#خاطرات_کوتاه_از_انسانی_بزرگ
🌹شهید ابراهیم هادی🌹
شب جمعه و ساعت دو نیمه شب بود. جلوی مسجد محمدی (در اتوبان شهید محلاتی) مشغول ایست و بازرسی بودیم.
من و چند جوان دیگر، کنار ابراهیم هادی روی پله مسجد نشستیم و او برای ما صحبت می کرد.
یکباره از جا پرید‼️ دوید و به سمت ابتدای خیابان مجاور که صد متر با ما فاصله داشت رفت❗️
نشست و دستش را توی جوی آب کرد❗️ بعدهم برگشت.
با تعجب پرسیدم: "آقا ابرام چی شد⁉️"
گفت: "هیچی، یک پیت حلبی توی جوی آب افتاده بود و همینطور که می رفت، سر و صدا ایجاد می کرد.
رفتم و از داخل جوی آب برداشتم تا صدایش مردمی که خواب هستند را اذیت نکند. "
او با کار خودش، به ما که نوجوان بودیم، درس بسیجی بودن و چگونه زیستن می آموخت.
••✾🌸 ••✾🌸 ••✾🌸
@abdozahra_69
انسانیت
بالا تࢪین هنࢪ✌️
زیبا تࢪین صفت☺️
و عالۍ تࢪین عبادت اسـت🙂✌️
•♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭
「°.• ♡ @abdozahra_69」
میدونۍ زیبایۍ سجدھ چیھ؟؟؟
دࢪ گوش زمین زمزمھ میکنۍ
صدایت ࢪا از آسماݩ میشنود🙂
•♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭
「°.• ♡ @abdozahra_69」
بھ مهدی نگو:
مشکل بزࢪگۍ داࢪم
بھ مشکل بگو:
مھدۍ بزرگۍ داࢪم🙂☝️
•♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭
「°.• ♡ @abdozahra_69」
من ایمان داࢪم...
کھ تو ھوا مو داࢪۍ...
خدایۍ من🙂✋
•♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭
「°.• ♡ @abdozahra_69」
خدایا یھ اتفاق خیلۍ خوب...
یھویۍ بنداز تویھ زندگۍ هممون...
مثڵ ظھوࢪ امام زماݩ😔✋
•♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭
「°.• ♡ @abdozahra_69」
تمام داࢪایۍ ام...
خدایۍ اسـت...
کھ دغدغھ...
از دسـت دأدنش ࢪا نداࢪم!
•♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭
「°.• ♡ @abdozahra_69」
•♥️•
دعا کنید کہ بہ #عشقـ♥
حسین ‹ علیہالسلام ›
دچار بشن...🍃
اونایے که اعتقاداتتون رو
مسخره مےکنن (:
🏴| #أنا_مجنون_حسین
•♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭
「°.• ♡ @abdozahra_69」
#بھوقتࢪماݩ✨🍃🌹
پسࢪك فلافلفࢪوش
زندگينامھ وخاطرات طلبهے جانباز،
شهيدمدافع حرم #محمدهادي ذوالفقاري
✨گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي✨
#قطعھاییازبھشت🌹
قطعهای از بهشت
#قسمت11✨ #گمگشتھ🌹 #ࢪاوے :حجت الاسلام سمیعی هادي راههاي بسيارےرفت تا به #مقصد خودش برسد و گمشدهاش
⁂𝒜𝓀𝒽𝒶𝓇𝒾𝓃𝓃𝒶𝒻𝒶𝓼⁂:
#قسمت12✨
#شوخطبعی🌹
#ࢪاوے :جمعیازدوستاݩشهید
هميشه ࢪوے لبش لبخند بود. نه از اين بابت كه مشكلي ندارد. من #خبر داشتم
كه او با ڪوهي از مشكلات دست و پنجه نرم ميكرد كه اينجا نميتوانم به آنها بپردازم.
اما #هادے مصداق واقعي همان حديثي بود كه ميفرمايد: #مؤمن شاديهايش
در چهرهاش و حزن و اندوهش در درونش ميباشد.
همهي رفقاي ما او را به همين #خصلت ميشناختند. اولين چيزي كه از
هادي در ذهن دوستان نقش بسته، چهرهاي بود كه با لبخند آراستھ شده.
از طرفي بسيار هم بذلهگو و اهل شوخي و خنده بود. رفاقت با او هيچ كس را خسته نميكرد.
در اين شوخيها نيز دقت ميكرد كه گناهي از او سر نزند.
يادم هست هر وقت خسته ميشديم، هادےبا كارها و شيطنتهاي
مخصوص به خود خستگي را از جمع ما خارج ميكرد.
٭٭٭
بار اولي ڪھ هادي را ديدم، قبل از حركت براي اردوي جهادي بود. وارد
مسجد شدم و ديدم جواني سرش را روي پاي يكي از بچهها گذاشته و خوابيدھ.
رفتم جلو و تذكر دادم كه اينجا مسجد است بلند شو.
ديدم اين جوان بلند شد و شروع كرد با من صحبت كردن. اما خيلي حالم
گرفته شد. بندهي خدا لالبود و با اَدهاَده كردن با من حرف زد.
خيلي دلم برايش سوخت. معذرتخواهي كردم و رفتم سراغ ديگر رفقا.
بقيهي بچههاي مسجد از ديدن اين صحنه خنديدند!
چند دقيقه بعد يكي ديگر از دوستان وارد شد و اين جوان لال با او
همانگونه صحبت كرد. آن شخص هم خيلي دلش براي اين پسر سوخت.
ساعتي بعد سوار اتوبوس شديم و آمادهي حركت، يك نفر از انتهاي
ماشين با صداي بلند گفت: نابودي همهي علماي اس...
بعد از لحظهاي سكوت ادامه داد: نابودي همه علماي اسرائيل صلوات.😁😂👌
#ادامھداࢪد
#التماسدعاےشهادت
#تقدیمبہشهدایمدافعحرم
#شهیدطلبھمدافعحرممحمدهادےذوالفقاࢪے
قطعهای از بهشت
⁂𝒜𝓀𝒽𝒶𝓇𝒾𝓃𝓃𝒶𝒻𝒶𝓼⁂: #قسمت12✨ #شوخطبعی🌹 #ࢪاوے :جمعیازدوستاݩشهید هميشه ࢪوے لبش لبخند بود. نه از اين
#قسمت13✨
#شوخطبعی 🌹
#ࢪاوے :جمعیازدوستانشهید
همه صلوات فرستاديم. وقتي برگشتم، با تعجب ديدم آقايي كه شعار
صلوات فرستاد همان جوان لالدر مسجد بود!
به دوستم گفتم: مگه اين جوان لال نبود!؟
دوستم خنديد و گفت: فكر كردي براي چي توي مسجد ميخنديديم.
اين #هادي ذوالفقاري از بچههاي جديد مسجد ماست كه پسر خيلي خوبيه،
خيلي فعال و در عين حال دلسوز و شوخطبع و دوستداشتني است. شما رو سر كار گذاشته بود.
يادم هست زماني كه براي راهيان نور به جنوب ميرفتيم، من و هادي و
چند نفر ديگر از بچههاي مسجد، جزء خادمان دوكوهه بوديم. آنجا هم هادي دست از شيطنت بر نميداشت.
ً مثال، يكي از دوستان قديمي من با كت و شلوار خيلي شيك آمده بود
دوكوهه و ميخواست با آب حوض دوكوهه وضو بگيرد.
هادي رفت كنار اين آقا و چند بار محكم با مشت زد توي آب! سر تا پاي
اين رفيق ما خيس شد. يكدفعه دوست قديمي ما دويد كه هادي را بگيرد و ادبش كند.
هادي با چهرهاي مظلومانه شروع كرد با زبان اللي صحبت كردن. اين
بندهي خدا هم تا ديد اين آقا قادر به صحبت نيست چيزي نگفت و رفت.
شب وقتي به اتاق ما آمد، يك ِ باره چشمانش از تعجب گرد شد. هادي
داشت مثل بلبل تو جمع ما حرف ميزد!
٭٭٭
#ادامھداࢪد 😊
#التماسدعاےشهادت
#تقدیمبہشهدایمدافعحرم
#شهیدطلبھمدافعحرممحمدهادےذوالفقاࢪے
°•| حرم |•°
آنجایی را گویند که بند بند دلم ..♥️
با تار و پود فرش هایش شکل گرفته باشد ...🍃
♥️•|{ @abdozahra_69
#نغمہ_انتظار💔🍃
[أَيْنَ الأَْنْجُمُ الزَّاهِرَهُ]☄
کجایے ستارهـ شبهاے دلتنگے؟
چشم هایـم خیره اسـٺ
بهـ آسمان کہ شایـد
نشانه اے
از #تـو پیداڪنم✋🏻
#فرازےازدعاےندبہ💌
به ما بپیوندید ♥️👇🏻
••✾🌸 ••✾🌸
@abdozahra_69
•🪐🌒•
❆
گاهےچہدلگیرمیشوےازخدا ❅
وگاهےچہبیتابودلتنگـ
گاهےازحڪمتشناراضے
وگاهےشاڪروخوشحال ❅
گاهےمشڪوڪ
وگاهےمجذوبعدالتش
گاهےبسیارنزدیڪ
وگاهبیشماردور.. ❅
خداڪههمانخداسٺღ ❆
اےڪاش
ماانقدرگاهےبهگاهےنمیشدیم..
.
••✾🌸 ••✾🌸 ••✾🌸 ✨🍃
@abdozahra_69
#آیتالله_بهجت فرمودند:
استادم آقای قاضی را درخواب دیدم
به او گفتم چه چیزی حسرت شما
در دنیاست که انجام نداده اید؟!
فرمودند: حسرت میخورم چرا
در دنیا فقط روزی یکبار
#زیارت_عاشورا میخواندم! :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••
خیلی گذشته از سفر آخرم حسین
با خاطرات کربوبلا گریه می کنم
#امام_حسین
#اربعین
#محرم
🆔@abdozahra_69