eitaa logo
اشعار عبدالمحسن
1.6هزار دنبال‌کننده
97 عکس
57 ویدیو
352 فایل
زهراقلمم داد که دستم گیرد من منتظرم تمام هستم گیرد اشعار علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) تمامی اشعار به نیت تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام ارتباط با شاعر: @abdolmohsen آدرس کانال در ایتا و تلگرام:
مشاهده در ایتا
دانلود
شب پنجم محرم شهادت حضرت عبدالله بن حسن علیهماالسلام شعر 47 السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ای منتقم‌ که جان تو بر لب رسیده است در روضه ها ز دیده ی تو خون چکیده است یک دم خودت برای ظهورت دعا نما بنگر ستم به حدّ نهایت رسیده است بنگر که شیعه منتظرت مانده روز وشب در زیر بار هجر تو قامت خمیده است از بس که غیبتت شده طولانی ای دریغ شیعه ز منکران تو طعنه شنیده است در پشت پرده های گناهان، نگاه من شرمنده شد که ماه رخت را ندیده است آقا بیا به بزم عزای مه حسن ماهی که روح بر تن هیئت دمیده است دستان عمّه زینب خود را رها نمود تا قتلگاه نزد عمویش دویده است او دیده داغ قاسم و صدپاره پیکرش حق می دهم دگر ز جهان، دل بریده است عشق حسین را وسط بغض خارها یاس حسن،به قیمت جانش خریده است دستش سپر شده جلوی تیغ دشمنان با تیر حرمله ،به مرادش رسیده است شد آخرین فدایی راه عموی خود حالا به روی سینه ی او آرمیده است او هم شبیه قاسم ِ گلگون بدن ز بغض در زیر نعل اسب عدو قد کشیده است هر نعل تازه ای که رسیده، به همرهش او را به نقطه نقطه ی میدان کشیده است ✍عبدالمحسن آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا عبدالله بن الحسن علیهماالسلام دیدم که بی کسی وسط اشقیا عمو بگرفته در میانه، سپاهی تو را عمو در دست زائران ِ تو سنگ است جای گُل هستی در این میان هدف نیزه ها عمو هر کس به گونه ای به تنت زخم می زند یک پیرمرد آمده با یک عصا عمو اینان چرا به همره هر زخم می زنند بر زخم های تو نمک ِ ناسزا عمو گر نامشخص است سپیدی ِ موی تو از خون اکبرت شده مویت حنا عمو این دست سومی ست که شد در هوای تو بعد از دو دست حضرت سقا جدا عمو این سینه چون تپیده به حبّ ولای تو حالا شده نشانه ی تیر جفا عمو شکر خدا که با لب تشنه چو اصغرت بر روی دست تو بزنم دست وپا عمو تقدیر عضو عضو تنم شد که پیش تو در زیر نعل تازه شود جابه جا عمو ✍عبدالمحسن آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا عبدالله بن الحسن علیهماالسلام هستی عموجان محتضر در بین‌ گودال داری تو دستی بر کمر در بین گودال آتش زده بر قلب من (اُسقونی) ِ تو هستی تو از من تشنه تر در بین گودال یک تن زده بر تو عصا ،آن دیگری هم با نیزه و تیر سه پَر در بین گودال هر کس رسیده می زند با بغض حیدر از کینه ها داری اثر در بین گودال من آمدم باشم عصای پیری تو حالا که هستی بی پسر در بین گودال حالا که دستان علمدارت جدا شد دستم شود بر تو سپر در بین گودال بر روی دامانت عمو ،جان می سپارم بر این مقامم مفتخر در بین گودال من هم کشیدم داغ روی داغ چون تو من هم شدم خونین جگر در بین گودال بودی تو غمخوار پدر در وقت مرگش من آمدم جای پدر در بین گودال ✍عبدالمحسن آدرس اشعار: @abdolmohsen158
سیدی، امام ِ منتَظَر العجل العجل به حق خون رأس پدر العجل العجل ای منتقم بیا ای نور دیده به حق اشک لاله های حیدر ببین که سخته زندگی بدونت شیعه شده از دوری تو مضطر الله الله عجل لولیک الفرج... 🌸🌸🌸🌸🌸 قرار مادر خون جگر العجل العجل به حق کشته ی پشت در العجل العجل آقا بیا به لحظه ی جسارت که پشت درب خونه، مادر افتاد مقابل نگاه خیس حیدر به روی سینه آتیش در افتاد الله الله عجل لولیک الفرج... 🌸🌸🌸🌸🌸 ای منتقم دست جدا العجل العجل به حق عطش کربلا العجل العجل آقا بیا به گریه ی سکینه اون لحظه ای که دید عمو نیومد از علقمه با قامت خمیده بابای تنها و غریبش اومد الله الله عجل لولیک الفرج... 🌸🌸🌸🌸🌸 ای آخرین ماه ِ بوتراب، العجل العجل به لب خشک طفل رباب العجل العجل آقا بیا به حق اصغری که به روی دستای پدر فدا شد سرش مقابل نگاه باباش با تیر حرمله ز تن جدا شد الله الله عجل لولیک الفرج... ✍عبدالمحسن آدرس اشعار: @abdolmohsen158
ناله ی زینب کبری بیا یوسف زهرا آخرین وصی طاها بیا یوسف زهرا نوکرت منتظر توس نداره غیر تو کس خسته ایم از جور اعداء بیا یوسف زهرا شرمنده ایم آقا واسَت نمردیم ما شایسته ی غیبت غصه نخوردیم ما امتحان شدن همه ی نوکرا شد چقد به هیئت شما جفا تا اومد پای مریضی به میون کم شدن مستمعین روضه ها امامنا العجل یا بیا بیا یا مهدی 🌸🌸🌸🌸🌸 گوهر بحر ولایت بیا یوسف زهرا رهبر اصلی امّت بیا یوسف زهرا هنوزم حرم ها بسته ست امون از این جسارت واسه احیای زیارت بیا یوسف زهرا آقا بیا وا کن درب حرم ها رو یاری نما آقا شیعه ی تنها رو آقاجون دیگه برای نوکرا خیلی سخته دوری کربوبلا خدا میدونه که دلتنگیم واسه هروله یه گوشه ی صحن وسرا امامنا العجل 🌸🌸🌸🌸🌸 ناله ی جانسوز مادر بیا یوسف زهرا در میون آتیش در بیا یوسف زهرا شنیده میشه هنوزم در میون قتلگاه از تن بریده حنجر بیا یوسف زهرا در بین خاک وخون جدّ تو غلتیده زینب رسیده و رگهاشو بوسیده روز وشب می بینی که رفته سرش روی نیزه روبه روی عمه ها یک طرف میون صحرا پیکرش زیر نعل مرکبا شده رها امامنا العجل ✍عبدالمحسن آدرس اشعار: @abdolmohsen158