eitaa logo
ابوتراب
627 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
243 ویدیو
2 فایل
کعبه شکافت و عدالت زاده شد... . ما عادت داریم به عاشق بودن وَ نرسیدن هایمان...(: _در آرزوی نجف:) (تکیه بر یَقیناً کُلهُ خَیر) . . . در نشر مطالب دریغ نکنید... ارتباط با ما :) @hami_957
مشاهده در ایتا
دانلود
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج (:: سیلی که هیچ غصه هم نخوردیم...! (عج)
السلام علیک یا ابا الحسن...
قسمت0️⃣3️⃣ 📿 اما لگد خيلي بدي زده بودم. بنده خدا يك دستش به قلبش بود و يك دستش به پشتش!حاج آقا آمد از چادر بيرون و باعصبانيت گفت: الهي پات بشكنه، مگه من چيكار كردم كه اينجوري لگد زدي؟جلو رفتم و گفتم: حاج آقا غلط كردم. ببخشيد. من با كسي ديگه ً شما را اشتباه گرفتم. اصال حواسم نبود پوتين پايم كردم و ممكن است ضربه شديد شود. خالصه اون شب خيلي معذرت خواهي كردم. بعد به حاج آقا گفتم: شرمنده، شما برويد بخوابيد، من تو ماشين ميخوابم، فقط با اجازه بالش خودم رو برميدارم. چراغ برداشتم و رفتم توي چادر، همين كه بالش رو برداشتم، ديدم يك عقرب به بزرگي كف دست زير بالش من قرار دارد! حاج آقا هم داخل شد و هر طوري بود عقرب رو كشتيم. حاجي نگاهي به من كرد و گفت: جان مرا نجات دادي، اما بد لگدي زدي، هنوز درد دارم. من هم رفتم داخل ماشين خوابيدم. روز بعد اردو تمام شد و برگشتيم بعد، من در حين تمرين در باشگاه ورزشهاي رزمي، پايم شكست. اما نكته جالب توجه اين بود كه ماجراي آن روز در نامه عمل من، كامل و با شرح جزئيات نوشته شده بود. جوان پشت ميز به من گفت: آن عقرب مأمور بود كه تو را بكشد، اما صدقهاي كه آن روز دادي، مرگ تو را به عقب انداخت! همان لحظه فيلم مربوط به آن صدقه را ديدم. يام افتاد عصر همان روز، خانم من زنگ زد و گفت: فالني كه همسايه ماست، خيلي مشكل مالي دارد. هيچي براي خوردن ندارند. اجازه دارم از پولهايي كه كنار گذاشتي مبلغي به آنها بدهم؟ گفتم: آخه اين پولها براي خريد موتور است. اما عيب نداره. هر چقدر ميخواهي به آنها بده.جوان گفت: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحاني كه لگد خورد؛ ايشان در آن روز كاري كرده بود كه بايد اين ضربه را ميخورد. ولي به نفرين ايشان، پاي تو هم شكست. بعد به اهميت صدقه دادن و خيرخواهي براي مردم اشاره كرد. البته اين نکته را بايد ذکر کنم: »به من گفته شد که صدقات، صله رحم، نمازجماعت و زيارت اهلبيت:و حضور در جلسات ديني و هر کاري که خالصانه براي رضاي خدا انجام دهي جزو مدت عمرت حساب نشده و باعث طولانی شدن عمر ميگردد.«
دور از تو چگونه میشود نفس کشید جانان من...:)
یه سری آرزوهارو خدا عمداً برآورده میکنه که عمقِ حقارت وقبیح بودنش رو درک کنیم! ‌که بفهمیم چه آرزوهایِ کوچکی از خدایِ بزرگ طلب می کردیم. _ارع حاجی🙂
- آنچه از بین رفتنی است ببخش تا آنچه ماندنی است بدست آوری .. !
- قرار بود دلبسته کسی نشوم . . نمیشود به تو انگار دل نبست یا علی ...
بهمن اومد و یادم داد تو زورت بیشتره 😂 |
ابوتراب
منم دعا کنید....:)
رفقا خبر رسید کاروان راهیان نور کنسل شد برای آرامش دل کسایی ک شوق رفتن داشتن دعا کنید ...💔 نفری یه الهی به رقیه بگید شاید ارومشون کنه...:)
جواب ناله ما را نمی دهد دلبر خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود . 💔
هر‌گناهے‌یہ‌اثر‌خاص‌داره.. مثلا‌بعضے‌از‌گناهان نعمت‌هارو‌ازت‌میگیرن حال‌خوب‌رو‌ازت‌میگیرن اشك‌برا‌سید‌الشھدا‌‌رو‌ازت‌میگیرن .. آدم‌هاےِ‌خوب‌رو‌از‌میگیرن _رفیقاےِ‌خوب .. _جاهاےِ‌خوب ..
مسلمونا عیدتون مباااارک😃🌸
هدایت شده از _ پـنآهـ _
23.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| السلام ای دلیل کَرَّمنا ... 🌺
🍇 قد سئل صلی اللّه علیه وآله عن رؤیه ربه لیله معراجه فقال ما رأیته هناک الا کما رأیته هنا. از پیامبر صلی اللّه علیه وآله درباره چگونگی دیدن خدا در شب معراج سوال شد فرمود؛ او را همان طور که در زمین دیدم در آسمان هم دیدم. «امیرالمومنین وجه الله است » .الرسالة النوریة
به اذن او...
قسمت1️⃣3️⃣ 📿 بیشتر مردم از کنار موضوع مهم »حل مشکالت مردم« به سادگي عبور ميکنند. اگر انسان بتواند حتي قدمي کوچک در حل گرفتاري بندگان خدا بردارد، اثر آن را در اين جهان و در آنسوي هستي بهطور کامل خواهد ديد. در بررسي اعمال خود، مواردي را ديدم که برايم ً بسيار عجيب بود. مثال شخصي از من آدرس ميخواست. من او را کامل راهنمايي کردم. او هم دعا کرد و رفت.من نتيجة دعاي او را به خوبي در نامه عملم مشاهده کردم! يا اينکه وقتي کاري براي رضاي خدا و حل مشکل مردم انجام ميدادم، اثر آن در زندگي روزمرهام مشاهده ميشد. اينکه ما در طي روز، حوادثي را از سر ميگذرانيم و ميگوييم خوب شد اينطور نشد. يا ميگوييم: خدا را شکر که از اين بدتر نشد، به خاطر دعاي خير افرادي است که مشکلي از آنها برطرف کرديم. من هر روز براي رسيدن به محل کار، مسيري را در اتوبان طي ميکنم. هميشه ، اگر ببينم کسي منتظر است، حتماً او را سوار ميکنم. يک روز هوا باراني بود. پيرزني با يک ساک پر از وسايل زير باران مانده بود. با اينکه خطرناک بود اما ايستادم و او را سوار کردم. ساک وسايل او گلي شده و صندلي را کثيف کرد، اما چيزي نگفتم. پيرزن تا به مقصد برسد مرتب براي اموات من دعا کرد و صلوات فرستاد. بعد هم خواست کرايه بدهد که نگرفتم وگفتم: هرچه ميخواهي پول بدهي براي اموات ما صلوات بفرست. من در آنسوي هستي، بستگان و اموات خودم را ديدم. آنها از من بهخاطر دعاهاي آن پيرزن و صلواتهايي که برايشان فرستاد، حسابي تشکر کردند. اين را هم بگويم که صلوات، واقعاً ذکر و دعاي معجزهگري است. آنقدر خيرات و برکات در اين دعا نهفته است که تا از اين جهان خارج نشويم قادر به درکش نيستيم
‌ امام صـادق علیـه‌السـلام فـرمودند: هیـچ بنـده‌ای نیست که خشـمش را فروخورد، مگر آنکه خداوند در دنیا و آخرت بر عزّت او بیفزاید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخر ساخت گنبد تو سهم ایران میشه... جانم حسن(علیه السلام)💚 های امام حسنی # غریب ترینم @abo_trab110
آقا تلاش کردم و این دل ادب نشد آماده ی رسیدن ماه رجب نشد باقی عمر را نگرانم چه میشود آماده نیستم رمضانم چه میشود...💔
اگر خسته جانی بگو یا علی...:)
تعداد نفـس های هر فرد از قبل مشخص شده ..! - دیالوگ
- هرگز‌ به‌ دوستی‌ با‌ کسی‌ که‌ او را خوب‌ نشناخته‌ای‌ ؛ رغبت‌ مکن ! - امیرالمؤمنین - - غررالحکم حدیث ¹⁰¹⁶⁷
_دیوانه‌ترین حالت یک عشق زمانی‌ست؛ دلتنگ شوی ، کار ز دست تو نیاید...:)
به نام الله ...
صبح بخیر
السلام علی پناه عالم..
قسمت2️⃣3️⃣ 📿 پیامبر اکرم فرمودند: »گرهگشايي از کار مؤمن از هفتاد بار حج خانه خداوند بالاتر است.« ثمرات اين گرهگشايي آنجا بسيار ملموس بود. بيشتر اين ثمرات در زندگي دنيايي اتفاق ميافتد. يعني وقتي انسان در اين دنيا، خودش را به خاطر ديگران به سختي بياندازد، اثرش را بيشتر در همين دنيا مشاهده خواهد کرد.يادم ميآيد که در دوران دبيرستان، بيشتر شبها در مسجد و بسيج بودم. جلسات قرآن و هيئت که تمام ميشد، در واحد بسيج بودم و حتي برخي شبها تا صبح ميماندم و صبح به مدرسه ميرفتم. يک نوجوان دبيرستاني در بسيج ثبت نام کرده بود. او چهرهاي زيبا داشت و بسيار پسر سادهاي بود. يک شب، پس از اتمام فعاليت بسيج، ساعتم را نگاه کردم. يک ساعت به اذان صبح بود. بقيه دوستان به منزل رفتند. من هم به اتاق دارالقران بسيج رفتم و مشغول نماز شب شدم. همان نوجوان يکباره وارد اتاق شد و سريع در کنارم نشست! وقتي نمازم تمام شد باتعجب گفتم: چيزي شده؟ با رنگ پريده گفت: هيچي، شما االن چه نمازي ميخواندي؟ گفتم: نمازشب. قبل اذان صبح مستحب است که اين نماز را بخوانيم. خيلي ثواب دارد. گفت: به من هم ياد ميدهي؟ ياد دادم و در کنارم مشغول نماز شد. اما ميدانستم او از چيزي ترسيده و نگران است. بعد از نماز صبح با هم از مسجد بيرون آمديم.گفتم: اگر مشکلي هست بگو، من مثل برادرت هستم.گفت: روبروي مسجد يک جوان هرزه منتظر من بود. او با تهديد ميخواست من را به خانهاش ببرد. حتي تا نيمه شب منتظرم مانده بود. من فرار کردم و پيش شما آمدم