هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
🍃🌸هر صبح
آیة الکرسی را بخوانید و تا
شب در امان خدا هستید.
🌟آیةالکرسی عظیم ترین
آیهدر قران کریم است
برای حفظ ایمان و مال
وجان خودهر روز
آیة الکرسی بخوان.
💐💐💐💐💐
🔸
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
⬜️◻️◽️▫️دعای چهارحمد▫️◽️◻️⬜️
🌾 بِسْمِ الله الرَّحْمٰنِ الرَّحیٖمِ 🌾
💙اَلحَمدُلِلّهِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَلَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب
💚اَلحَمدُلِلّهِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه
❤️اَلحَمدُلِلّهِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَلَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس
💜اَلحَمدُلِلّهِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَلَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.
🎁خواص دعای چهارحمد
💎از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مرویست💎
🌸 که هر کس از پیروان ما هر روز این چهار حمد را بخواند خداوند او را سه چیز کرامت فرماید:
💚اول عمر طبیعی
💙دوم مال و جمعیت بسیار
❤️سوم باایمان ازدنیارفتن
💜وبی حساب داخل بهشت شدن
🌙 امیر مؤمنان علی علیهالسلام ، مردى را دید که از روى نوشته، دعایى طولانى میخواند. به او فرمود: «اى مرد! آنکه زیاد را میشنود، اندک را هم پاسخ میدهد». مرد گفت: سَرورم! پس چه کنم؟ فرمود: «بگو:
❤️الْحَمْدُ للهِ عَلَى کُلِّ نِعْمَةٍ
💚وَ أَسْأَلُ اللهَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ
💙وَ أَعُوذُ باللهِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ
💜وَ أَسْتَغْفِرُ اللهَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ»؛
❤️ستایش، خداى را بر هر نعمتى،
💚و هر خوبى را از خدا میخواهم
💙و از هر بدى، به خدا پناه میبرم
💜و از هر گناهى،از خدا آمرزش میطلبم.
عاشقان اهل بیت علیه السلام
📚 ازدواج در عده
💠 سؤال: خانمی پس از #ازدواج به دلیل اختلاف با همسر خود، بیش از یک سال است که دور از وی زندگی میکند و به زودی از همسر خود #طلاق می گیرد، آیا در شرایط فعلی یا بلافاصله بعد از طلاق، می تواند با مرد دیگری #عقد_موقت یا دائم بخواند؟
✅ جواب: تا زمانی که #صیغه_طلاق با رعایت شرایط آن خوانده نشده و خانم، #عدّه_طلاق را سپری نکرده است، #عقد_ازدواج با شخص دیگر باطل است و زمان عدّه از وقتی محاسبه می شود که صیغه طلاق جاری شود، هرچند زن و مرد یک سال از هم دور باشند.
#احکام_ازدواج #ازدوج_در_عده
🥀🌿🥀🌿🥀
پنج شنبه است و ياد درگذشتگان😔
🙏 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ🙏
🙏 التماس دعا 🙏
🥀🌿🥀🌿🥀🌿🥀
🥀پنج شنبه است
🌿یاد کنیم ازگذشتگان
🥀كه جايشان هميشه
🌿در كنار ما خالیست
🥀برای شادی روح آنها
🌿فاتحه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید داستان این جوان .......
عاشقان اهل بیت علیه السلام
🗓 #حدیث_روز
حضرت امام رضا عليه السلام
التَّوَاضُعُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ يَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَيُنْزِلَهَا مَنْزِلَتَهَا بِقَلْبٍ سَلِيمٍ لَا يُحِبُّ أَنْ يَأْتِيَ إِلَى أَحَدٍ إِلَّا مِثْلَ مَا يُؤْتَى إِلَيْهِ إِنْ رَأَى سَيِّئَةً دَرَأَهَا بِالْحَسَنَةِ كَاظِمُ الْغَيْظِ عَافٍ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ.
تواضع درجاتى دارد: يكى از آنها اين است كه انسان اندازه خود را بشناسد و با طيب خاطر خود را در آن جايگاه قرار دهد، دوست داشته باشد با مردم همان گونه رفتار كند كه انتظار دارد با او رفتار كنند، اگر بدى ديد آن را با خوبى جواب دهد، خشم خود را فرو خورد و از مردم درگذرد، و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 124 ، ح 13
🗓 #حدیث_روز
حضرت امام على عليه السلام
إِنَّ المَغبونَ مَن غُبِنَ عُمرَهُ وَ إِنَّ المَغبوطَ مَن أَنفَذَ عُمرَهُ فى طاعَةِ رَبِّهِ؛
بدرستى كه زيانكار كسى است كه عمرش را بيهوده تلف كند، و كسى كه عمر خود را در اطاعت خدا بگذراند شايسته است مورد غبطه قرار گيرد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 160 ، ح 3061
#سوره_اسراء_آیه_71
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
✨یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَٰئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا
✨(به یاد آر) روزی که ما هر گروهی از مردم را با پیشوایشان (به پیشگاه حقیقت) میخوانیم، پس هر کس نامه عملش را به دست راست دهند آنها نامه خود را قرائت کنند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد)
👈این آیه در خصوص امامت سخن میگوید و صراحت دارد به این معنا که ما روز قیامت همه را با امامشان میخوانیم، نکته اینکه امام در قرآن لفظی عام تر از آن چیزی است که ما در فرهنگ شیعی خود از آن یاد میکنیم.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #نسل_سوخته 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #پنجاه_و_یکم
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #نسل_سوخته
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #پنجاه_و_دوم: من، مرد این خانه ام ...
دایی یه خانم دو استخدام کرده بود که دائم اونجا باشه ... و توی کارها کمک کنه ... لگن گذاشتن و برداشتن ... و کارهای شخصی مادربزرگ ...
از در که اومدم ... دیدم لگن رو کثیف ول کرده گوشه حال ... و بوش ...
خیلی ناراحت شدم ... اما هیچی نگفتم ... آستینم رو بالا زدم و سریع لگن رو بردم با آب داغ شستم و خشک کردم ...
اون خانم رو کشیدم کنار ...
- اگر موردی بود صدام کنید ... خودم می شورمش ... فقط لطفا نزاریدش یه گوشه یا پشت گوش بندازید ... می دونم برای شما خوشایند نیست ولی به هر حال لطفا مدارا کنید... مادربزرگم اذیت میشه ... شما فقط کارهای شخصی رو بکن ... تمیز کاری ها و شستن ها رو خودم انجام میدم ...
هر چند دایی ... انجام تمام کارها رو باهاش طی کرده بود ... و جزء وظایفش بود ... و قبول کرده بود این کارها رو انجام بده ... اما اونم انسان بود و طبیعی که خوشش نیاد ...
دوباره ملحفه و لباس مادربزرگ باید عوض می شد ... دیگه گوشتی به تنش نمونده بود ... مثل پر از روی تخت بلندش کردم ...
ملحفه رو از زیر مادربزرگ کشید ... با حالت خاصی، قیافه اش روی توی هم کشید ...
- دلم بهم خورد ... چه گندی هم زده ...
مادربزرگ چیزی به روی خودش نیاورد ... اما من خجالت و شرمندگی رو توی اون چشم ها و چهره بی حال و تکیده اش می دیدم ... زنی که یک عمر با عزت و احترام زندگی کرده بود ... حالا توی سن ناتوانی ...
با عصبانیت بهش چشم غره رفتم ... که متوجه باش چی میگی ... اونم که به چشم یه بچه بهم نگاه می کرد ... قیافه حق به جانبی به خودش گرفت ... و با لحن زشتی گفت ...
- نترس ... تو بچه ای هنوز نمی دونی ... ولی توی این شرایط ... اینها دیگه هیچی نمی فهمن ... این دیگه عقل نداره ... اصلا نمی فهمه اطرافش چی می گذره ...
به شدت خشم بهم غلبه کرد ... برای اولین بار توی عمرم ... کنترلم رو از دست دادم ... مادربزرگ رو گذاشتم روی تخت ... و سرش داد زدم ...
- مگه در مورد درخت حرف میزنی که میگی این؟ ... حرف دهنت رو بفهم ... اونی که نمی فهمه تویی که با این قد و هیکل ... قد اسب، شعور و معرفت نداری ... که حداقل حرمت شخصی با این سن و حال رو جلوی خودش نگهداری... شعور داشتی می فهمیدی برای مراقبت از یه مریض اینجایی ... نه یه آدم سالم ... این چیزی رو هم که تو بهش میگی گند ... من با افتخار می کشم به چشمم ... اگر خودت به این روز بیوفتی ... چه حسی بهت دست میده که اینطوری بگن؟ ... اونم جلوی خودت ...
ایستاد به فحاشی و اهانت ... دیگه کارد می زدی خونم در نمی اومد ... با همه وجودم داد زدم ...
- من مرد این خونه ام ... نه اونی که استخدامت کرده ... می خوای بهش شکایت کنی؟ ... برو به هر کی دلت می خواد بگو ... حالا هم از خونه من گورت رو گم کن ... برو بیرون ...
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #نسل_سوخته
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #پنجاه_و_سوم: تاج سر من
مادربزرگ با اون چشم های بی رمقش بهم نگاه می کرد ... وقتی چشمم به چشمش افتاد ... خیلی خجالت کشیدم...
- ببخشید جلوی شما صدام رو بالا بردم ...
دوباره حالتم جدی شد ...
- ولی حقش بود ... نفهم و بی عقل هم خودش بود ... شما تاج سر منی ...
بی بی هیچی نگفت ... شاید چون دید ... نوه 15 ساله اش... هنوز هم از اون دعوای جانانه ... ملتهب و بهم ریخته است ...
رفتم در خونه همسایه مون ... و ازش خواستم کمک خواستم ... کاری نبود که خودم تنهایی بتونم انجام بدم ...
خاله، شب اومد ... و با ندیدن اون خانم ... من کل ماجرا رو تعریف کردم ... هر چند خاله هم به شدت ناراحت شد ... و حق رو به من داد ... اما توی محاسبه نفس اون شب نوشتم...
- امروز به شدت عصبانی شدم ... خستگی زیاد نگذاشت خشمم رو کنترل کنم ... نمی دونم ولی حس می کنم بهتر بود طور دیگه ای حرف می زدم ...
اون شب پیش ما موند ... هر چند بهم گفت برم استراحت کنم ... اما دلم نمی خواست حتی یه نفر دیگه ... به خاطر اون بو و شرایط ... به اندازه یک اخم ساده ... یا گفتن کوچک ترین حرفی توی دلش ... حرمت مادربزرگ رو بشکنه ... حتی اگر دختر مادربزرگ باشه ... رفتم توی حمام ... و ملحفه و لباس ها رو شستم ...
نیمه شب بود ... دیگه قدرت خشک کردن و اتو کردن شون رو نداشتم ... هوا چندان سرد نبود ... اما از شدت خستگی زیاد لرز کردم ...
خاله بلافاصله تشت رو از دستم گرفت ... منم یه پتوی بزرگ پیچیدم دور خودم ... کنار حال، لوله شدم جلوی بخاری ... از شدت سرما ... فک و دندون هام محکم بهم می خورد ... حس می کردم استخوان هام از داخل داره ترک می خوره ...
3 ساعت بعد ... با صدای اذان صبح از خواب بیدار شدم ... دیدم خاله ... دو تا پتوی دیگه هم روم انداخته ... تا بالاخره لرزم قطع شده بود ...
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #نسل_سوخته
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #پنجاه_و_چهارم: میراث
خاله با یکی از نیروهای خدماتی بیمارستان هماهنگ کرده بود ... بنده خدا واقعا خانم با شخصیتی بود ... تا مادربزرگ تکان می خورد ... دلسوز و مهربان بهش می رسید ... توی بقیه کارها هم همین طور ... حتی کارهایی که باهاش هماهنگ نشده بود ...
با اومدن ایشون ... حس کردم بار سنگینی رو که اون مدت به دوش کشیده بودم ... سبک تر شده ... اما این حس خوشحالی ... زمان زیادی طول نکشید ...
با درخواست خاله ... پزشک مادربزرگ برای ویزیت می اومد خونه ... من اون روز هیچی ار حرف هاش نفهمیدم ... جملاتش پر از اصطلاح پزشکی بود ... فقط از حالت چهره خاله ... می فهمیدم اوضاع اصلا خوب نیست ...
بعد از گذشت ماه ها ... بدجور با مادربزرگ خو گرفته بودم ... خاله با همه تماس گرفت ...
بزرگ ترها ... هر کدوم سفری ... چند روزی اومدن مشهد دیدن بی بی ... دلشون می خواست بمونن ولی نمی شد... از همه بیشتر دایی محمد موند ... یه هفته ای رو پیش ما بود ... موقع خداحافظی ... خم شد پای مادربزرگ رو بوسید ... بی بی دیگه حس نداشت ...
با گریه از در خونه رفت ... رفتم بدرقه اش ... دستش رو گذاشت روی شونه ام ...
- خیلی مردی مهران ... خیلی ...
برگشتم داخل ... که بی بی با اون صدای آرام و لرزانش صدام کرد ...
- مهران ... بیا پسرم ...
- جونم بی بی جان ... چی کارم داری؟ ...
- کمد بزرگه توی اتاق ... یه جعبه توشه ... قدیمیه ... مال مادرم ... توش یه ساک کوچیک دستیه ...
رفتم سر جعبه ... اونقدر قدیمی بود که واقعا حس عجیبی به آدم دست می داد ... ساک رو آوردم ... درش رو که باز کردم بوی خاک فضا رو پر کرد ...
- این ساک پدربزرگت بود ... با همین ساک دستی می رفت جبهه ... شهید که شد این رو واسمون آوردن ... ولی نذاشتم احدی بهش دست بزنه ... همین طوری دست نخورده گذاشتمش کنار ...
آب دهنش به زحمت کمی گلوش رو تر کرد ...
- وصیتم رو خیلی وقته نوشتم ... لای قرآنه ... هر چی داشتم مال بچه هامه ... بچه هاشونم که از اونها ارث می برن ... اما این ساک، نه ... دلم می خواست دست کسی بدم که بیشتر قدرش رو بدونه ... این ارث، مال توئه ... علی الخصوص دفتر توش ...
با ما همراه باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌴🕊
"ماندن"! یا "رفتن"؟؟
💚چهار تا از بچههام رفتن...!!
🙈فرار مغزها که میگن، همینههاااا..!
🙈خونه، ماشین..بهشون میدن...!!
🙈فرودگاه امام.و پرواز....!!!
💚فرودگاه..!!؟؟
💚برادرم اومده...!!
💚داریم میریم معراج...!!!
🙈معراج...!!؟؟؟؟؟؟
🕊🌴🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم عروسی💍
#شهیدمصطفیصدرزاده 🌹🤵
••🍃🌺🍃••
🌾بی تو #نفس کشیدنم...
#عمر تباه کردن است...🍂🥀
#عشق_آسمانی💔
YEKNET.IR - zamine - shahadat imam hasan askari - aban mah 1399 - pouyanfar.mp3
9.65M
⏯ #تک احساسی #امام_زمان(عج)
🍃غم دوری تو شده داغی چه فراقی
🍃نداره کسی از تو سراغی چه فراقی
🎤 #محمدحسین_پویانفر
عاشقان اهل بیت علیه السلام
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ اذان آرامش بخش، امیدوارکننده و انرژی مثبت، همراه با طبیعت، تقدیم به شما
عاشقان اهل بیت علیه السلام
📚 #معرفی_کتاب
📖#مگر_چشم_تو_دریاست
(روایت خانم جنیدی از شهیدان: محمد، عبدالحمید، نصرالله و رضا جنیدی)
📝 جواد کلاته عربی
🖇نشر : شهید کاظمی
.
❇️سن و سالی از حاج خانم جنیدی گذشته بود؛ چیزی نزدیک به هشتاد سال.
اما از آن زنهای قدیمی بود که خودش را از دست و پا نینداخته.
🔹نه در امور روزمرهٔ زندگی و نه از مسؤوليتهای اجتماعی و انقلابیاش.
🔹 روزنامه میخوانْد، اخبار گوش میداد و سخنرانیهای #رهبری را به دقت دنبال میکرد. دربارهٔ سخنرانیها و موضعهای رهبری تحلیل داشت، حرف داشت.
🔹 دربارهٔ مسائل مملکتی دغدغهٔ جدی داشت. حرص میخورد، غصه میخورد. خانهاش محل رجوع مردم شهرش بود. برای آنها هم دغدغه داشت و احساس مسئولیت میکرد.
🔰در طول دو سه سالی که برای نوشتن کتاب زندگیاش به خانهاش میرفتم، این چیزها را به چشم خودم میدیدم.
✅میخواهم بگویم این زنِ هشتاد و چند ساله هنوز هم زنده است؛ حتی بیشتر از خیلی میانسالها و جوانها.
✅ میخواهم بگویم این زنِ هشتاد ساله که #چهار_شهید داده و خودش و شوهرش _ رحمتاللهعلیه _ و دخترها و عروسها و برادرها و دامادهایش که سالها در انقلاب و جنگ، حقیقتا مجاهدت کردهاند، هنوز هم احساس میکند به انقلابِ خمینی بدهکار است.
✅میخواهم بگویم #ایستادهتر از این زن، هنوز ندیدهام. هنوز هم که صحبت میکند، انگار سالهای اول انقلاب است؛ پرحرارت و پابهکار.
از حاج خانم جنیدی حرف بسیار دارم...
سلام.mp3
4.21M
شب جمعه شب زیارتی امام حسین (علیه السلام)
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مِنْ أَحَدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا وَ هُوَ یَتَمَنَّى أَنَّهُ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع لَمَّا یَرَى لِمَا یُصْنَعُ بِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ مِنْ کَرَامَتِهِمْ عَلَى اللَّهِ
از امام صادق علیه السلام روایت شده: هیچ کس نیست در روز قیامت مگر اینکه آرزو می کند ای کاش امام حسین علیه السلام را زیارت کرده بودم آن هنگامی که می بیند که با زوار امام حسین علیه السلام چه می کنند، چقدر نزد خداوند مورد کرامت واقع می شوند.
(وسائل الشیعه/ ج14/ص424)
#صوتی #محرم #یا_حسین
#ما_ملت_امام_حسينيم
#شب_زیارتی_ارباب
#سخنرانی_کوتاه
#شب_جمعه
03 ورود به سختی ها.mp3
6.07M
💢تلاش و جهاد در نهایت وسع خودت رو آنچنان که شایسته است انجام بده و در این مسیر از ملامت بقیه هراسی نداشته باش
♦️خودت رو به خاطر حق، در گرداب سختی ها بنداز؛ هر جایی که بود!
[ حجت الاسلام عالی ]
📌ثواب #صدقه و #صلوات در شب و روز جمعه هزار برابر است.
♥️ #امام_صادق (ع) فرمودند:
🌴 الصَّدَقَةُ لَیلَةَ الْجُمُعَةِ وَ یوْمَهَا بِأَلْفٍ وَ الصَّلاةُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ لَیلَةَ الْجُمُعَةِ بِأَلْفٍ مِنَ الْحَسَنَاتِ وَ یحُطُّ اللّه فِیهَا أَلْفاً مِنَ السَّیئَاتِ وَ یرْفَعُ فِیهَا أَلْفاً مِنَ الدَّرَجَاتِ.
🍃 صدقه دادن در شب جمعه و روز آن و نیز «صلوات» (درود فرستادن بر محمد صلی الله علیه و آله و آل او) در شب جمعه و روز آن، برابر هزار حسنه است و هزار سیئه به وسیله آن نابود می شود و هزار درجه بر مقام آدمی افزوده می شود.
📖 وسائل الشیعه، ج 7، ص413.
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج💔