eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
111 دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
6.7هزار ویدیو
149 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ مواد غذایی کاهش دهنده عملکرد مغز را بشناسید. ♦️ آدامس ♦️ پیتزا ♦️ چیپس ♦️ کره ♦️ رژیم غذایی کم کربوهیدرات ♦️ نمک ♦️ شکر ♦️ همبرگر ♦️ سوسیس و کالباس
🔻لرزش دست (👋) درمان لرزش دست با دو راهكار↯ 1⃣ هفت عدد آلو بخارا و آب زرشك را مخلوط و میل نمایید 2⃣ انار شیرین یا آب انار شیرین استفاده كنيد.
🚺 خانم های عزیزی که شاغل هستند حتما روغن زیتون بخورند ⚜ چون روغن زیتون خستگی را کاهش می دهد و ذهن را آرام می سازد
آخرین نماز در حلب خاطرات شهید مدافع حرم عباس دانشگر به روایت پدر ناشر : شهید کاظمی نویسنده : مومن دانشگر سال نشر : 1399 تعداد صفحات : 176 معرفی کتاب عباس متولد اردیبهشت ماه سال 1372 از شهرستان سمنان است. حضور او در پایگاه و بسیج باعث شد که رفتار و گفتارش با اخلاق اسلامی آراسته شود. رابطه ای صمیمی و عاطفی با دوستانش پیدا می کرد. در سال 1390 کنکور سراسری شرکت کرد و با رتبه ی عالی در دانشگاه سمنان و در رشته مهندسی کامپیوتر (نرم افزار) قبول شد؛ اما به۷۷ خاطر دور اندیشی و البته علاقه ای که به سپاه پاسداران داشت، در آزمون دانشگاه امام حسین علیه السلام هم شرکت کرد و قبول شد. دوم اردیبهشت سال 1395 به جبهه مقاومت در سوریه پیوست و سرانجام در بیستم خرداد در روستای هویز حومه جنوبی شهر حلب سوریه با موشک تاو آمریکایی به شهادت رسید. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 _کتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستان معرفی شهید داریم با ما همراه باشید
سلام رفقا✋ محمد غفاری هستم 😊 خوشحالم قراره مهمون دلای شهدایتون باشم🌹 ‌
تازه میخواستم به حرف بیفتم🙂 معمولا بچه ها اول اسم پدر و مادر رو ياد ميگيرند. اما من میگفتم الله اكبر، خمینی رهبر! 😍 خیلی جنب و جوش داشتم. هر وقت خونه نبودم حتی همسایه ها میدونستند که من خونه نیستم!! 😁😂
اولین فرزندخانواده بودم☺️ سی دیماه1363همزمان با اذان صبح به دنیا آمدم پدرم میگفت اگرکسی سه تاپسرداشته باشد واسم یکی را محمد نگذارد،درحق رسول الله جفا کرده🌹 برای همین اسمم را محمدگذاشتند😊
پنج سالم بود رفتیم جمکران. خوردم زمین و سرم شکستمراسم دعای کمیل بود. پدرم دلواپس بود گریه کنم و مردم رو از حال دعا خارج کنم 😰 اما هیچی نگفتم 🙂بعد بردنم درمانگاه و پانسمان شدم اومدیم بیرون گفتم:بابا خوشت اومد؟!😊 گفت: دستت درد نکنه، جلوی مردم خوب استقامت کردی و گریه نکردی☺️ روحیم جوری بود که از بچگی شرایط رو درک میکردم ☺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 راوی خواهر عزیزم 😍 ده سال از من بزرگتر بود☺️ هر وظیفه ای که به او سپرده میشد خیلی خوب انجام میداد. احساس مسئولیت میکرد🌹 در تربیت من خیلی زحمت کشید. خیلی با من حرف میزد و من را راهنمایی میکرد. حجاب😊 هم برای من و هم برای محمد اهمیت داشت. همیشه میگفت: شما در حین اینکه حجاب رو رعایت میکنید باید منظم و مرتب🙂 باشید. که هر کسی شما رو دید بگه این خانم مسلمان چقدر مرتب بود☺️ محمد روی مطالعه 📚خیلی تأکید میکرد. میگفت ما شیعه هستیم. پس باید در مسائل دینی📖 اطلاعاتمون از بقیه بیشتر باشه. تأکید میکرد که نهج البلاغه و صحیفه ی سجادیه📗 را مطالعه کنیم. چون به مطالعه 📚علاقه داشتم، بیشترین هدیه که محمد به من میداد کتاب بود📘از اونجايی هم که به شهدا علاقه ی زیادی داشت کتاب "دا" که اون موقع پرفروشترین کتاب دفاع مقدس📙 بود را برای من آورد. جالب بود آخرین کتابی 📖که برایم آورد اسرار عالم برزخ بود😔محمد شغل خودش را عبادت میدانست. عشق به رهبری و عشق به شهدا 😍 تو وجودش موج میزد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹