eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
34.5هزار عکس
27.3هزار ویدیو
131 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
گمنام.. یـعنی.. کسی که.. دنیـا را.. حتـی.. به اندازه یک نام هم.. نمی خـواهد..!! گمنـامی بجـویید.. 📎گمنامی راز عجیبیست.. 🍃 @abbass_kardani✅
🌱خدایا بگذار دریا باشم ساکن و ساکت،ڪه طوفان‌های سخت هم من را به هیجان نیاورد،قلبم رامثل آسمان صاف وپاک کن که لڪه ڪدورتی ازاعمال خلاف دیگران بر ساحتش ننشیند شهید_دکتر_چمران @abbass_kardani✅
کجایند مردان والفجر هشت که از خونشان دشت گلپوش گشت کجایند مردان فتح المبین کجایند اسطوره های یقین کجایند آنان که بالی رها داشتند گذرنامه کربلا داشتند قبل از اغازعملیات👆
🌷 وطن یعنی همه آبــــ و همه خاکــ وطن يعني خليـج تا ابد فـارس وطن یعنی ، ایـــــران 🇮🇷 «دهم‌ اردیبهشت روز ملی‌ خلیج ‌فارس گرامی باد» : @Abbass_Kardani ‌‌
💦 #جرعه_ای_از_نهج_البلاغه 🎀 اهل بصیرت باش! @Abbass_Kardani 🕊کانال شهید عباس کردانی🕊
🔸 " در محضـر شهیــد " ... ما به تعبیر امـــام " باید به تڪلیف عمل ڪنیم " اگر توانستیم دشمن را در هم بکوبیم پیروز می‌شویم و اگر کشته هم بشویم " شهیــــد " هستیم ، این نیز خود پیروزے است پس ما نباید نگرانی داشته باشیم . #شهید_سردار_محسن_وزوایی #اولین_فرمانده_لشکر۱۰سیدالشهدا #سالـروز_شهــادت
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
🔸 " در محضـر شهیــد " ... ما به تعبیر امـــام " باید به تڪلیف عمل ڪنیم " اگر توانستیم دشمن را در
📝 متن زیر روایتی است از آخرین لحظات زندگی : ـ مسعودی جان دقیق توجه کن... شما باید نیروهایت بلافاصله بروند در سمت چپ جاده مستقر بشوند، حتی یک نیرو هم نباید سمت راست جاده باشد. خودت که می‌دانی سمت راست هیچ حافظ و مانعی برای نیروها وجود ندارد. شنیدی چی گفتم؟ مقارن ساعت ده صبح در پی پیشروی دلهره‌آفرین حدود یکصد و دوازده دستگاه تانک لشکر۳ زرهی دشمن از سمت جنوب ایستگاه گرمدشت به سوی مواضع گردان‌های مقداد و میثم، محسن وزوایی شخصاً هدایت عملیاتی این دو گردان را بر روی جاده اهواز ـ خرمشهر به عهده گرفت. محسن تمام گردان‌های تحت امر محور عملیاتی محرم را از طریق بی‌سیم فرماندهی محور، مخاطب قرارداد و با لحنی مصمم و جدی گفت «به کلیه واحدها، به کلیه واحدها! همه سریع به جلو پیشروی کنید... الله‌اکبر!». با شدت گرفتن آتش دشمن، زمین غرب کارون به لرزه درآمد و آتش منظم بیش از ده‌ها عراده توپ، صدها تانک مدرن و سایر سلاح‌های منحنی‌زن دشمن روی منطقه درگیری به صورت متراکم اجرا می‌شد. هلی‌ کوپتر‌های توپدار ساخت روسیه و فرانسوی یگان هوانیروز سپاه سوم دشمن هم از آسمان خود را بر فراز مواضع رزمندگان سبک اسلحه ایرانی رسانده و به شدت آنان را زیر آتش گرفته بودند. در این لحظه نیروهای گردان میثم تمار به فرماندهی «عباس شعف» همرزم دیرینه محسن خود را به نزدیکی محل استقرار او رسانده بودند. . محسن تمام قد ایستاده بر روی جاده بر سر نیروهایی که بدون کمترین سنگر و جان‌پناهی هنوز در غرب جاده می‌جنگیدند فریاد می‌زد، طوری که دیگر صدایش هم گرفته بود. او برآشفته می‌گفت «برادرها بیایید پشت جاده لااقل از روبه‌رو کمتر اذیت می‌شید» عباس شعف خود را به محسن رسانده، او را در آغوش کشید. آن دو لحظاتی در آن جهنم آتش و دود در آغوش هم آرام گرفتند. هنوز چند قدمی از هم جدا نشده بودند که ناگهان انفجار مهیبی در نزدیکی محسن رخ داد و بعد... هنگامی که عباس بالای سرمحسن رسید، او را دید که به همراه معاون دومش حسین تقوی‌منش و بی‌سیم‌چی‌شان به خاک شهادت غلطیده‌اند؛ سپس با ملایمت چفیه سیاه‌رنگ دور گردن محسن را باز کرد و با همان، صورت خاک‌آلود دوست و برادر شهیدش را پوشاند، گوشی بی‌سیم را به دست گرفت. ـ احمد، احمد، شعف متوسلیان: شعف، احمد بگوشم ـ حاج آقا، خوب گوش کن؛ آتیش سنگین؛ محرم بی‌علمدار شد؛ آقا محسن... آقا محسن... شعف دیگر نای صحبت کردن نداشت و احمد متوسلیان آنچه را که می‌بایست بشنود، شنیده بود .... @abbass_kardani
🍃🌹چقدر خوبه یه رفیق شهید داشته باشی و باهاش حرف بزنی مطمئن باشی به حرفات گوش میده و آرومت میکنه🌹🍃 رفیق #شهیدم همیشه کنارم باش ... شبتون شهدایی @abbass_kardani✅
❖ اَلـسَّـلام عَـلَـیـڪَ یـٰا بَـقـیَّـةَ الـلّٰـہِ فِـي اَرضِـہ ❖ زیر پایت ، نظر افکن که تماشا دارد دلِ آواره به خاکِ قَدمت جا دارد
صبح آن است که با یاد شما برخیزم وَرنه هر صبح مثالِ شب تاری دگر است ... #صبحتون_منور_به_نگاه_شهدا #جمع_رزمندگان
گاهی تمام_خواهش_های_دنیا خلاصه میشود در دو کلمه: ای شهید من ... مرا دریاب ... @abbass_kardani✅
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍ اوایل ازدواجمون بود ... برا خرید با سید مجتبے رفتیم بازارچه ... بین راه با پدر و مادر آقا سید برخورد کردیم. سید به محض اینکه پدر و مادرش رو دید ، در نهایت تواضع و فروتنے خم شد روے زمین زانو زد و پاهاے والدینش رو بوسید ... آقا سید با اون قامت رشید و هیکل تنومند در مقابل والدینش اینطور فروتن بود ... این صحنه برا من بسیار دیدنے بود