توصیهام به شما این است که هرکدام، یک شهید را برای خودتان انتخاب کنید، حتما هم نباید معروف باشد، در گمنام ها، انسانهای فوق العادهای وجود دارد، آنها را هم در نظر بگیرید، دعا کنید خدا به حق حضرت زهرا سلام الله علیها ما را به شهادت برساند و این شهادت را منشا رحمت و آمرزش ما قرار دهد، و ان شاءالله شرمنده دوستان شهیدمان نشویم، هیچ چیز بالاتر از شهادت نیست، شما خواهران هم که جهاد از شما گرفته شده، میتوانید شهید شوید، شما جهاد مهمتری دارید که الان به آن مشغول هستید.
"آقا" را دعا کنید برای مسئولیت سنگینی که به عهدهاش است، در این دنیای پر تلاطم و سختی که امروز ایشان با آن مواجه هستند، در داخل و خارج؛ دوستان نادان و دشمنان قسم خورده مجهز و مسلح و نفاق، انشاءالله خدا ایشان را کمک کند، عمر طولانی و نفوذ کلام بیشتری به ایشان بدهد و قلب ها را در تسخیرش قرار دهد.
سردار دلها🌷
📚برشی از کتاب حاج قاسم
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #تمام_زندگی_من 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #پانزده
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #تمام_زندگی_من
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #شانزدهم: معنای امل
دیگه نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم … یه سال تموم خون دل خورده بودم اما حالا کارش به جایی رسیده بود که می خواست من رو جلوی بقیه، انگشت نما کنه …
همون طور که به دیوار تکیه داده بودم، چند لحظه چشم هام رو بستم … پشت سر هم حرف می زد اما دیگه گوش نمی کردم …
– خدایا! خودت گفتی اطاعت از همسر تا جایی درسته که گناه نباشه … اما از اینجا دیگه گناهه … دیگه قدرت صبر کردن و لبخند زدن ندارم … من قدرت اصلاح شوهرم رو ندارم…
چشم هام رو باز کردم و رفتم توی اتاق … بدون اینکه حرفی بزنم و خیلی جدی … کت و شلوار رو برداشتم و زدم به چوب لباسی و روش کاور کشیدم … برگشت سمتم …
– چکار می کنی آنیتا؟ … مگه بهت نگفتم این رو بپوش؟ …
– چرا گفتی … منم شنیدم … تو همون روز اول دیدی من چطور آدمی بودم … من همینم … نمی دونم امل یعنی چی … خوبه یا بد … اما می دونم، هرگز حاضر نمیشم این طوری لباس بپوشم … آرایش کنم و بیام بین دوست های تو … و با اون زن ها که مثل … فاحشه های اروپایی آرایش می کنن؛ رفت و آمد کنم …
حسابی جا خورده بود … باورش نمی شد … داشتم برای اولین بار باهاش مخالفت می کردم …
گریه ام گرفته بود …
– همه چیز رو تحمل کردم … همه چیز رو … اما دیگه این یکی رو نمی تونم …
دیگه نتونستم جلوی اشک هام رو بگیرم …
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #تمام_زندگی_من
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #هفدهم: از منبر بیا پایین
چند لحظه با تعجب بهم نگاه کرد … هنوز توی شوک بود …
– اوه اوه … خانم رو نگاه کن … خوبه عکس های کنار دریات رو خودم دیدم … یه تازه مسلمون از پاپ کاتولیک تر شده … بزار یه چند سال از ایمان آوردنت بگذره بعد ادای مرجع تقلید از خودت در بیار … چند بدم از بالای منبر بیای پایین؟ …
– می فهمی چی داری میگی؟ … شاید من تازه مسلمونم اما حداقل به همون چیزی که بلدم عمل می کنم …
با عصبانیت اومد سمتم …
– پیاده شو با هم بریم … فکر کردی دو بار نماز خوندی آدم شدی؟ … دهنت رو باز می کنی به هر کسی هر چی بخوای میگی؟ … خودت قبل از من با چند نفر بودی؟ …
– من قبل از آشنایی با تو مسلمان شدم … همون موقع هم…
محکم خوابوند توی گوشم …
– همون موقع چی مریم مقدس؟ …
صورتم گر گرفته بود … نفسم به شماره افتاده بود … صدام بریده بریده در می اومد …
– به من اهانت می کنی، بکن … فحش میدی، میزنی … اشکالی نداره … اما این اسم مقدس تر از اونه که بهش اهانت کنی …
هنوز نفسم بالا نیومده بود و دل دل می زدم …
– من به همسر دوست هات اهانت نکردم … تو خودت اروپا بودی … من فقط گفتم آرایش اونها …
این بار محکم تر زد توی گوشم … پرت شدم روی زمین …
– این زر زر ها مال توی اروپایی نیست … من اگه می خواستم این چرت ها رو بشنوم می رفتم از قم زن می گرفتم …
این رو گفت از خونه زد بیرون …
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #تمام_زندگی_من
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #هجدهم: دل شکسته
دلم سوخته بود و از درون له شده بودم … عشق و صبر تمام این سال های من، ریز ریز شده بود … تازه فهمیده بودم علت ازدواجش با من، علاقه نبود … می خواست به همه فخر بفروشه … همون طور که فخر مدرکش رو که از کشور من گرفته بود به همه می فروخت … می خواست پز بده که یه زن خارجی داره …
باورم نمی شد … تازه تمام اون کارها، حرف ها و رفتارهاش برام مفهوم پیدا کرده بود … تازه قسمت های گمشده این پازل رو پیدا کرده بودم …
و بدتر از همه … به گذشته من هم اهانت کرد … شاید جامعه ما، از هر حیث آزاد بود … اما در بین ما هم هنجارهای اخلاقی وجود داشت … هنجارهایی که من به تک تکش پایبند بودم …
با صدای بلند وسط خونه گریه می کردم … به حدی دلم سوخته بود و شخصیتم شکسته شده بود که خارج از تحمل من بود …
گریه می کردم و با خدا حرف می زدم …
– خدایا! من غریبم … تنها توی کشوری که هیچ جایی برای رفتن ندارم … اسیر دست آدمی که بویی از محبت و انسانیت نبرده …
خدایا! تو رو به عزیزترین و پاک ترین بندگانت قسم میدم؛ کمکم کن …
کمی آروم تر شدم … اومدم از جا بلند بشم که درد شدیدی توی شکمم پیچید … اونقدر که قدرت تکان خوردن رو ازم گرفت …
به زحمت خودم رو به تلفن رسوندم … هر چقدر به متین زنگ زدم جواب نداد … چاره ای نبود … به پدرش زنگ زدم …
با ما همراه باشید
🌸شیخ محمد خیابانی «نه شرقی، نه غربی» بود؛ یک ایرانی واقعی. زاده خامنه و اهل تبریز بود و فخر تبریز. ساکن «محله خیابان» بود؛ محلهای در تبریز با نهرهای روان و درختان تنومند سایهافکن و محلهای در تاریخ با مردان بزرگ. این محله قدیمی، روزگاری کانون نهضتهای روشنگری بود و روزگارانی «باقرخان» فرماندهی مشروطهطلبانش را برعهده داشت. شیخ محمد، امام جماعت بود و فقه و اصول و ادبیات و حکمت و نجوم و طبیعیات و تاریخ میدانست. عضو برجسته انجمن ایالتی تبریز هم بود که سازمانی مردمی برای دفاع از حقوق ملت در برابر استبداد شاهان قاجار محسوب میشد. شیخ محمد همه عمر هر کاری از دستش برآمد، برای آزادی و استقلال ایران در برابر بیگانگان انجام داد. از امتیازهای ناروا که به خارجیها داده شد به شدت انتقاد کرد و هیچگاه ساکت ننشست.
🌺نماینده دوره دوم مجلس شورای ملی هم بود و همانجا با اولتیماتوم روسیه تزاری مخالفت کرد و با شجاعت هم این کار را کرد. آخرسر هم همین نپذیرفتن اولتیماتوم، مجلس دوم را تعطیل کرد؛ دربار قاجار از ترس، مجلس را منحل کرد و اولتیماتوم را پذیرفت. شیخ محمد هم در میتینگ اعتراضی در سبزه میدان تهران، پرچم عدالتخواهی و استقلالطلبی ملت ایران را برافراشت و به صراحت علیه استبداد و وطنفروشی قاجار سخن گفت.
شیخ محمد بعدها علیه قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله هم افشاگری کرد.
✳️فروردین ۱۲۹۹ شمسی در تبریز قیام کرد ودر تبریز دولتی راه انداخت؛ برای آن که دستکم اهالی آذربایجان از دست قاجارها کمتر رنج ببرند. ۵ ماه دولت داشت و تبریزیها طعم عزت را چشیدند تا اینکه شیخ محمد از زمین رفت و به زمان پیوست؛ مثل محله «خیابان»، نامی شد سربلند در تاریخ.
❇️۲۲ شهریور ۱۲۹۹ قزاقها آمدند و درگیری شد و یک شهید دیگر همچون ستارهای درخشید بر آسمان ایران.
❇️توصیف ساده و روشن شخصیت شیخ محمد خیابانی در کلام مقام معظم رهبری ، لطف دیگری دارد. ایشان درباره شوهرعمه بزرگوارشان چنین فرمودهاند: «در قضیه مرحوم شیخ محمد خیابانی که تبریز یک تنه ایستاد، مسأله، مسألهی قرارداد وثوقالدوله بود. در تهران عمال حکومت ضعیف با یک قرارداد امور مالی و امور نظامی کشور را دودستی تقدیم کردند به انگلیسیها. تبریزیها ایستادند. مرحوم خیابانی و دیگران در مقابل این قضیه بود که ایستادند و آن حوادث عجیب تبریز پیشآمد کرد. تبریز همیشه اینطور بود.» ۱۳۸۵/۱۱/۲۸
🔴 صابرین در زمان غیبت
🔵 امام حسین علیه السلام می فرمایند:
🌕 کسانی که در زمان غیبت او[حضرت مهدی] به آزار و تکذیب صبر می کنند مانند کسانی هستند که در رکاب رسول اکرم صلّی الله علیه و آله شمشیر زده اند...
📚 منبع: كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج1 ؛ ص317
سلام و عرض ادب.✋ صبحتون بخیر.
امیدوارم هفته خوبی پیش رو داشته باشین🌹
ذکر شنبه: ✨یارب العالمین✨
مهارتهای کلامی_8.mp3
10.97M
#مهارتهای_کلامی ۸
★ بخش مهمی از مسیر خودسازی؛ رعایت مراتب ادب در کلام است، که دربرابر اشخاص مختلف در زندگی ما متفاوت است!
- مراتب ادب در برابر کودک ما، با نوجوان ما، متفاوت است.
- رعایت ادب در برابر والدین ما، با همسرمان متفاوت است ...
✓ باید برای آموختنشان وقت گذاشت و تمرین کرد.
#استاد_شجاعی 🎤
عاشقان اهل بیت علیه السلام
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
🌸 قرار روزانه
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🌴کانال 👈 عاشقان اهل بیت ع
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
4_265388460171329759.mp3
1.95M
زیارت عاشورا
🌴کانال 👈 عاشقان اهل بیت ع