#ارباب_حسین
چقدر حالِ قشنگی ست ميان من و تو
#حرمت ليلی و من در پِی آن #مجنونم
#امام_حسین #امام_زمان #کربلا
@abbass_kardani💔🍃🍃❤️🍃❤️
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#التماس_شفاعت....
🌷حضرت آقا آمده بودند کرمان. مثل همیشه یکی از برنامههایشان دیدار با خانواده شهدا بود. قرعه افتاده بود به نام ما. دیگر از خدا چه میخواستیم؟ وقتی آمدند حاج قاسم هم همراهشان آمده بود. لابهلای حرفها از فرصت استفاده کردم و رو به حضرت آقا گفتم: «آقا انشاءاللّه فردای قیامت همه ما رو که اینجا هستیم شفاعت کنید.» فرمودند: «پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کنند.» بعد هم خم شدند و سرشان را بهطرف حاج قاسم گرداندند. نگاهی به حاجی کردند و فرمودند:...
🌷فرمودند: «این آقای حاج قاسم هم از آنهایی است که شفاعت میکند انشاءاللّه.»حاجی سرش را انداخت پایین. دو دستش را گرفت روی صورتش. ــ بله! از ایشان قول بگیرید به شرطی که زیر قولشان نزنند. جلوی در ورودی دیدمش. مراسم افطاری حاجی به بچههای جبهه و جنگ بود. گفتم: «حاجی قول شفاعت میدی یا نه؟ واللّه اگه قول ندی داد میزنم میگم اون روز حضرت آقا در مورد شما چی گفتن؟» حاجی گفت: «باشه قول میدم فقط صداش رو در نیار.»
🌹خاطره ای به یاد سردار دلها، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
#راوی: آقای جواد روحاللهی داماد خانواده شهید معزز محمدرضا عظیم پور
📚 کتاب "سلیمانی عزیز"، انتشارات حماسه یاران، ص۵۸
❌️❌️ ....ما هم داریم.
Dastane Behnam 2.mp3
17.89M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
🏷 کتاب داستان بهنام
#نویسنده: داود امیریان
#فصل_دوم
⬅️ کتاب «داستان بهنام» براساس زندگینامهی نوجوان شهید «بهنام محمدی راد» نوشته شده است، نوجوانی چالاک، باهوش و شجاع، متولد مسجدسلیمان و بزرگشدهی خرمشهر که در روزهای آغازین جنگ و محاصرهی خرمشهر به صف رزمندگان میپیوندد و با متجاوزان بعثی مبارزه میکند.
🎧 روایت صحنههای مبارزه این نوجوان ایرانی حیرتآور و داستان زندگیاش شنیدنی است.
اللهمَّ عجل لولیک الفرج
تعارفمان میکند
دقایقی مهمانش باشیم
مهمان نگاهِ گرم و خلوصش ...
#پیرمردان
#دفاع_مقدس
@abbass_kardani❤️🍃❤️🍃❤️🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عصرتون مهدوی و پربرکت
ســــــــلام خدمت اعضای محترم
مـــــــــهمان عزیز امشب ما 👇👇
شــــــــــهید احمد کوچکی هستند
نام پدر :محمد
تولد۱۲۹۲/۹/۹
محل تولد: همدان
شهادت: ١٣۶۰/۰٣/۰۵
محل شهادت:خرمشهر
مزار: شیخان
📚کتاب مربوط به شهید
حماسه بابا
🌷 #خـــاطـــره_شـــهــیـــد
پدرم از جواني شكارچي و تيراندازي ماهري بود به طوري كه يك پنج ريالي روي ديوار را از مسافت دور به راحتي هدف قرار ميداد و نشانه ميرفت كه كسي متوجه نميشد.
يك پارچه به لوله تفنگش بسته بود كه با هلاك كردن هر عراقي يك گره به آن پارچه ميزد.
تمام شهر دست عرقيها بود و ما يك لشگر ديدهباني بيشتر نداشتيم بين ما و عراق يك رودخانه فاصله بود كه پدرم هر جنبدهاي را هدف قرار ميداد كه عراقيها به ستوه آمده بودند.
نقشه كشيده بودند كه ديدبان ايراني را هدف قرار دهند و اين كار هم شد ديدهبان عراق از روي پشتبامي ساختمان منطقهي ما را مورد شناسايي قرار ميداد كه فقط دوربين و دست آن نيرو پيدا بود كه پدرم از فاصله 300 الي 400 متري او را نشانه رفت كه عراق از سنگر به بيرون پرت شد.
پدرم گفت: ساكت باشيد وقتي دو نفر آمدند ديدهبان را ببرند. آن دو هم هدف قرار گرفتند كه تا شب جنازهي هر سه آنها روي زمين بود.
در نهايت سر پدرم را نشانه گرفتند و او را به شهادت رساندند.
🌷 #وصـــیــت_نـامــه
سنگرم را خالی نگذارید و آن سید بزرگوارم نایب بر حق حضرت مهدی عجل الله را تنها نگذارید .