سلام علیکم
وقتی میگم توفیق دست ما نیست
قرار نیست که من انتخاب کنم که کدوم سبکو برای محرم بنویسم
انتخاب با خود حضرات علیهم السلام هست
دیروز توسل کردم یه سبک زیبا به حقیر عنایت شد و به رسم هرساله اول شب سوم و بعد شب تاسوعا رو نوشتم
خدا میدونه این دو شعر چقدر اشک از من گرفت و چندین بار توی همین دوروز باهاش ارتباط برقرار کردم😭
ان شاءالله دهه رو کامل میکنم و خدمتتون ارسال میکنم
ان شاءالله یک بند ثابت مهدوی و دوبند دیگر خاص موضوعات شبها
التماس دعای فرج
یاعلی
11.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بالاترین دعا...
برای بالا ترین شخصیت عالم...
در بالا ترین حالت معنویت در نماز...
59 روز تا عید ولایت
#غدیر_خم
🌸حدیث 1
قالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِين علیه السلام:
وَ لَقَدْ نَادَى ابْنُ عَبْدِوُدٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ بِاسْمِهِ فَحَادَ عَنْهُ وَ لَاذَ بِأَصْحَابِهِ حَتَّى تَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِمَّا رَأَى بِهِ مِنَ الرُّعْبِ وَ قَالَ صلی الله علیه و آله: أَيْنَ حَبِيبِي عَلِيٌّ؟ تَقَدَّمْ يَا حَبِيبِي يَا عَلِيُّ.
✨حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند:
عمرو بن عبدود در روز جنگ خندق عُمَر را با نامش صدا زد.او روی برگردانید و به اصحابش پناه برد، بطوری که پیامبر صلی الله علیه وآله از واهمه ای که بر او عارض شده بود تبسّم کرد و فرمود: حبیبم علی کجاست؟
ای حبیبم ای علی، تو به مقابله با او برو.
( بحار الأنوار، ج 30، ص 324)
🌸حدیث 2 :
جلال الدین سیوطی از علمای اهل سنت در تفسیر آیه ۱۵۵ سوره آل عمران روایت کرده است:
عمر، روز جمعه، سوره آل عمران را میخواند. وقتی به این آیه رسید، «کسانی از شما که در روز رو به رو شدن دو جمعیت با یکدیگر (در جنگ احد)، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضی از گناهانی که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت.» گفت: وقتی روز احد، از مشرکان شکست خوردیم، من فرار کردم تا این که از کوه بالا رفتم و همانا خود را دیدم که همانند بز کوهی، از کوه بالا میروم....
(الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، تألیف سیوطی، جلد ۴، صفحه81)
آن که بوده چون بز کوهی زمان کارزار
پیش اِبن عَبدُوَدها بوده تدبیرش فرار
وقت تقسیم غنایم گفته: تنها مرتضی
دشمنان را یک تنه با تیغ خود کرده شکار
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
58 روز تا عید ولایت
#غدیر_خم
قَالَ رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله:
«يَا عَلِيُّ! مَعَكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَصًا مِنْ عِصِيِّ الْجَنَّةِ تَذُودُ بِهَا الْمُنَافِقِينَ عَنْ حَوْضِي.»
«ای اميرالمؤمنين علیه السلام ،روز قيامت با تو عصایی از عصاهای بهشت است که منافقان را بوسيلۀ آن از حوض کوثر دور میسازی.»
📚بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار عليهم السلام، مجلد ۴٠، صفحه ٧٩، باب (٩١): جوامع مناقبه صلوات الله علیه...
ساقی کوثر،علی شد پس به اذن داورش
می کند سیراب هر کس را که باشد نوکرش
در قیامت با عصای خود، امیرالمؤمنین
دور می سازد منافق را ز حوض کوثرش
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
57 روز تا عید ولایت
#غدیر_خم
🌸 «پیامبرخدا صلیالله علیه و آله و سلم» فرمودند:
اذا کانَ یومُ القیامَة وَ نُصِبَ الصِّراطُ عَلی شَفیرِ جَهنّمَ لَم یَجُزْ اِلّا مَن مَعَهُ کِتابُ علیِّ بنِ ابیطالب.
روزی که قیامت برپا میشود و پل صراط بر کناره ی جهنم نصب میگردد هیچ کس حق عبور از آن را نخواهد داشت مگر اینکه برگه ی اجازه ی علی بن ابیطالب علیهما السلام را به همراه داشته باشد. (مناقب ابن مغازلی، ص ١٤٢ ـ فرائدالسمطین، ج ١، ص ٢٨٩)
در دو دنیا هست،شیعه با علی
می شود ذکر نجاتش یا علی
روز محشر می شود رد از صراط
با اجازه نامه ی مولا علی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
56 روز تا عید ولایت
#غدیر_خم
«پیامبرخدا صلیالله علیه و آله و سلم» فرمودند:
اَعلُم اُمتّی مِن بعدی علیُّ بنُ ابیِطالب.
بعد از من، اعلم اُمت من علی بن ابیطالب علیهماالسلام است (کنزلالعمال، ج ١١، ص ٦١٤)
بعد من شد بر همه حجّت امیرالمؤمنین
خلق را نور ره رحمت امیرالمؤمنین
شهر ِ علم حق منم ، بابش علی گردیده است
بعد ِ من شد اعلم امّت امیرالمؤمنین
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
با موضوع شهادت حضرت صادق علیه السلام
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
تنها مقیم خاک غریبان ولی عصر
ای زائر دیار حبیبان ولی عصر
یک گوشه ی بقیع شده خیمه ی عزات
خاک بقیع، گِل شده از اشک ندبه هات
نه گنبدی ست تا که شود سایه ی سرت
نه گریه کن که لطمه زند پای منبرت
حرف از ضریح و مرمر پای مزار نیست
حق می دهم که چشم ترت را قرار نیست
با اشک ِ شرم، از تو نوشته چنین قلم
قبر رییس مذهب شیعه ست بی حرم
شیخ الائمه ای که هزاران بلا کشید
از کینه های دشمن ظالم شده شهید
از چه شده ست بی حرم وصحن و بارگاه
پیش مزار خاکی او روضه شد گناه
روضه برای حمله ی دشمن به خانه اش
شعله زدن به راز و نیاز شبانه اش
او را عدو بدون عبا برده با غضب
خیلی جفا کشیده از او نیمه های شب
او را کشانده روی زمین، خصم بی ادب
با ناسزای او شده هر لحظه جان به لب
در کوچه ها دویده و اشکش روان شده
با یاد داغ روز دوشنبه کمان شده
روز دوشنبه ای که به زهرا کتک زدند
بر زخم قلب حضرت حیدر نمک زدند
روز دوشنبه ای که حسن دید مادرش
افتاده بین کوچه و بشکسته یک پرش
کم کم گریز روضه شده کوچه های شام
ناموس اهل بیت و گذر بین ازدحام
بودند عمه ها سپر سنگ بغض بام
سنگی رسیدو نقش زمین شد سر امام
در بین کوچه قامت عمّه شده کمان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزمان
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
@abdolmohsen158
#بیست_وپنجم_شوال
#شهادت_حضرت_صادق_علیه_السلام
زبان حال امام صادق با امامزمان علیهمالسلام
*سَیِّدی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقادی
وَ ابْتَزَّت مِنّی راحَةُ فُؤادی
غیبتت خواب دو چشممو ربوده
چشمام از هجر تو یک کاسه ی خونه
وقتی می بینم که تو خیلی غریبی
آسایش تو قلب من باشه چگونه
چرا تو ساکنی توی بیابونا
ای شهریار تویی از شهر خود جدا
تو لحظه لحظه هات به فکر امّتی
ولی خودت یه عمر انیس غربتی
یارب یارب عجل لولیک الفرج....
🌸🌸🌸🌸🌸
سَیِّدی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقادی
وَ ابْتَزَّت مِنّی راحَةُ فُؤادی
مهدی جان ببین که نیمه شب یه کافر
با حمله به خونه قلبمو سوزونده
من رو با پای برهنه با جسارت
به دنبال اسب تو کوچه ها دوونده
ببین که نیمه شب،امام مؤمنین
چندبار تو کوچه ها خورده روی زمین
وقتی با خنده هاش منو میزد صدا
تو رو صدا زدم میون کوچه ها
الله الله عجل لولیک الفرج....
🌸🌸🌸🌸🌸
سَیِّدی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقادی
وَ ابْتَزَّت مِنّی راحَةُ فُؤادی
مهدی جان ببین که آتیش سقیفه
یه عمرهکه مونده روشن تو مدینه
خونمرو آتیش زده از نسل اون که
یه دوشنبه مادرم رو زد با کینه
به یادم اومده آتیش و میخ در
مادرو می زدند با کینه چل نفر
ببین که ناله ی بضعه ی احمده
در پشت در تو رو مادر صدا زده
الله الله عجل لولیک الفرج....
🌸🌸🌸🌸🌸
سَیِّدی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقادی
وَ ابْتَزَّت مِنّی راحَةُ فُؤادی
مهدی جان بیا با پای دل بریم باز
پیش جسم پاره پاره بین گودال
بشنو که داره تو رو میخونه با درد
رو سینش سکینه ای که رفته از حال
چشم انتظار تو،عمّه ی مضطره
ببین که بی پناه ،میون لشکره
تو رو صدا زده،لب نخورده آب
به زیر آفتاب خونده تو رو رباب
الله الله عجل لولیک الفرج...
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
*اشاره به این روایت
شیخ صدوق (ره) در کتاب کمال الدین و تمام النعمة ج 2 باب 33 حدیث 51 نقل میکند که:
سُدَیر صیرفی میگوید: من، مُفَضَّل بن عَمْرو، ابوبصیر و ابان بن تَغلَب خدمت مولایمان امام صادق علیه السلام رسیدیم در حالیکه ایشان بر خاک نشسته و جُبّه (نوعی لباس) خیبری پوشیده بودند و ایشان مانند مادر فرزند مردهی شیدای جگر سوخته میگریستند درحالیکه زمزمه میکردند:
سیدی غیبتک نفت رقادی و ضیقت علی مهادی و ابتزت منی راحة فؤادی سیدی غیبتک أوصلت مصابی بفجائع الأبد … فما أحس بدمعة ترقی من عینی و أنین یفتر من صدری عن دوارج الرزایا و سوالف البلایا إلا مثل بعینی عن غوابر أعظمها و أفضعها و بواقی أشدها و أنکرها و نوائب مخلوطة بغضبک و نوازل معجونة بسخطک
« ای آقای من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده و بسترم را بر من تنگ ساخته و آسایش قلبم را از من سلب نموده است.
ای آقای من! غیبت تو اندوه مرا به فجایع ابدی پیوند داده … من دیگر احساس نمیکنم اشکی را که از دیدگانم بر گریبانم روان است و نالهای را که از مصائب و بلایای گذشته از سینهام سر میکشد، جز آنچه را که در برابر دیدگانم مجسم است و از همه گرفتاریها بزرگتر و جانگذازتر و سخت تر و ناآشناتر است، ناملایماتی که با غضب تو در آمیخته و مصائبی که با خشم تو عجین شده است. »
@abdolmohsen158
#آخر_چرا
السلام علیک یا شیخ الائمه
یا جعفر بن محمد علیه السلام
آخر چرا آن دشمن ِ از ره رسیده
او را ز حال خلوتش بیرون کشیده
تنها غم حضرت شده آن کودکی که
با نعره های دشمنش از جا پریده
نه کفش ونه عمامه ای حتی ردایی
غیر از جسارت از عدوی خود ندیده
وقتی پیاده رفته و دشمن سواره
خیلی عرق کرده گمانم می دویده
گرچه درآن کوچه هزاران غُصه دید و
صدها اهانت از عدوی خود شنیده
دیگر نگفته است ارباب مقاتل
از همسرش که در میان خون تپیده
ننوشته در مقتل که چل تن آمدند و
از دست تنها حامی او خون چکیده
حرفی نشد از بام وسنگ وبغض دشمن
افتادن ِ از روی نی رأس بریده
این کوچه این گونه و آن کوچه بمیرم
شد یک سه ساله از جفا قامت خمیده
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
@abdolmohsen158
#آتش
السلام علیک یا صادق آل عبا
یا شیخ الائمه علیه السلام
آتش به در رسید ولی دردسر نشد
بر روی اهل خانه دگر شعله ور نشد
در پشت درب خانه نبوده ست همسرت
در بین ناسزا و لگد خون جگر نشد
شش ماهه ات میانه ی دیوار و درب بیت
در بین میخ و سینه ی مادر سپر نشد
در کوچه برده اند تو را با جفا ولی
یاست شکسته از غضب چل نفر نشد
در کوچه برده اند تو را با جفا ولی
دیگر سرت نشانه ی سنگ گذر نشد
رقاصه ای ندیده ای و ساز و هلهله
دیگر دلت شکنجه ز سبّ پدر نشد
در مجلسی که برده تو را دشمنت به زور
دیگر مقابل تو جسارت به سر نشد
ناموس تو نیامده در بزم بی حیا
ناموس تو مقابل تو محتضر نشد
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
@abdolmohsen158
#شبانه
السلام علیک یا شیخ الائمه
یا جعفر بن محمد علیهماالسلام
آمد شبانه خلوت من را خراب کرد
با شعله ی غضب،دل من را کباب کرد
مهلت نداد تا که عبایی به تن کنم
دست مرا اسیر ،میان طناب کرد
پای پیاده رفتم و خیس ِعرق شدم
دشمن سواره بود و همیشه شتاب کرد
با خود نگفت من پسر پاک حیدرم
از چه مرا روانه ی بزم شراب کرد
دشمن سه بار تیغ کشید و سه مرتبه
جدّم رسید و دشمن من را عتاب کرد
مرهم برای زخم دلم زهر کینه شد
آخر دعای مرگ مرا مستجاب کرد
در بین مجلسش دل ِمن رفت شهر شام
بزم یزید درد مرا بی حساب کرد
بزمی که رسم بردن معصوم را به زور
در مجلس شراب ،قبیحانه باب کرد
بزمی که خصم ِ فاطمه با لفظ خارجی
گل های باغ آل علی را خطاب کرد
موسرخ ِ شام عمّه ی پاکم سکینه را
از روی عمد جزء کنیزان حساب کرد
آن خیزران که سرخ شد از لعل روی لب
چشمان عمّه های مرا چون سحاب کرد
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
@abdolmohsen158