حضرت محسن بن الحسین علیهماالسلام
مَشهَدالسِّقْطْ یا مشهد مُحْسن بن الحُسَین از اماکن زیارتی شیعیان در حلب است این بنا نخستین بار در سال ۳۵۱ق به دستور سیف الدوله حمدانی ساخته شده است. این مرقد به فرزندی از امام حسین به نام محسن علیهماالسلام منسوب است که مادرش او را در این مکان سقط کرده است
هنگامی که خاندان امام حسین علیه السلام را به سوی شام به اسارت میبردند، در مسیر راه قسمت غربی حلب، کنار کوه جوشن یکی از همسران امام حسین علیه السلام فرزندش را سقط کرد. در آن حال از کارگران آن کوه مقداری آب و نان طلب نمود، ولی آنان وی را ناسزا گفته جواب ردّ دادند. آن بانو بر آنان نفرین کرد و به همین سبب هر کس در آن کوه کار کند بهرهای نمیبرد. آن کودک محسن نام گرفت و در دامنه همان کوه به خاک سپرده شد. آستانه او به نام «مشهدالسقط» یا «مشهدالدکه» مشهور است
این مکان در اصل چوب بستی بود که سیفالدوله حمدانی در آنجا مینشست و مسابقه اسبدوانی تماشا میکرد و آن را مشهدالدکّه و مشهدالطرح میگفتند.غزی از تاریخ ابن ابی طی نقل میکند:
«در سال ۳۵۱ق سیف الدوله در نقطهای از شهر نوری دید، پس از حفاری آن مکان، سنگی را یافتند که بر آن نوشته شده بود: «هذا قبر محسن بن الحسین بن علی علیهالسلام» او علویان را گرد آورد و از آنان پرسید که آیا امام حسین علیه السلام فرزندی به نام محسن داشته است؟ برخی از آنان گفتند: ما خبر نداریم. شنیدهایم حضرت فاطمه علیهاالسلام باردار بود و پیامبر صلوات الله علیه و آله از جنین در شکم او به محسن یاد کرده است. محسن در حمله به خانه علی علیه السلام سقط شده است. برخی دیگر گفتند هنگامی که اسیران کربلا را از آنجا عبور دادند، یکی از همسران امام حسین علیهما السلام در آنجا سقط جنین کرد.»
سپس سیف الدوله گفت: «خداوند اذن داده است که این مکان آباد شود و من آن را به نام اهل بیت آباد میکنم». و دستور داد تا مزار و مرقدی بر روی آن ساختند و به خط کوفی بر آن نوشتند:
«عَمَرَ هذا المَشهدَ المُبارکَ ابتِغاءً لِوَجهِ اللهِ و قُربَةً اِلی اللهِ، عَلی اسمِ مولانا المُحسنِ بنِ الحسینِ بن علیٍّ بن ابی طالب رَضی اللهُ عَنهم، الامیرُ الاجل، سیف الدوله ابوالحسن علی بن عبدالله بن حمدان سنة ۳۵۱ه.»
زیارتگاه که در گذشته در دامنۀ کوه جوشن در غرب حلب قرار داشت امروزه در خیابان مشهد شهر حلب واقع شده و نزد اهالی این شهر، به شیخ محسن شناخته میشود. در نزدیکی این زیارتگاه، مشهدالنقطه و قبور برخی علمای شیعه مانند ابن زهره (۵۸۵ق)، ابن شهرآشوب و احمد بن منیر طرابلسی (۵۴۸ق) قرار دارد.
30.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جلسه ۹۲ الغوث
🎤 استاد عطارنژاد
🔸 انتظار ملائکه در کربلا برای رجعت امام حسین علیه السلام
#مناجات_ورود_به_شهر_شام1
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
کی می رسد زمان غمت انتها شود
شیعه ز درد غیبت رویت رها شود
بنگر میان قلب مُحِبّین ِ آل تو
هر جمعه از فراق تو برپا عزا شود
بر درد دوری تو طبیبی نخواستیم
این درد ِلاعلاج به دیدن دوا شود
کی می شودکه کوری آل سعود ِپست
بر تو نماز جمعه ی ما اقتدا شود
آباد کی کنی تو بقیع و به امر تو
صحنی برای مادرت اول بنا شود
از خاک در بیاوری آن دو پلید را
پرونده ی جنایت آن کوچه وا شود
آتش زنی جنازه ی آن دونفر که این
تسکین آه و ناله ی (مهدی بیا) شود
آقا بیا بگو به چه جرمی کنار آب
رأس امام تشنه ای از تن جدا شود
کهنه لباس او برود غارت و تنش
در زیر نعل تازه ی دشمن رها شود
ناموس او رود به اسیری و رأس او
تا شام همدم سر سرنیزه ها شود
آقا ببین که جدّ تو مهمان شام شد
دردی که بدتر از غم کرب وبلا شود
وای از دمی که عمه ی قامت کمان تو
با اشک و ناله وارد شام بلا شود
با رقص و تار و هلهله آیند در رهش
بر مرگ خود ز شدت غُصّه رضا شود
وای از گذر ز کوی یهودیّ شهر شام
رأس همه شکسته ی سنگ جفا شود
(بزم شراب وچوب یزید و لب حسین)
قدّش به زیر بار غم و درد تا شود
اذنی بده که نوکر تو روز اربعین
پای پیاده راهی کرب وبلا شود
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
#مناجات_ورود_به_شهر_شام2
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
دلم گرفته پدرجان بیا دگر مهدی(آقا)
ببین شکستن ِ دل ها شده هنر مهدی
پُر است مدّعی و معرفت شده نایاب
شده دعای همین قوم بی اثر مهدی
به ظاهر از تو بخوانند و باطناً یک عمر
زدند بر دل هر نوکرت شرر مهدی
تو را چگونه بخواهد دلی که جای تو
شده ست طالب یک مشت سیم و زر مهدی
چقدر طعنه شنیدیم از همین مردم
شدیم در وسط کینه بی سپر مهدی
بیا و عزّت ما باش بین این مردم
شب فراق رخت را نما سحر مهدی
بیا دگر که شوی با جمال زهراییت
در آسمان دل شیعیان قمر مهدی
غروب جمعه ی بی تو چقدر دلگیر است
گذشت جمعه و از تو نشد خبر مهدی
نیامدی که شوی مرهم دل زینب
که شد ز داغ، روی داغ خون جگر مهدی
بیا و باش تو در کوچه های شهر شام
امان عمّه ز خاکستر ِ گذر مهدی
بیا سری به خرابه بزن که یک دختر
کنار رأس پدر گشته محتضر مهدی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
#مناجات_ورود_به_شهر_شام3
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
التماست می کنم بابای مظلومم بیا
شیعه غرق غم شده ،ای منجی عالم بیا
کار ما خورده گره با دردهای بی کسی
کی به داد نوکران بی کس خود می رسی
عیدها یک یک گذشت و خنده بر ما شد حرام
حق بده عیدی ندارد شیعه، بی تو ای امام
کی به پایان می رسد دوری تو صاحب زمان
جان زهرا مادرت از دیده ها پنهان نمان
یا معزّالمؤمنین ای آخرین صاحب لوا
ای مه زهرا ز پشت ابرها بیرون بیا
منتقم، بنگر میان غربت ِ شام بلا
بین بازار است عمّه بین مشتی بی حیا
منتقم ،بنگر میان محنت ِ بزم شراب
خون لبهای حسین و اشک چشمان رباب
روبه روی دیدگان زینب ِ قامت کمان
می خورد لعل ِنخورده آب، چوب خیزران
ای برای شیعیان تنها امیر و مقتدا
الامان و الامان یابن الحسن آقا بیا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
#گذشت_ماه_محرم
گذشت، ماه محرم نیامده خورشید
برای ختم ِ شب ِغم نیامده خورشید
هنوز هم که غریب و طرید و پردرد است
چقدر دور و برش ،مدعی نامرد است
نشد که حضرت تنها به خانه برگردد
نشد به خانه، حسین زمانه برگردد
برای این همه قرنی که بوده در صحرا
چه پاسخی بدهم من به مادرش زهرا😭
نشد که لحظه ای از غربتش بکاهم من
شکسته ام دل او را پر از گناهم من
گذشت ماه محرم رسیده ماه صفر
رسیده عمّه ی او بین کینه های گذر
دوباره زخم دل عمّه اش شده تازه
همین که رد شده از ازدحام دروازه
برای اهل عزا ، شهر شد چراغانی
تبرّکی شده از چه شراب مجانی
گذار آل علی بین خیبر افتاده
به سینه های همه ،بغض حیدر افتاده
رسید روضه به خاکستر و سر سجّاد
بلند مرتبه رأسی ز صدر نی افتاد
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
حضرت خوله بنت الحسین علیهماالسلام
حضرت خوله دختر امام حسین علیهماالسلام تنها 3 سال داشت که در کربلا تمام مصائب را دید و همراه کاروان اسرا رهسپار شام شد واز مسیر معره النعمان وارد سوریه و پس از عبور از شهرهای حلب، حماه و حمص از آنجا راهی شهر بعلبک لبنان شد.
ایشان کودک خردسالی بود که سختی و مشقت سفر طولانی مدت را بدون اینکه دشمنان رحم و مروتی نسبت به وی و دیگر اسرا از خود نشان دهند، تحمل کرد، به گونهای که قوای بدنی وی رو به تحلیل رفت و از پشت شتر در بَعلَبَک به زمین افتاد و روز بعد از آن نیز به شهادت رسید و امام زین العابدین علیه السلام وی را در ورودی شهر دفن کرد و در جوار قبر نیز نهال درخت «سرو» را کاشت تا بعد از آن بتواند مکان قبر شریف را شناسایی کند و این نهال امروز به یک درخت بزرگی تبدیل شد و همچنان بعد از گذشت حدود 1400 سال وجود دارد.این درخت معجزه ای از معجزات الهی است که از سقف مرقد بالاتر رفته است و در حالی که ریشههای این درخت به سالهای طولانی بر میگردد، شاخههای آن همچنان سرسبز و سرشار از حیات است.
مرقد حضرت خوله علیهاالسلام در بَعلَبَک از اهالی لبنان می باشد
چندین روایت درباره ساخت بارگاه و مرقد ایشان بیان شده است. معروف ترین این روایتها مربوط به یکی از مالکان اراضی شهر بعلبک و صاحب باغی است که سیده خوله علیهاالسلام در آن دفن شد. صاحب این باغ در خوابش دختر کوچکی را میبیند که از وی درخواست میکند که مجرای یکی از نهرهای آب را از قبرش دور کند. وی بار اول به این خواب اعتنایی نکرد و سه بار دیگر هم همین خواب را دید و بار چهارم سیده خوله خودش را معرفی و درخواست خود را تکرار کرد که آب اذیتش میکند. صاحب باغ نیز پس از خواب چهارم نزد سید «علوان مرتضی» از بزرگان شیعه شهر بعلبک میرود و ماجرای خواب را برای وی تعریف میکند. سید مرتضی نیز درنگ نکرد و مستقیما برای پیدا کردن جسد مطهر وی اقدام کرد و جسد وی را که تازه به نظر میرسید، به مکان دیگری انتقال دادند و اتاق کوچکی را در جایی که قبرش قرار داشت، بنا کردند.
خبر آن نیز به گوش والی عثمانی رسید و دریافت که سیده خوله صاحب کرامات است و از آن زمان به بعد، مرقد دختر امام حسین به قبله ای تبدیل شده است که محبان اهل بیت علیهم السلام به زیارت آن میروند
کسانی که وارد مرقد ایشان میشوند، بیدرنگ از او طلب شفاعت میکنند و به محض ورود به آستانه مقدس حالتی از خشوع به زائر دست میدهد و سراسر وجود وی را فرا میگیرد و از این طرف و آن طرف روایتهای مربوط به شفا گرفتن زوار و کرامات و معجزاتی را که پس از زیارت رخ داده، میشنود.
از این میان، روایتی که جالب توجه است و خادم بارگاه آن را نقل کرد، مربوط به داستان یک زن عراقی مبتلا به یک بیماری لاعلاج است ، وی در حالی که باردار بود، ۱۴ غده سرطان در رحم داشت. زن عراقی همسر دکتر ابو الحسنین بود همسرش برای درمان وی را نزد یکی از مهمترین پزشکان انگلیسی برد، اما ناامید بازگشت و به بیمارستان دانشگاه آمریکایی در لبنان رفت و در طول درمان مشخص شد که به سرطان خون نیز مبتلا است و پزشکان تصمیم گرفتند وی را عمل جراحی کنند.
همسرش که وصف برکات و معجزات حضرت خوله علیهاالسلام را شنیده بود به زیارت رفت و از خادم بارگاه خواست تا شاخه ای از درخت موجود در مرقد با شیشه کوچک حاوی آب بیاورد و خادم نیز هر دو درخواست را اجابت کرد و آنها را نزد همسر بیمارش برد و از وی خواست تا برگهای درخت و آب را بخورد و زن بیمار نیز این اقدام را انجام داد و صبح فردا که برای درمان به اتاق عمل رفت، مشخص شد که غدههای سرطانی وی خشک شد و هیچ سرطانی وجود ندارد و پزشک معالج نیز غدههای خشک سرطانی را از بدن وی بیرون آورد و پس از آنکه از اتاق عمل بیرون آمد درخواست کرد که مجددا بیماری وی مورد آزمایش و بررسی قرار بگیرد وهمسرش پزشک را از طلب شفاعت از حضرت خوله علیهاالسلام و اقدامی که انجام داده است، مطلع کرد و گفت: شاخه و آب را تحلیل کنید، زیرا این دو متعلق به بارگاه سیده خوله است، ایشان همسر من را به اذن خداوند شفا دادند
خون گریستن مرقد ایشان:
چند سال پیش در جریان یک مراسم عزاداری و سوگواری برای حضرت امام حسین علیه السلام در شهر بعلبلک ناگهان از دیوارهای قبر مطهر، خون سرازیر شد و پس از لحظاتی از اطراف ضریح نیز خون جاری شد. پس از این واقعه شمار زیادی از عاشقان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام برای دیدن این صحنه به این ضریح شریف آمدند
بحقّ خوله علیهاالسلام
اللهم عجل لولیک الفرج
حضرت خوله بنت الحسین علیهماالسلام
سلام خدا بر گُل بَعْلَبَک
که شد مرقدش قبله ی هر مَلَک
گلی که شده زینت عالمین
نوه ی علی، خوله بنت الحسین
حریمش مکان شفاعت شده
محل نزول کرامت شده
حریمش ببین باغ رضوان ببین
ضریحش ببین نور ایمان ببین
به جسم همه صحن او، جان شده
شفاخانه ی لاعلاجان شده
شده هر ملک نوبتی خادمش
به طوف حرم، ذاکر دائمش
کسی منکر این قضیه که نیست
که بین عزا، مرقدش خون گریست
میان عزاداری شیعیان
مجسم شده روضه ها ناگهان
به سر آمده گوییا صبر او
شده خون سرازیر از قبر او
دهم حق که او داغ ها دیده است
تن زخمی از دست و پا دیده است
دل خوله از داغ بابا شکست
سرش روی نی دید و از پا نشست
شده خوله در کودکی خون جگر
گذر کرده از قتلگاه پدر
شبیه سکینه جسارت شنید
شبیه رقیه قد او خمید
سه ساله گل باغ ارباب ما
کتک خورده از دشمن بی حیا
شده روضه ی مقتلش چون عمو
که از روی مرکب زمین خورده او
شده خسته از محنت بی امان
اسارت از او برده تاب و توان
غم دفن او گوشه ی بعلبک
به زخم دل کاروان زد نمک
عمو گفتم و رفته دل علقمه
شده روی لب: یا أخا ؛ زمزمه
عمودی رسید وسرش را شکافت
حسین با قد خم به سویش شتافت
به صورت زمین خورد ماه حرم
شد از کینه ها، هر دو دستش قلم
بیا منتقم جد تو بی کس است
بیا که عموی تو دلواپس است
شده ناله ی شاه کربوبلا
حرم بی پناه است مهدی بیا
ببین آمده مادرت فاطمه
تو را خوانده در گوشه ی علقمه
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
#ورود_به_شام
وقتی که ما ذرّیه ی شاه انامیم
از چه اسیر ظالمان شهر شامیم
در پشت دروازه سه شب ماندیم با درد
در بند ظلم و کینه های شمر نامرد
بوی طعام شامیان پیچیده امّا
خوابیده هر کودک ،گرسنه بین صحرا
خاک بیابان بالش زیر سر ماست
اینجا فقط مأنوس مان چشم تر ماست
بر ناقه ی عریان اگر بردید ما را
دیگر چرا بستید دست عمّه ها را
ای ظالمان خیلی شما بی شرم هستید
بر گردن صاحب عزا زنجیر بستید
ما را میان ازدحام شام بردید
بین عزای ما شراب تازه خوردید
از چه لباس نو به تن دارید مردم
از آه ما دارید روی لب تبسّم
ما را میان سبّ ِ حیدر از چه بردید
بین شرار ِ بغض خیبر از چه بردید
سنگ یهودی جای گُل باریده بر ما
زخم زبان و طعنه شد جای تسلی'
افتاد سرهای بریده بین کوچه
هم لاله های قد خمیده بین کوچه
خاکستر داغ و سر ِ سجّاد ای وای
رأس حسین از نیزه ها افتاد ای وای
ما را میان کینه و آزار بردید
از چه شبیه برده تا بازار بردید
بزم می دشمن دل ما را شکسته
حق می دهم زینب دگر از پا نشسته
در مجلس نامحرمان شام رفتیم
پیش سر ببریده با ایتام رفتیم
طشت طلا بود و سر و یک غرق ِکینه
شد خیزرانی لعل ِ بابای سکینه
هم خیزران هم دست ما می رفت بالا
می خورد آن روی لب و این بر سر ما
روضه همین بس که میان بزم باده
زینب گریبان خودش را چاک داده
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
#هلهله_چرا
#کاروان_اسرا_در_شام
ما گریه می کنیم و شما هلهله چرا
دف می زنید در جلوی قافله چرا
پیغمبر است حاضر و خون گریه می کند
پایان نمی دهید به این غائله چرا
در کربلاست جسم حسین و سرش به شام
افتاده بین رأس و تنش فاصله چرا
بر زخم قلب مادر اصغر نمک زدید
با خنده های دم به دم حرمله چرا
بوسه زده به پای رقیه لب حسین
حالا نشسته است به آن آبله چرا
بستید در میانه ی رقاصه های شام
بر گردن ولیّ خدا سلسله چرا
بردید دختران علی را به بغض او
در مجلس می ِ پسر آکِلِه چرا
هم پای خیزران به لبم لطمه می زنم
سر برده اید از دل ما حوصله چرا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
#سنگ_می_زنند
#محله_ی_یهودیان
از بام، سمت آل عبا سنگ می زنند
با هلهله و شور و نوا سنگ می زنند
رأس حسین،کرب وبلا سنگ خورده است
بر جای زخم ِ سنگ چرا سنگ می زنند
جاری شده ست اشک اباالفضل روی نی
وقتی به سمت عمه ی ما سنگ می زنند
وقتی امید هر دو جهان ِ خلایقیم
دیگر چرا به قصد رجا سنگ می زنند
درمان درد لاعلاج یک نگاه ماست
اینان چرا به قصد شفا سنگ می زنند
دل هایشان به کینه ی خیبر گرفته خو
با ناسزا به اهل کسا سنگ می زنند
بغض علی سبب شده بیشتر از همه
این سه علیّ ِ قافله را سنگ می زنند
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
#دودمه
#اول_صفر
#ورود_به_شام
#مجلس_شراب
وارد شام بلا شد دختر خیرالنّساء/
یا اباصالح بیا
بین رقص و هلهله ها مانده ناموس خدا/
یا اباصالح بیا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زینب کبراست بین ازدحام شامیان/
العجل صاحب زمان
شامیان مست می رقصند دور کاروان/
العجل صاحب زمان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مجلس باده کجا و عمه ی صاحب زمان/
العجل صاحب زمان
لعل قاری پاره شد با ضرب چوب خیزران/
العجل صاحب زمان
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158