🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🔰خاطره ای از شهید علیرضا کریمی از زبان مادر گرامیشان..
《هر وقت که راه کربلا باز شود...》
💐چهار سال مریض بود. کلی دوا و دکتر کردیم، فایده نداشت
آخرین بار بردیمش پیش بهترین متخصص اطفال تو اصفهان. معاینه اش کرد و گفت:«کبدش از کار افتاده، شاید تا فردا صبح زنده نماند!»
❣پدرش سفره حضرت ابوالفضل علیه السلام را نذر کرد. آقا شفایش داد
دفعه آخری که رفت جبهه ازش پرسیدم کی بر می گردی؟
جواب داد:« هر وقت که راه کربلا باز شود.»🦋
توی عملیات والفجر یک شده بود مسئول دسته دوم گروهان حضرت ابوالفضل
🥀وقتی شهید شد شانزده سالش تمام شده بود، شانزده سال بعد هم برگشت
😔درست شب تاسوعا
وقتی برگشت که اولین کاروان از زائران ایرانی رفتن کربلا
🕊راه کربلا باز شده بود...🕊
#شهید_علیرضا_کریمی🌷
محل ولادت: اصفهان
تاریخ ولادت: ۱۳۴۵/۰۶/۲۲
تاریخ شهادت : ۱۳۶۲/۰۱/۲۲
محل شهادت: فکه، جاده شنی
مزار: گلستان شهدای اصفهان
10.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌷🍃
🌷
🌷این حوالی همه هستند و
درونم خالی ست
🌷بی تو متروکه ترین
جای جهان ست دلم
🕊به فدای دل بابایی تو🕊
🌷
🍃🌷🍃
12.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌷🍃
🌷
🌷شهیدی که
از نظر کرامات فراوان
به شهید امام رضایی
معروف هستند .
🌷شهید سید کوچک موسوی
🌷شهدا زنده اند
🌷
🍃🌷🍃
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌷🍃
🌷
🌷سیمش وصل بود...
🌷روحیات و حالات معنوی
عجیبی داشت.
برای گشتزنی و شناسایی رفتیم و خسته برگشتیم.
در عملیات کربلای۵ در شلمچه،
صبح زود بعد از نماز یکدفعه آمد صدایم زد و گفت:
«حمید! کدوم گردان الان تو خطه؟»
گفتم: «گردان برادر محفوظی.» گفت:
«سریع بگو بیان عقب.
بعد از ظهر بچههای
زاهدان رو بفرست جاشون.»
تعجب کردم چون
مسئلهای نبود که نیاز
به تعویض نیرو باشد.
گفتم: «چرا؟!» گفت:
«کاری رو که میگم انجام بده.» گفتم:
«آخه چرا؟!
همینطوری که نمیشه؟
گفت:
«اینقدر سوال نپرس،
بگو بیان عقب.»
لحنم اعتراضآمیز شد.
گفتم: «من باید بدونم چی شده. بچهها جاشون خوبه.
اونجا توجیه شدن.»
دید که من بیخیال نمیشوم صدایش را آورد پایین
و به آرامی گفت:
«من الان یه صحنهای دیدم
که عراق حمله میکنه، چون
اینا خستهاند، همهشون شهید میشن، اما بچههای زاهدان
تازه نفس هستن.
توجیهشون کن.»
🌷سیمش وصل بود
و گاهی مسائل به او
الهام میشد.
من که به این حالاتش
عادت داشتم،
سریع رفتم سراغ بچههای زاهدان
و با نیروهای خط جابهجا شدند.
بعد از ظهر،
حاجی باز آمد و پیگیر شد.
جزئیات را توضیح دادم.
خوشحال شد.
پرسید: «بهشون مهمات کامل دادی؟» گفتم:
«مهمات و تجهیزات، همه چی بهشون دادم. تیربار هم اضافه کردم براشون.»
همان شب حدود ساعت ۱۰،
عراق حمله کرد.
البته نتوانست کاری بکند
و با کلی تلفات مجبور شد
عقبنشینی کند.
راوی: حمید شفیعی
از فرماندهان لشکر ۴۱ ثارالله
🌷 #فیلم جوانی سردار دلها
🌷
🍃🌷🍃
ارسالی از اعضای محترم 👆👆👆
حاجت روا و عاقبت بخیر بشید
خاطرات_شهدا
سردار_رشید_اسلام
شهید_والامقام
محمود_کاوه
پارتی_بازی
فهمیدیم عده ای تو مجلس عروسیشان، علاوه بر انجام کارهای ناشایست، برای مردم هم ایجاد مزاحمت کرده اند.
محمود سریع یک گروه از بچه های سپاه را فرستاد آن جا که چند نفری را که مست بودند، گرفتند و آوردند.
مدتی گذشت تا آقای معصوم زاده برای هر کدامشان یک حکم صادر کرد. یکی از مجرمان، مردی بود که فروشگاه لوازم یدکی داشت و ما مشتری دائم اش بودیم؛ مدام می گفت: من بهتون خدمت می کنم، لوازم براتون می خرم، مرا ببخشید.
همه می دانستند #محمود این جور وقت ها ملاحظه غریبه ها را نمی کند. برای همین گفت: بخوابانید، شلاقش را بزنید.
به خاطر دارم یکی دیگر از آن ها رئیس بانک بود. می گفت: به همه ی شماها وام می دهم، هر کاری ازدستم بر بیاد، براتون انجام می دم، فقط این بار رو ندیده بگیرین.
محمود گفت: کسی این جا محتاج وام و پول شما نیست، حکمی را که برات صادر شده اجرا می کنیم، نه کمتر نه بیشتر.
🔷 ۱۱ شهریور سالروز عملیات کربلای ۳ و تصرف سکوهای نفتی البکر و الامیه گرامی باد.
🔸«در عملیات کربلای ۳ که به منظور تسخیر اسکله های نفتی عراق به نام های البَکر و الامیه انجام می شد، در خلیج فارس دچار مَدِّ شدید آب و امواج متلاطم شده بودیم.
🔸من بسیار ترسیده و مُتَحَیِّر بودم اما با این حال ستون غواصانی که داخل آب در حال حرکت بودند را هم کنترل میکردم. مدتی بعد دیدم که یکی از بچهها سرش را بدون حرکت داخل آب قرار داده است.
🔸ترس و نگرانی ام بیشتر شد! شانهاش را گرفتم و تکان دادم، سرش را بلند کردم با نگرانی و تعجّب پرسیدم: چی شده؟ چرا تکان نمیخوری؟ خیلی خونسرد و بدون نگرانی گفت: مشغول خواندن نماز شب بودم!
🔸اطمینان و آرامش این جوان بسیجی زبانم را بند آورده بود. گفتم: اشکالی نداره ادامه بده، التماس دعا. صبح، روی اسکله الامیه اولین شهید بود که به دیدار معشوق نائل آمد.
🔸او کسی نبود جز شهید «غلامرضا تنها» از اصفهان که بعد از شهادتش نام اسکله الامیه را نیز به اسکله شهید «تنها» تغییر دادیم» (منبع، کتاب نماز شهدا صفحه ۱۷).
🔹شهید آوینی: «دیندار آن است كه در كشاكش بلا دیندار بماند، وگرنه، در هنگام راحت و فراغت و صلح و سِلم، چه بسیارند اهل دین، آنجا كه شرط دینداری جز نمازی غُرابوار و روزی چند تشنگی و گرسنگی و طوافی چند بر گرد خانهای سنگی نباشد!»
🔸منبع کتاب «فتح خون»
ســــــــلام خدمت اعضای محترم
مـــــــــهمان عزیز امشب ما 👇👇👇
شـــــــهید حاج احمد کاظمی هستند
خاطرات_شهدا
سردار_رشید_اسلام
شهید_والامقام
حاج_احمد_کاظمی
سرماي شديدي خورده بود. احساس ميكردم به زور روي پاهايش ايستاده است. من مسئول تداركات لشكر بودم. با خودم گفتم: خوبه يك سوپ براي حاجي درست كنم تا بخوره حالش بهتر بشه.
همين كار را هم كردم. با چيزهايي كه توي آشپزخانه داشتيم، يك سوپ ساده و مختصر درست كردم.
از حالت نگاهش معلوم بود خيلي ناراحت شده است. گفت: چرا براي من سوپ درست كردي؟
گفتم: حاجي آخه شما مريضي، ناسلامتي فرماندهي لشكرم هستي؛ شما كه سرحال باشي، يعني لشكر سرحاله!
گفت: اين حرفا چيه ميزني فاضل؟ من سؤالم اينه كه چرا بين من و بقيهي نيروهام فرق گذاشتي؟ توي اين لشكر، هر كسي كه مريض بشه، تو براش سوپ درست ميكني؟
گفتم: خوب نه حاجي!
گفت: پس اين سوپ رو بردار ببر؛ من همون غذايي رو ميخورم كه بقيهي نيروها خوردن.
#شهادت_اتفاقی_نیست
یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
شادی روح امام و همه ی شهدای
عزیز خاصه مهمان امشب مون
دسته گل صلوات هدیه کنیم
خدایاازعمرم بگیربرعمر رهبرم بیفزا
کوتاهترین دعا برا بزرگترین آرزو
اللهم عــــــــجل لولیک الفرج
الـــتماس دعای فــــرج آقا جانم