✍ حکایت بهترین کس در بین مردم
📚 در اسرارالتوحید ابوسعید ابوالخیر آمده است که:
وحی آمد به حضرت موسی علیه السلام که بنی اسرائیل را بگوی که بهترین کس را اختیار کنند.
صد نفر را اختیار کردند.
وحی آمد کزین صد نفر بهترین اختیار کنید؛ ده تن اختیار کردند.
وحی آمد کزین ده، بهترین اختیار کنید؛ سه نفر اختیار کردند.
وحی آمد کزین سه تن، یک تن اختیار کنید؛ چنین کردند.
وحی آمد این یگانه را بگویید تا بدترین آدم بنی اسرائیل را بیاورد.
او چهار روز مهلت خواست و گرد عالم میگشت مگر کسی طلب کند.
روز چهارم به کویی فرو شد مردی بدید که به فساد و ناشایستگی شهره بود و انواع فسق و فجور در او موجود. چنان که انگشت نمای خلق شده بود. خواست که او را ببرد اندیشهای به دلش افتاد که به ظاهر نباید حکم کرد. روا بود که او را قدری و پایگاهی نزد خداوند باشد.
به قول مردمان او را حقیر و ناکس نتوان شمرد و این که خلق مرا برگزیدند، مغرور نتوان شد. چون هرچه کنم به گمان خواهد بود این گمان در حق خویش برم بهتر.
دستار در گردن خویش افکند و نزد حضرت موسی آمد و گفت: چندان که نگاه کردم هیچ کس را بدتر از خود ندیدم.
وحی آمد به موسی که این مرد برترین مردمان است نه به آن که طاعتش بیش است، بلکه به آن که خویشتن را بدترین دانست.
📚 اسرارالتوحید شیخ ابوسعید ابوالخیر
@achegan🌴
📛⛔️📛 تا وقتی عقل داری خدایت را امتحان نکن
❌ روزی شيطان، حضرت عیسی مسیح علیه السلام را به بالای برج اورشليم برد و گفت:
اگر تو وابسته و عزيز خدايی، از اين بالا بپر تا خدای تو، تو را نجات دهد!
❌ حضرت مسيح آرام آرام شروع به پايين آمدن از برج كرد.
❌ شيطان پرسيد: چه شد؟ به خدايت اعتماد نداری؟!
❌ حضرت مسيح پاسخ گفت:
مكتوب است كه تا زمانی که میتوانی از طريق عقلت عاقبت کاری را بفهمی، خدايت را امتحان نكن!
📚 قصص الانبیاء
@achegan🌴
🌹نماز روزهای #یکشنبه ماه ذیقعده
💐معروف به نماز توبه
🌸التماس دعا🌸
⚜🥀💫⚜🥀💫
☀️بسم الله الرحمن الرحیم☀️
☀️✨ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم✨☀️
🌺 سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
🌺🍀🌺 صبحتون بخیر و شادی. ان شاء الله روزی پر خیر و برکت در پیش رو داشته باشید
🌸🌼🌸 حضرت امام جعفرصادق علیه السلام فرمود:
لقمان به پسرش گفت: حسود، سه نشانه دارد:
▪️پشت سر غیبت مىکند
▪️رو در رو، تملق و چاپلوسى مىکند
▪️و در مصیبت و گرفتارى، زبان به شماتت مىگشاید.
📚 (بحار الانوار: جلد ۹۶، صفحه ۲۰۶)
🌹🍃روز و روزگار بر وفق مرادتان🍃🌹
#استفتائات مقام معظم رهبری
✅سوال 699: حکم کلی قاچاق کالا چیست؟ اگر این کالا لباس باشد، آیا میتوان با آن نماز خواند؟
↩️جواب: هر چیزی را که قانون قاچاق دانسته، خرید و فروش آن از نظر شرعی حرام است و استفاده از آن جایز نیست. بهطور کلی کالای قاچاق به دو دسته تقسیم میشود: یک وقت هم اصل آن کالا ممنوع قانونی بوده و هم از نظر شرعی حرام است، اما یک وقت آن کالا ممنوع شرعی یا قانونی نیست، ولی تشریفات گمرکی برای ورود آن طی نشده است و کسی جنس قاچاق میآورد. در اینجا خرید چنین کالایی که بدانیم قاچاق است و کار ما کمک به قاچاقچی و قانونشکن میشود، اشکال دارد.
اما اگر این کار کمک به او نباشد و اصل این کالا هم ممنوع شرعی یا قانونی نباشد، خرید و فروشش اشکالی ندارد.
در صورتی هم که شک داریم کالایی را که میفروشند قاچاق است یا نه، خریدش مشکلی ندارد ولی در اینگونه موارد احتیاط خوب است.
اگر کالای قاچاق لباسی است که پوشیدنش غیرقانونی نبوده و از نظر شرعی هم حرام نیست، ولی به صورت قاچاق وارد کشور شده و فرد نادانسته خریده است، حال اگر بپوشد و با آن نماز بخواند، نماز خواندن با آن اشکال ندارد، با این شرط که تبلیغ کالای قاچاق نباشد.
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
✅سوال 700: اکثر هیئتهای محلی که به مدت ده روز برگزار میشود، جهت چراغانی جلوی تکیه یا هیئت از برق اصلی شهر انشعاب گرفته و استفاده میکنند. حکم شرعی چیست؟
↩️جواب: اگر با مجوز قانونی باشد اشکال ندارد؛ اما باید وجه برق را بپردازند. اما اگر بدون مجوز باشد، اصل کار خلاف است و موجب ضمان هم هست یعنی هزینه برق مصرفی را باید بپردازند. عزادار سید و سالار شهیدان به هر حال قانون نظام اسلامی را رعایت میکند و نسبت به این حقوق عمومی و بیتالمال هم مواظبت دارد.
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ
⛔️ قرآن و منادیان دروغین - بخش چهارم
«وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَىٰ مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَٰكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ» (بقره/۱۰۲)
ﻭ (ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ) ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺷﻴﺎﻃﻴﻦ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﺎﺩﺷﺎهی ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ (ﺍﺯ ﻋﻠﻢ ﺳﺤﺮ ﺑﺮ ﻣﺮﺩم ﻣﻰﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ) ﭘﻴﺮﻭی ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﻭ (ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﺤﺮ ﻧﻴﺎﻟﻮﺩ ﺗﺎ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﻮﺩ ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ) ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻛﺎﻓﺮ ﻧﺸﺪ، ﻭلی ﺷﻴﺎﻃﻴﻦ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩم ﺳﺤﺮ ﻣﻰ ﺁﻣﻮﺧﺘﻨﺪ، ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪﻧﺪ. ﻭ (ﻧﻴﺰ ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ) ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺮ ﺩﻭ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺎﺭﻭﺕ ﻭ ﻣﺎﺭﻭﺕ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺑﻞ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ ﭘﻴﺮﻭی ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﻧﻤﻰ ﺁﻣﻮﺧﺘﻨﺪ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻳﻪ ﺁﺯﻣﺎﻳﺸﻴﻢ، ﭘﺲ ﺑﺎ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺁﻥ ﻛﺎﻓﺮ ﻣﺸﻮ. ﺍﻣﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻣﻄﺎلبی (ﺍﺯ ﺳﺤﺮ) ﻣﻰﺁﻣﻮﺧﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺟﺪﺍیی ﻣﻰﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ، ﺩﺭ ﺣﺎلی ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﺳﺤﺮ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﻗﺪﺭﺕ ﺁﺳﻴﺐ ﺭﺳﺎﻧﺪﻥ ﺑﻪ کسی ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﭼﻴﺰی ﺭﺍ ﻣﻰﺁﻣﻮﺧﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﺳﻴﺐ ﻣﻰﺭﺳﺎﻧﻴﺪ ﻭ ﺳﻮﺩی ﻧﻤﻰ ﺑﺨﺸﻴﺪ، ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻣﻰﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺧﺮﻳﺪﺍﺭ ﺳﺤﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﻫﻴﭻ ﺑﻬﺮﻩﺍی ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺑﺪﭼﻴﺰی ﺍﺳﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻓﺮﻭﺧﺘﻨﺪ ﺍﮔﺮ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻣﻰ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ.
❌ خداوند در آیه ۱۰۲ سوره بقره با افرادی که به سحر و جادو معتقد باشند و برای حل مشکلاتشان به آن متوسل شوند اتمام حجت کرده و فرموده است اینها کافر هستند و بد عاقبتی در انتظارشان است...
❌ هیچکدام از این رمالهای شیاد که دکان باز کردهاند علم و دانش سحر را ندارند، یک مشت بیسواد جاهل هستند که از سادهلوحی و جهل مردم سوء استفاده میکنند، کسی که واقعاً علم سحر داشته باشد احتیاجی به دکان باز کردن ندارد، بلکه سعی میکند گمنام بوده و کسی او را نشناسد، ضمن اینکه خداوند میفرماید همین آدم هم کافر است...
❌ این آیه میفرماید کسی که واقعاً علم سحر داشته باشد اگر اراده خداوند نباشد قادر نیست به احدالناسی سود و زیان برساند، حالا خود بخوانید حدیث مفصل از این مجمل...
حالا ببینید این رمالهای بیسواد که هیچ علمی هم ندارند چگونه میتوانند به شما سود و زیان برسانند، آیا این نعمت عقلی که خداوند به شما داده نباید از آن استفاده کنید؟ میخواهید این عقل را دست نخورده تحویل خدا دهید؟ فکر میکنید بازخواست نمیشوید؟ میتوانید بگوئید نمیدانستم؟ در حالی قرآن در همه خانههای شما وجود دارد و در دسترس شماست؟ میتوانید بگوئید نمیدانستم؟
❌ مراقب باشید، به هوش باشید که هر کس متوسل به سحر و جادو شد در وادی کفر قدم گذاشته، به خداوند کافر شده، و خداوند به کافران وعده آتش جهنم را داده... به هوش باشید...
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
این بحث ادامه دارد ان شاء الله
✍️ #حبیب_الله_یوسفی
#منادیان_دروغگو_در_قرآن
موانع استجابت دعا_2.mp3
12.48M
#موانع_استجابت_دعا 2🌥
فرق است میانِ سجاده دو نفــر ...
گاه یک سجاده، آنقدر قدرت میدهد؛
که صاحبش، از نردبان سنگین ترین بلاها با آرامش بالا میرود و بزرگ میشود!
گاه کسی پنجاه سال سرِ سجاده مینشیند و توانِ حفظ تعادلِ رفتاری خود را ندارد!
اشکال کار کجاست؟
@achegan🌴
14.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا ازتمام خلقتت شکر 💐
@achegan🌴
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار 💌 #عاشقانه_ای_برای_تو 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت نهم: #حلق
📚 #داستان_دنباله_دار
💌 #عاشقانه_ای_برای_تو
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت دهم: #معنای_تعهد
گل خریدن تقریبا کار هر روزش بود ... گاهی شکلات هم کنارش می گرفت ... بدون بهانه و مناسبت، هر چند کوچیک، برام چیزی می خرید ... زیاد دور و ورم نمیومد ... اما کم کم چشم هام توی محوطه دانشگاه دنبالش می دوید ... .
رفتارها و توجه کردن هاش به من، توجه همه رو به ما جلب کرده بود ... من تنها کسی بودم که بهم نگاه می کرد ... پسری که به خنثی بودن مشهور شده بود حالا همه به شوخی رومئو صداش می کردن ... .
اون روز کلاس نداشتیم ... بچه ها پیشنهاد دادن بریم استخر، سالن زیبایی و ... .
همه رفتن توی رختکن اما پاهای من خشک شده بود .. برای اولین بار حس می کردم در برابر یه نفر تعهد دارم ... کیفم رو برداشتم و اومدم بیرون ... هر چقدر هم بچه ها صدام کردن، انگار کر شده بودم ... .
چند ساعت توی خیابون ها بی هدف پرسه زدم ... رفتم برای خودم چند دست بلوز و شلوار نو خریدم ... عین همیشه، فقط مارکدار ... یکیش رو همون جا پوشیدم و رفتم دانشگاه ... .
همون جای همیشگی نشسته بود ... تنها ... بی هوا رفتم سمتش و بلند گفتم: هنوز که نهار نخوردی؟ ...
امتحانات تموم شده بود ... قرار بود بعد از تموم شدن امتحاناتم برگردم ... حلقه توی جعبه جلوی چشمم بود ... .
دو ماه پیش قصد داشتم توی چنین روزی رهاش کنم و زیر قولم بزنم ... اما الان، داشتم به امیرحسین فکر می کردم ... اصلا شبیه معیارهای من نبود ... .
وسایلم رو جمع کردم ... بی خبر رفتم در خونه اش و زنگ زدم ... در رو که باز کرد حسابی جا خورد ... بدون سلام و معطلی، چمدونم رو هل دادم تو و گفتم: من میگم ماه عسل کجا میریم ... .
آغاز زندگی ما، با آغاز حسادت ها همراه شد ... اونهایی که حسرت رومئوی من رو داشتند ... و اونهایی که واقعا چشم شون دنبالش افتاده بود ... .
مسخره کردن ها ... تیکه انداختن ها ... کم کم بین من و دوست هام فاصله می افتاد ... هر چقدر به امیرحسین نزدیک تر می شدم فاصله ام از بقیه بیشتر می شد ... .
@achegan🌴
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار 💌 #عاشقانه_ای_برای_تو 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت دهم: #معن
📚 #داستان_دنباله_دار
💌 #عاشقانه_ای_برای_تو
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت یازدهم: #زندگی_با_طعم_باروت
از ایرانی های توی دانشگاه یا از قول شون زیاد شنیده بودم که امیرحسین رو مسخره می کردن و می گفتن: ماشین جنگیه ... بوی باروت میده ... توی عصر تحجر و شتر گیر کرده و ... .
ولی هیچ وقت حرف هاشون واسم مهم نبود ... امیرحسین اونقدر خوب بود که می تونستم قسم بخورم فرشته ای با تجسم مردانه است ... .
اما یه چیز آزارم می داد ... تنش پر از زخم بود ... بالاخره یه روز تصمیم گرفتم و ازش سوال کردم ... باورم نمی شد چند ماه با چنین مردی زندگی کرده بودم ... .
توی شانزده سالگی در جنگ، اسیر میشه ... به خاطر سرسختی، خیلی جلوی بعثی ها ایستاده بود و تمام اون زخم ها جای شلاق هایی بود که با کابل زده بودنش ... جای سوختگی ... و از همه عجیب تر زمانی بود که گفت؛ به خاطر سیلی های زیاد، از یه گوش هم ناشنواست ... و من اصلا متوجه نشده بودم ... .
باورم نمی شد امیرحسین آرام و مهربان من، جنگجوی سرسختی بوده که در نوجوانی این همه شکنجه شده باشه ... و تنها دردش و لحظه سخت زندگیش، آزادیش باشه ... .
زمانی که بعد از حدود ده سال اسارت، برمی گرده و می بینه رهبرش دیگه زنده نیست ... دردی که تحملش از اون همه شکنجه براش سخت تر بود ... .
وقتی این جملات رو می گفت، آرام آرام اشک می ریخت ... و این جلوه جدیدی بود که می دیدم ... جوان محکم، آرام، با محبت و سرسختی که بی پروا با اندوه سنگینی گریه می کرد ... .
اگر معنای تحجر، مردی مثل امیرحسین بود؛ من عاشق تحجر شده بودم ... عاشق بوی باروت ...
@achegan🌴