eitaa logo
قطعه‌ای از بهشت
437 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
181 فایل
امام على عليه السلام: اَلنّاسُ نيامٌ فَاِذا ماتُوا انْتَبَهوا؛ مردم در خوابند، چون بميرند بيدار میشوند ارتباط با مدیر👈 @K_ali_h_69
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهید ابراهیم هادی🌹 شب جمعه و ساعت دو نیمه شب بود. جلوی مسجد محمدی (در اتوبان شهید محلاتی) مشغول ایست و بازرسی بودیم. من و چند جوان دیگر، کنار ابراهیم هادی روی پله مسجد نشستیم و او برای ما صحبت می کرد. یکباره از جا پرید‼️ دوید و به سمت ابتدای خیابان مجاور که صد متر با ما فاصله داشت رفت❗️ نشست و دستش را توی جوی آب کرد❗️ بعدهم برگشت. با تعجب پرسیدم: "آقا ابرام چی شد⁉️" گفت: "هیچی، یک پیت حلبی توی جوی آب افتاده بود و همینطور که می رفت، سر و صدا ایجاد می کرد. رفتم و از داخل جوی آب برداشتم تا صدایش مردمی که خواب هستند را اذیت نکند. " او با کار خودش، به ما که نوجوان بودیم، درس بسیجی بودن و چگونه زیستن می آموخت. ••✾🌸 ••✾🌸 ••✾🌸 @abdozahra_69
انسانیت بالا تࢪین هنࢪ✌️ زیبا تࢪین صفت☺️ و عالۍ تࢪین عبادت اسـت🙂✌️ •♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「°.• ♡ @abdozahra_69
میدونۍ زیبایۍ سجدھ چیھ؟؟؟ دࢪ گوش زمین زمزمھ میکنۍ صدایت ࢪا از آسماݩ میشنود🙂 •♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「°.• ♡ @abdozahra_69
بھ مهدی نگو: مشکل بزࢪگۍ داࢪم بھ مشکل بگو: مھدۍ بزرگۍ داࢪم🙂☝️ •♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「°.• ♡ @abdozahra_69
من ایمان داࢪم... کھ تو ھوا مو داࢪۍ... خدایۍ من🙂✋ •♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「°.• ♡ @abdozahra_69
خدایا یھ اتفاق خیلۍ خوب... یھویۍ بنداز تویھ زندگۍ هممون... مثڵ ظھوࢪ امام زماݩ😔✋ •♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「°.• ♡ @abdozahra_69
تمام داࢪایۍ ام... خدایۍ اسـت... کھ دغدغھ... از دسـت دأدنش ࢪا نداࢪم! •♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「°.• ♡ @abdozahra_69
‌•♥️• دعا کنید کہ بہ ♥ حسین ‹ علیہ‌السلام › دچار بشن...🍃 اونایے که اعتقاداتتون رو مسخره مےکنن (: 🏴| •♥️• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「°.• ♡ @abdozahra_69
✨🍃🌹 پسࢪك فلافل‌فࢪوش زندگينامھ وخاطرات طلبه‌ے جانباز، شهيدمدافع حرم ذوالفقاري ✨گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي✨ 🌹
قطعه‌ای از بهشت
#قسمت11✨ #گمگشتھ🌹 #ࢪاوے :حجت الاسلام سمیعی هادي راه‌هاي بسيارےرفت تا به #مقصد خودش برسد و گمشدهاش
⁂𝒜𝓀𝒽𝒶𝓇𝒾𝓃𝓃𝒶𝒻𝒶𝓼⁂: 🌹 :جمعی‌از‌دوستاݩ‌شهید هميشه ࢪوے لبش لبخند بود. نه از اين بابت كه مشكلي ندارد. من داشتم كه او با ڪوهي از مشكلات دست و پنجه نرم ميكرد كه اينجا نميتوانم به آنها بپردازم. اما مصداق واقعي همان حديثي بود كه ميفرمايد: شادي‌هايش در چهره‌اش و حزن و اندوهش در درونش ميباشد. همه‌ي رفقاي ما او را به همين ميشناختند. اولين چيزي كه از هادي در ذهن دوستان نقش بسته، چهره‌اي بود كه با لبخند آراستھ شده. از طرفي بسيار هم بذله‌گو و اهل شوخي و خنده بود. رفاقت با او هيچ كس را خسته نميكرد. در اين شوخي‌ها نيز دقت ميكرد كه گناهي از او سر نزند. يادم هست هر وقت خسته ميشديم، هادےبا كارها و شيطنت‌هاي مخصوص به خود خستگي را از جمع ما خارج ميكرد. ٭٭٭ بار اولي ڪھ هادي را ديدم، قبل از حركت براي اردوي جهادي بود. وارد مسجد شدم و ديدم جواني سرش را روي پاي يكي از بچه‌ها گذاشته و خوابيدھ. رفتم جلو و تذكر دادم كه اينجا مسجد است بلند شو. ديدم اين جوان بلند شد و شروع كرد با من صحبت كردن. اما خيلي حالم گرفته شد. بنده‌ي خدا لال‌بود و با اَدهاَده كردن با من حرف زد. خيلي دلم برايش سوخت. معذرت‌خواهي كردم و رفتم سراغ ديگر رفقا. بقيه‌ي بچه‌هاي مسجد از ديدن اين صحنه خنديدند! چند دقيقه بعد يكي ديگر از دوستان وارد شد و اين جوان لال با او همانگونه صحبت كرد. آن شخص هم خيلي دلش براي اين پسر سوخت. ساعتي بعد سوار اتوبوس شديم و آماده‌ي حركت، يك نفر از انتهاي ماشين با صداي بلند گفت: نابودي همه‌ي علماي اس... بعد از لحظهاي سكوت ادامه داد: نابودي همه علماي اسرائيل صلوات.😁😂👌
قطعه‌ای از بهشت
⁂𝒜𝓀𝒽𝒶𝓇𝒾𝓃𝓃𝒶𝒻𝒶𝓼⁂: #قسمت12✨ #شوخ‌طبعی🌹 #ࢪاوے :جمعی‌از‌دوستاݩ‌شهید هميشه ࢪوے لبش لبخند بود. نه از اين
🌹 :جمعی‌از‌دوستان‌شهید همه صلوات فرستاديم. وقتي برگشتم، با تعجب ديدم آقايي كه شعار صلوات فرستاد همان جوان لال‌در مسجد بود! به دوستم گفتم: مگه اين جوان لال نبود!؟ دوستم خنديد و گفت: فكر كردي براي چي توي مسجد ميخنديديم. اين ذوالفقاري از بچه‌هاي جديد مسجد ماست كه پسر خيلي خوبيه، خيلي فعال و در عين حال دلسوز و شوخ‌طبع و دوست‌داشتني است. شما رو سر كار گذاشته بود. يادم هست زماني كه براي راهيان نور به جنوب ميرفتيم، من و هادي و چند نفر ديگر از بچه‌هاي مسجد، جزء خادمان دوكوهه بوديم. آنجا هم هادي دست از شيطنت بر نميداشت. ً مثال، يكي از دوستان قديمي من با كت و شلوار خيلي شيك آمده بود دوكوهه و ميخواست با آب حوض دوكوهه وضو بگيرد. هادي رفت كنار اين آقا و چند بار محكم با مشت زد توي آب! سر تا پاي اين رفيق ما خيس شد. يكدفعه دوست قديمي ما دويد كه هادي را بگيرد و ادبش كند. هادي با چهره‌اي مظلومانه شروع كرد با زبان اللي صحبت كردن. اين بندهي خدا هم تا ديد اين آقا قادر به صحبت نيست چيزي نگفت و رفت. شب وقتي به اتاق ما آمد، يك ِ باره چشمانش از تعجب گرد شد. هادي داشت مثل بلبل تو جمع ما حرف ميزد! ٭٭٭ 😊
🌱 وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ ... | ۳۳ | کارای خوبتو به باد نده با شکستنِ یک ، حتیٰ!!]-^
°•| حرم |•° آنجایی را گویند که بند بند دلم ..♥️ با تار و پود فرش هایش شکل گرفته باشد ...🍃 ♥️•|{ @abdozahra_69
💔🍃 [أَيْنَ الأَْنْجُمُ الزَّاهِرَهُ]☄ کجایے ستارهـ شب‌هاے دلتنگے؟ چشم هایـم خیره اسـٺ بهـ آسمان کہ شایـد نشانه اے از پیدا‌ڪنم✋🏻 💌 به ما بپیوندید ♥️👇🏻 ••✾🌸 ••✾🌸 @abdozahra_69
•🪐🌒• ❆ گاهےچہ‌دلگیرمی‌شوےازخدا ❅ وگاهےچہ‌بی‌تاب‌ودلتنگـ گاهےازحڪمتش‌نا‌راضے وگاهےشاڪروخوشحال ❅ گاهےمشڪوڪ وگاهےمجذوب‌عدالتش گاهےبسیارنزدیڪ وگاه‌بی‌شماردور.. ❅ خدا‌ڪه‌همان‌خداسٺღ ❆ اےڪاش‌ ماانقدر‌گاهےبه‌گاهے‌نمیشدیم.. . ••✾🌸 ••✾🌸 ••✾🌸 ✨🍃 @abdozahra_69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴾﷽﴿`•.°
صبح شدھ'^ : ) السلام علی الحسیݩ.-^✨
🌸^' آقاےِ سـ‌َـلمانْ پـَ‌رورم رٰا دوســ‌تْ دارمـ . .💕
فرمودند: استادم آقای قاضی را درخواب دیدم به او گفتم چه چیزی حسرت شما در دنیاست که انجام نداده اید؟! فرمودند: حسرت میخورم چرا در دنیا فقط روزی یکبار میخواندم! :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••• خیلی گذشته از سفر آخرم حسین با خاطرات کرب‌و‌بلا گریه می کنم 🆔@abdozahra_69