دیگه باشه فردا اگه فرصت شد یچیزایی ادامه بدم
نوکر شیعیان مولا هستم
بعد از محمد و عبدالرضا نام پسر بعدیم رو عبدالنقی خواهم گذاشت
باید سه تا پسر دیگه داشته باشم تا عبدالنقی هم باشه
❎۳۱.ریگ بیابان یا طلای سرخ
مرحوم قطب الدّین راوندی، طبرسی، ابن حمزه طوسی و برخی دیگر از بزرگان رضوان اللّه تعالی علیهم آورده اند:
یحیی بن زکریای خزاعی به نقل از ابوهاشم جعفری - یکی از اصحاب حدیث میباشد - حکایت کند:
روزی از روزها به همراه حضرت ابوالحسن، امام علیّ هادی علیه السلام به بیرون شهر سامراء، جهت ملاقات با بعضی از طالبیّین خارج گشتیم.
پس در بیابان ساعتهائی را ماندیم و برای حضرت فرشی را پهن کردند و امام علیه السلام روی آن نشست؛
و من نیز در نزدیکی آن حضرت نشستم و با یکدیگر مشغول سخن گفتن شدیم.
و من در بین صحبتها و مذاکرات، اظهار داشتم: یا ابن رسول اللّه! همان طور که اطّلاع دارید، من تهی دست هستم و زندگی خود و خانوادهام را به سختی سپری میکنم.
امام علیه السلام همین که سخن مرا شنید، دست مبارک خود را به سمت جائی که نشسته بود، دراز نمود و مشتی از ریگهای بیابان را برداشت و به من داد و فرمود: ای ابوهاشم! با این مقدار، زندگی و معاش خود را بگذران که خداوند متعال بر تو توسعه و برکت در روزی، عطا گرداند.
و سپس افزود: سعی کن که این موضوع، محرمانه و مخفی بماند و برای کسی بازگو و فاش نگردد.
ابوهاشم گوید: چون آن ریگها را در جیب خود ریختم و هنگامی که به منزل بازگشتم، نگاهی به آنها انداختم، پس دیدم که همچون طلای سرخ صیقل و جلا داده شده میدرخشد.
فردای آن روز یکی از آشنایان زرگر را به منزل آوردم تا آن ریگها را امتحان و آزمایش کند.
همین که زرگر آنها را مورد آزمایش قرار داد گفت: اینها از بهترین نوع طلای سرخ است که به این شکل در آمده است، آنها را از کجا و چگونه به دست آورده ای؟!
در جواب، به او گفتم: اینها از قدیم الایّام نزد ما بوده است.
❎۳۲.هیچ زمینی خالی از قبرستان نیست (قسمتِ اول)
یحیی بن هرثمه وزیر متوکّل عبّاسی حکایت کند:
روزی خلیفه مرا احضار کرد و گفت: باید سیصد نفر همراه خود برداری و از طریق کوفه، عازم شهر مدینه گردی و ابوالحسن، علیّ بن محمّد هادی را با عزّت و احترام به بغداد بیاوری.
من نیز دستور خلیفه را اطاعت کرده و پس از جمع آوری افراد به همراه امکانات لازم، حرکت کردیم.
در جمع افراد همراه، فرمانده حفاظتی - که مسؤلیّت حفاظت اموال را داشت - در مسیر راه، مرتّب با کاتب من که شیعه بود، درباره مسائل مختلف، بحث و مناظره داشت و من بر گفتگوی آنها نظارت کامل داشتم.
چون مقدار زیادی از راه را پیمودیم، فرمانده به کاتب گفت: آیا علیّ بن ابی طالب علیه السلام پیشوای شما، نگفته است:
هیچ زمینی خالی از قبر نیست و در هر گوشه ای از زمین، گورستانی از انسانها وجود دارد؟
آیا در این بیابان خشک و بی آب و علف، چه کسی زندگی کرده است تا بمیرد و دفن شود؟
من به کاتب گفتم: به راستی، آیا علیّ بن ابی طالب علیه السلام چنین گفته است؟!
پاسخ داد: بلی، صحیح است.
پس گفتم: در این سرزمین آثار گورستانی نمایان نیست و سپس شروع کردیم به خندیدن؛ و صحبتها بر همین منوال ادامه یافت تا به شهر
مدینه رسیدیم و به سمت منزل حضرت ابوالحسن، امام هادی علیه السلام روانه شدیم.
ادامه دارد ...
أبوحیدر (حدیث و فرهنگ اسلامی)
❎۳۲.هیچ زمینی خالی از قبرستان نیست (قسمتِ اول) یحیی بن هرثمه وزیر متوکّل عبّاسی حکایت کند: روزی خ
❎۳۳.هیچ زمینی خالی از قبرستان نیست (قسمتِ دوم)
هنگامی که جلوی درب منزل رسیدیم، من تنها وارد شدم و نامه متوکّل را تحویل ایشان دادم.
حضرت پس از آن که نامه را گرفت، فرمود: مانعی نیست، تا فردا منتظر باشید.
چون فردای آن روز خدمت ایشان رفتم - ضمن آن که فصل تابستان و هوا بسیار گرم بود - دیدم خیّاطی درون اتاق حضرت مشغول خیّاطی لباسهای ضخیم زمستانی است.
و تمام سعی و کوشش شما بر این باشد که تا همین امروز لباسها دوخته و آماده گردد و فردا صبح در همین موقع آنها را تحویل بده، سپس به من خطاب نمود و فرمود: ای یحیی! شما نیز کارهایتان را انجام دهید و امکانات لازم را برای خود آماده کنید، تا آن که فردا حرکت کنیم.
ی گوید: من از حضور ایشان بیرون رفتم و با خود گفتم: در فصل تابستان، هوای به این گرمی و حرارت، حضرت لباس زمستانی تهیّه مینماید، مثل این که او از مسافرت و مسیر راه اطّلاعی ندارد؛ حال، تعجّب از شیعیان است که از چنین کسی پیروی میکنند و او را امام خود میدانند.
ادامه دارد...
أبوحیدر (حدیث و فرهنگ اسلامی)
❎۳۳.هیچ زمینی خالی از قبرستان نیست (قسمتِ دوم) هنگامی که جلوی درب منزل رسیدیم، من تنها وارد شدم و ن
❎۳۴.هیچ زمینی خالی از قبرستان نیست (قسمتِ سوم)
فردای آن روز هنگامی که آماده حرکت شدیم، حضرت به همراهان خود فرمود: تمام امکانات و لوازم مورد نیاز را بردارید و نیز پالتو و غیره را فراموش نکنید که مبادا در مسیر راه مشکلی پیش آید.
و سپس به من خطاب نمود و فرمود: ای یحیی! چنانچه آماده هستی، حرکت کنیم.
من بر تعجّبم افزوده شد که آن حضرت، پالتو و پوستین در این گرمای شدید برای چه به همراه میآورد!؟
رسیدیم به آن مکانی که راجع به علیّ بن ابی طالب علیه
السلام و گورستان مناظره داشتند، که ناگهان ابری در آسمان پدیدار گشت و بالا آمد، به طوری که هوا تاریک گشت و صدای رعد و برقهای وحشتناکی بین زمین و آسمان به گوش میرسید، هوا یک مرتبه بسیار سرد شد که قابل تحمّل برای افراد نبود و در همین لحظات برف زمستانی همه جا را پوشاند.
امّا چون حضرت ابوالحسن، امام هادی علیه السلام و همراهانش لباسهای گرم همراه داشتند و از قبل مهیّا بودند، پالتو و پوستینهای خود را پوشیدند؛ و هیچ گونه ناراحتی نداشتند.
سپس آن حضرت دستور داد تا یک پالتو به من و نیز یک پالتو هم به کاتب دادند و هر دو پوشیدیم؛ و به جهت سرمای شدید آن روز هشتاد نفر از نیروها و همراهان من هلاک شدند و مُردند.
ادامه دارد ...
أبوحیدر (حدیث و فرهنگ اسلامی)
❎۳۴.هیچ زمینی خالی از قبرستان نیست (قسمتِ سوم) فردای آن روز هنگامی که آماده حرکت شدیم، حضرت به همرا
❎۳۵.هیچ زمینی خالی از قبرستان نیست (قسمتِ آخر)
هنگامی که ابرها کنار رفت و هوا به حالت عادی برگشت، حضرت هادی علیه السلام به من فرمود: ای یحیی! بگو: افرادی که هلاک شده اند، در همین مکان دفن شوند؛ و سپس افزود: خداوند متعال این چنین سرزمینها را گورستان انسانها میگرداند.
عرض کردم: یاابن رسول اللّه! من به یگانگی خدا و نبوّت محمّد رسول اللّه صلی الله علیه و آله شهادت میدهم؛ و نیز اقرار مینمایم که شماها خلیفه و حجّت خداوند بر روی زمین برای بندگان هستید؛ من تاکنون ایمان نداشتم ولی اکنون به برکت وجود شما ایمان آوردم و من نیز از شیعیان شما میباشم.
هدایت شده از ازدواج های مهجور
🔴لطفا "خَر" یا همان "الاغ" نباشید👇🏽
حتی اگر پولدار هستی بیش از مهرالسنه مهریه نزن هم کراهت دارد و هم مهریه ی زیاد شومیِ زن است .
https://www.eghtesadonline.com/fa/news/2029295/%DA%A9%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%85-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%B3%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF
هدایت شده از ازدواج های مهجور
وقتی میگیم مهرالسنه منظور کسی نیست که از عهده ی مهر السنه بر نمی آید بلکه منظور کسی است که توان پرداخت را دارد
مهرالسنه را زمانی که در توانت هست بزن و اگر نیست هر قدر در توان داری بزن
مگر نه این است وقتی اموال نداشت حضرت مهریه ی آن شخص را تعلیم قرآن زدند؟؟؟
هدایت شده از ازدواج های مهجور
گاهی زنان اعتراض میکنند که شما تبلیغ متعه میکنید و جوانان اهل متعه میشوند و دیگر ازدواجِ دائم نمیکنند
داعیه در ازدواج دائم تشکیل خانواده و فرزند آوریست که داشتن خانواده و فرزندانِ زیاد خود لذتی بسیار زیاد دارد و اشخاص بهش نیازمندند و متعه نمیتواند جای خالیِ خانواده و فرزندان رو پر کند
اما اگر جوان اهل متعه شود و ندید بدید نباشد احتمالش بیشتر است که به هر ازدواجِ احمقانه ای دست نزند و دختران و زنان امروز یا خانواده ها چون از جوان ، ازدواجِ احمقانه با مهریه ها و جهیزیه و شیر بهاهای بی منطق میخواهند نتیجتا بسختی ازدواج دائم رخ میدهد و از این رو برخی زنان و دختران از متعه می ترسند که اگر پسران و مردانِ جامعه اهل متعه شوند دیگر هول و ندید بدید نیستند که در دامِ خواسته های غیر معقولِ دختران و خانواده هایشان بیوفتند و تعدادِ خران کمتر میشود لذا قدرتِ خر کردنشان تضعیف میشود .
لذا رفیق
اهل متعه باش تا کامروا شوی
هدایت شده از ازدواج های مهجور
یک نکته را بگویم
تمایل به داشتنِ فرزندان و زنانِ دائم هم آنقدر زیاد است که صرف اهل متعه بودن نمیتواند از ازدواجِ احمقانه با آن مهریه ها و شرایط و غیره جلوگیری کند
اما میتواند تعقل در ازدواج را افزایش دهد