من عاشقت نبودم که به جای خلوت کردن با تو دنبال گذروندن زمانم با دیگران بودم
من عاشقت نشدم که خوشایندِ دیگران برام معیار بود
من عاشقت نبودم که لبخندتو حس نکردم، دوریت بیمارم نکرد، رسیدن بهت دغدغم نشد
من عاشقت نبودم که روتو برگردوندی و دنیا رو سرم خراب نشد
همه جای دنیا رو گشتم و مثل تو پیدا نکردم انقدر خسته و رنجور شدم که حتی توان ندارم برگردم در خانه ی تو
تو به سمت من بیا.. تو منو برگردون
بگذار قلبم کنار تو گرم بشه دنیا کنار تو زیباتر بشه من کنار تو آرومتر بشم
بگذار خوشبختی ام را با میزان نزدیکی ام به تو بسنجند
من معیار دیگری نمیشناسم
من تو رو از دست دادم و دیگه هیچی ندارم
لطفا خودتو به من پس بده منو از خودم پس بگیر...
چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است
و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است