ابوتراب
- ازش مواظبت کنید ، خیلیخوبه ....واسه خوب کردن حالتون :)))💚
واسه تک تک رویا هایی که تو دفترم نوشتم و قول دادم من باید برسم
ابوتراب
واسه تک تک رویا هایی که تو دفترم نوشتم و قول دادم من باید برسم
دیوونه وار تر ادامه میدم
ابوتراب
واسه تکتک حرفایی که زدن بهم هیچی نتونستم بهشون بگم
بغض کردم ریختم تو خودم...
قسمت6️⃣2️⃣
#سه_دقیقه_درقیامت 📿
ابتداي جواني و از زماني كه خودم را شناختم، به حقالناس و
بيتالمال بسيار اهميت ميدادم.
پدرم خيلي به من توصيه ميكرد كه مراقب بيتالمال باش. مبادا
خودت را گرفتار كني. از طرفي من پاي منبرها و مسجد بزرگ شدم
و مرتب اين مطالب را ميشنيدم.
لذا وقتي در سپاه مشغول به كار شدم، سعي ميكردم در ساعاتي
كه در محل كار حضور دارم، به كار شخصي مشغول نشوم. اگر
در طي روز كار شخصي داشتم و يا تماس تلفني شخصي داشتم،
به همان ميزان و كمي بيشتر، اضافهكاري بدون حقوق انجام ميدادم
كه مشكلي ايجاد نشود. با خودم ميگفتم: حقوق كمتر ببرم و حالل
باشد خيلي بهتر است. از طرفي در محل كار نيز تالش ميكردم كه
كارهاي مراجعين را به دقت و با رضايت انجام دهم.
اين موارد را در نامه عملم ميديدم. جوان پشت ميز به من گفت:
خدا را شكر كن كه بيتالمال برگردن نداري وگرنه بايد رضايت
تمام مردم ايران را كسب ميكردي!
اتفاقاً در همانجا كساني را ميديدم كه شديداً گرفتار هستند.
گرفتار رضايت تمام مردم، گرفتار بيتالمال. اين را هم بار ديگر اشاره کنم که
ُزمان و مكان در آنجا وجود نداشت.
يه جا خوندم نوشته بود ؛
بزرگترین مشکل تو ارتباطاتمون اینه که
گوش نمیدیم بفهمیم
گوش میدیم تا جواب بدیم :) ..
#تباهیات
#الگو_باش
#مذهبی_صورتی_نباش
-استاد صفایی حائری-
آدمــی به انـدازهای که
توسـعه پیـدا مـــیکند،
دنیابرایش تنگ میشود:)💔
#امام_زمان
روزگاری خواهد آمد که مردم به گناه افتخار
میکنند از پاکدامنی تعجب میکنند...🖐🏾
- نهجالبلاغهخطبه ۱۰۸◖
- پيش از آنكه بدن هایتان را از
دنيا بيـرون بَرَند، دلهايتان را از
دنيا بيرون كنيد.
[ نهجالبلاغه | خطبه ۲۰۳ ]
قسمت7️⃣2️⃣
#سه_دقیقه_درقیامت 📿
به راحتي ميتوانستم كساني را كه قبل از من فوت كرده اند ببينم، يا كساني را كه بعد از من قرار بود بيايند! يا اگر كسي را ميديدم،
الزم به صحبت نبود، به راحتي ميفهميدم كه چه مشكلي دارد. يكباره و در يك لحظه ميشد تمام اين موارد را فهميد.
من چقدر افرادي را ديدم كه با اختلاس و دزدي از بيت المال به آن طرف آمده بودند و حاال بايد از تمام مردم اين كشور، حتي آنها كه بعدها به دنيا ميآيند، حلالیت ميطلبيدند!اما در يكي از صفحات اين كتاب قطور، يك مطلبي براي من نوشته بود كه خيلي وحشت كردم! يادم افتاد كه يكي از سربازان، در
زمان پايان خدمت، چند جلد كتاب خاطرات شهدا به واحد ما آورد و گذاشت روي طاقچه و گفت: اينها اينجا بماندتا سربازهايي كه بعداًميآيند، در ساعات بيكاري استفاده كنند.كتابهاي خوبي بود. يك سال روي طاقچه بود و سربازهايي كه شيفت شب بودند، يا ساعات بيكاري داشتند استفاده ميكردند.
بعد از مدتي، من از آن واحد به مكان ديگري منتقل شدم. همراه با
وسايل شخصي كه ميبردم، كتابها را هم بردم.يك ماه از حضور من در آن واحد گذشت، احساس كردم كه اين
كتابها استفاده نميشود.
شرايط مكان جديد با واحد قبلي فرق داشت و سربازها و پرسنل، كمتر اوقات بيكاري داشتند. لذا كتابها را به همان مكان قبلي منتقل كردم و گفتم: اينجا بماند بهتر استفاده ميشود.جوان پشت ميز اشاره اي به اين ماجراي كتابها كرد و گفت: اين كتابها جزو بيت المال و براي آن مكان بود، شما بدون اجازه، آنها را به مكان ديگري بردي، اگر آنها را نگه ميداشتي و به مكان اول نميآوردي، بايد از تمام پرسنل و سربازاني كه در آينده هم به واحد شما ميآمدند، حلالیت ميطلبيدي.
آن که به خاطر دنیا اندوهناک باشد ،
از قضاء الهی خشمناک است .
امیرالمؤمنین(ع)
- نهجالبلاغه حکمت²²⁸
هدایت شده از إِﮰۅإݩــــِــ ݩـَــجـَّـفـــْــ ١١٠
جایی به غیر از خانهاش حاجت نبردیم...
روزیِ ما از روز اوّل با علی بود...
#حقعلیمولا
ـ بچه ها ؛
ما در یک دورهی خاصی از تاریخ هستیم؛
هرکدومتون برید دنبال اینکه بفهمید
ماموریتِ خاصتون در دورانِ قبل از ظهور چیه!؟ شما الان وسط معرکهاید!
وسط میدونِ مین هستید؛ بچهها!
از همین جوونی خودتونو برایِ
امام زمان عج الله آماده کنید!
[حاجحسینیکتا]
فرمایش می کردند:
هرکس قبل از طلوع یازده بار
سوره ی توحید وسوره ی قدررا
بخواند،درآن روز از گناهی که
می ترسد مرتکب آن می شود
منع خواهد شد،حتی اگر شیطان
تقلای بسیارکند»
امیرالمؤمنین
قسمت8️⃣2️⃣
#سه_دقیقه_درقیامت 📿
واقعا ترسيدم. با خودم گفتم: من تازه نيت خير داشتم. من از كتابها
استفاده شخصي نكردم. به منزل نبرده بودم، بلكه به واحد ديگري بردم
كه بيشتر استفاده شود، خدا به داد كساني برسد كه بيتالمال را ملك
شخصي خود كردهاند!!!
در همان زمان، يكي از دوستان همكارم را ديدم. ايشان از بچههاي
بااخالص و مؤمن در مجموعه دوستان ما بود.
او مبلغي را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخي
از اقالم را براي واحد خودشان خريداري كند. اما اين مبلغ را به جاي
ُ قرار دادن در كمد اداره، در جيب خودش گذاشت!
او روز بعد، در اثر سانحه رانندگي درگذشت. حاال وقتي مرا در
آن وادي ديد، به سراغم آمد و گفت: »خانواده فكر كردند كه اين
پول براي من است و آن را هزينه كردهاند. تو رو خدا برو و به آنها
بگو اين پول را به مسئول مربوطه برسانند. من اينجا گرفتارم. تو رو خدا
براي من كاري بكن.«
تازه فهميدم كه چرا برخي بزرگان اينقدر در مورد بيت المال
1حساس هستند. راست ميگويند كه مرگ خبر نميکند