ازتغییراتی که در پوشش
و ظاهر همسرتون میبینید؛
حتما تعریف کنید
ندیدن و نگفتن این تغییرات، این موضوع را در ذهن همسرتان جا
ميندازه که بهش توجه ندارین!
@achegan🌴
ادب هرکسی تو بحث ودعوا مشخص میشه..
به خصوص توبحثای همسرانه همیشه باادب باش...
مبادا حرفی بزنی که بعدا پشیمون بشی..
@achegan🌴
خب...
امروز سالگرد ساقط شدن پهباد جاسوسی آمریکا (گلوبال هاوک) توسط نیروی هوافضای سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی است✌🏼😎
خداقوت به همه پاسدارانی که هیبت آمریکا در منطقه رو شکستنــد💚
@achegan🌴
#شکلات_صبحانه
مواد لازم:
🔸ارده: ۵ قاشق غذاخوری
🔸عسل: ۲ قاشق غذاخوری
🔸شیره توت یا انگور: نصف قاشق غذاخوری
🔸پسته پودر شده: ۱قاشق مرباخوری
🔸بادام پودر شده: ۱قاشق مرباخوری
🔸هل نیم کوب شده: ۱قاشق چایخوری
طرز تهیه:
ارده را در ظرف ریخته و عسل را اضافه کنید و مخلوط را مداوم به هم بزنید تا سفت شود سپس شیره را در آن بریزید بعد هل را اضافه کرده و مخلوط کنید.در انتها مخلوط پودر پسته و بادام را روی آن بریزید.
🍁خواص🍁.
✅مفید در افراد با طبع سرد و
کسانیکه ضعف جسمانی و کم خونی دارند.
✅مقوی و نشاط آور است.
✅بسیار انرژی زاست و برای افرادی که فعالیتهای فیزیکی فراوان دارند بسیار مناسب است
✅می توانید با تغییر مواد اولیه شکلات های مختلفی درست کنید.
@achegan🌴
#خورش تره
مواد لازم:
🔸گوشت گوسفندی: ۴۰۰ گرم
🔸سبزی تره : ۵۰۰ گرم
🔸لوبیا سفید : ۱ پیمانه
🔸پیاز متوسط: ۱ عدد
🔸لیمو عمانی: ۴ عدد
🔸نمک دریا: ۱ قاشق چای خوری
🔸زردچوبه: ۱/۲ قاشق چای خوری
🔸فلفل سیاه: ۱/۲ قاشق چای خوری
طرز تهیه:
لوبیا را از شب قبل خیس کنید پیاز را خورد کرده و با روغن تفت دهید. زردچوبه اضافه کنید و گوشت را با پیاز تفت دهید
وقتی کمی تفت خورد لوبیا سفید را اضافه کنید آب گرم اضافه کنید و در قابلمه را بزارید تا بپزد
تره را ریز ساطوری کنید و با روغن تفت دهید. نیم ساعت مانده به پخت کامل خورش تره و لیمو عمانی را اضافه کنید و بگذارید تا خورش جا بیافتد
@achegan🌴
بسم الله الرحمن الرحیم...
🍀🍃🍀 یادش بخیر دوران کودکی...
صبح که چشمامون رو باز میکردیم، صبحونه شیر و پنیر و کره و نون خونگی محصول و تولیدی خودمون رو با چای شیرین میخوردیم و با بقیه بچهها پا برهنه در دشت و صحرا میدویدیم و بازی میکردیم.
اسباب بازی نداشتیم. حتی توپ پلاستیکی هم نداشتیم، خودمون برای خودمون با چوب و سنگ و پارچه اسباب بازی میساختیم، استخرمون هم جوی آب وسط ده بود.
پاچه شلوارمون رو بالا میزدیم در جوی آب شلتاق میکردیم (بالا و پائین میپریدیم)...
زنهای روستا هم کنار جوی آب، ردیف مینشستند، یکی ظرف میشست، یکی رخت میشست، و یکی هم کهنههای بچه. پوشک نبود، ماشین لباسشوئی کسی نمیشناخت، زنها همینطور که مشغول شستوشو بودند، صحبت و درد دل هم میکردند. بچهها هم آببازی و توی جوی آب دنبال هم دویدن و ...
ما نسل اندر نسل روستاییزاده هستیم، حالا روستا خالی شده، همه کوچ کردهاند به شهر و شهر نشین شدهاند، غلط و درستش رو نمیدونم، اما همین ما هستیم که دنیا رو عوض میکنیم، یعنی روستا کم کم خالی میشه و روستایی، میشه شهری، اما دلش در روستاست، دلش روستا رو میخواد نه شهری که متعلق به اونجا نیست.
همه چیز تغییر کرده. با موبایلشون چند تا عدد میگیرند و قبض آب و برق پرداخت میکنند.
ما که مخالف پیشرفت نیستیم، ما از آن وقتی میترسیم که روستا از وجود روستازادهها خالی بشه...
روستائیان خونگرم و میهماننوازند، در روستا کنار آتش، لابهلای درختان سرحال و پرمیوه و همهمه رودخانه و سر و صدای گله گوسفند و بیل زدن کشاورز، آی لذت داره چائی آتیشی خوردن و گپ زدن، انگار دنیا مال شماست، اوج خوشبختی...
روستایی که ما اون رو با همه زحمت و خون دل خوردن آباد نگه داشتیم، با روستایی که قراره به دست نسلهای بعد بسپاریم، یک کمی نگرانمان میکنه...
بچهها دیگه پابرهنه توی صحرا نمیدوند، بجاش ظرف چیپس و پفک جلوشونه و تلویزیون و اینترنت...
خدا رحمت کنه اموات شما رو، مرحوم مادرم هر وقت توی خونه کار میکرد یا نون میپخت، شعرهای حافظ و سعدی و مولانا رو زمزمه میکرد. با این که سواد نداشت اما خیلی شعر حفظ کرده بود...
ای کاروان آهسته ران، کآرام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دل ستانم میرود...
اما الآن لیسانس و فوق لیسانس دارند و دو بیت شعر حفظ نیستند، حالا این به کنار، بهشون میگی اشعار حافظ غزل هست یا رباعی، نمیدونند، بهشون میگی گلستان سعدی نثر مسجع هست یا نثر روان، نمیدونند، بهشون میگی اصلاً لیلی زن بود یا مرد... میخندند، ما هم میخندیم، اما خنده ما از سر حسرت و دریغ است...
خوابیدنشان هم برعکس شده، قدیم همه سحرخیز بودند و آب و هوای تمیز روستا، الآن شبها بیدارند و روزها خواب، و هوای آلوده و غبارآلود شهر، زمانه عجیبی شده...
بعضی مواقع با آه و حسرت به بچهها میگم کاش میشد برگردیم روستا، با خنده اعتراض میکنند که باباجون چی میگی؟ همه از ده میان شهر، شما میخوای بری ده؟... در جواب نگاهشون میکنم و سکوت و سکوت و سکوت... و بغضی کهنه، بغضی که خیلی وقته گلویم رو گرفته... یادش بخیر کودکی...
✍️ حبیب الله یوسفی
@achegan🌴
اگر بین برنده شدن و شاد بودن
مجبور به انتخاب شدی ،
همیشه شادی را انتخاب کن
چون شادبودن
به صورت خودکار،
از تو یک برنده می سازد...
@achegan🌴