🔹خاطرات شهدا در مورد #انتخابات
میگفت: «بسیجی که بسیجی هست و حلقه به گوش امام و انقلاب باید بریم سراغ اونایی که کاری به انقلاب ندارن
اگه دست دو نفر آدمی که شبیه ما فکر نمی کنن رو گرفتی و آوردی هنر کردی » یک وقت می دیدی با افرادی دمخور شده که یک بار هم رأی نداده اند؛ ازلات و خلافکار بگیرتا آدمی که اصلا با نظام و انقلاب مخالف بود میرفت چهره به چهره باهاشان حرف می زد و آخر سر طرف را می آورد توی راه
خیلی ها با همین صحبتهای مصطفی؛
برای اولین بار توی عمرشان رفتند پای صندوق رأی
خاطره ای از شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده
منبع: کتاب اثرانگشت » انتشارات حماسه یاران
#انتخابات
#همه_با_هم_برای_ایران #مشارکت_حداکثری
#لبیک_یا_خامنه_ای
@abolhasan_rey
🔹خاطرات شهدا در مورد #انتخابات
چند گروه شده بودیم و هر روز یک گروه آتش به اختیار میرفتیم بازار تهران برای تبلیغ آرمان برخلاف بقیه طلبه ها هر روز می.آمد انگار که کار و زندگی اش را تعطیل کرده باشد برای انتخابات آن روز جمعیت زیادی دور آرمان جمع شده بودند هم خوب حرف می زد، هم تحلیل داشت. به همین راحتی ها هم عصبانی نمیشد وسط بحث جوانی از کوره در رفت شروع کرد به بد و بیراه گفتن «شما هم همتون جیره خورید جمع کنید این بساط رو چقدر بهتون دادن؟ آرمان با لبخند دست جوان را گرفت و کنار کشید یک لیوان چای برایش ریخت و گفت این طوری که شما میگی نیست این چایی رو هم با پول خودمون گرفتیم اگه داد و بیداد نمیکنی بیا با هم حرف بزنیم رفتند و نشستند روی سکویی که همان نزدیکی بود. چیزی نگذشت که صدای خنده شان بلند شد. آن جوان صورت آرمان را بوسید عذرخواهی کرد و رفت.
خاطره ای از شهید آرمان علی وردی
منبع: کتاب اثرانگشت انتشارات حماسه یاران
#مشارکت_حداکثری
#لبیک_یا_خامنه_ای
@abolhasan_rey