود. بعد برگشت و گفت؛ محسن ، این ها را براے تعریف ازخودم نگفتم. گفتم انسانے ڪه گناه را ترڪ ڪند چه مقامے پیش خدا دارد.🌹🍃 بعد گفت تامن زنده ام براے ڪسے از این ماجرا حرفے نزن❗️ ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. 🌹🍃🌹🍃 👉 @abbass_kardani👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره‌‌ی استاد پناهیان از شهید مدافع حرمی که پدرش را از شهادتش راضی کرد...
🔹عکس دخترشو زده بود تو دفتر فرماندهیش... 🔹بهش گفتم مرتضی اون عکسو بردار؛ اینجوری دلت گیره...نمیتونی بپریا... 🔹گفت: نه، میخوام با همه وابستگیام، فدایی امام زمان(عج) بشم... 🌹شهدا را یاد کنید با صلوات @abbass_kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا