موانع استجابت دعا-13.mp3
12.21M
#موانع_استجابت_دعا ۱۳
دعا و ذکر، یک مراسم زبانی نیست؛
بلکه یک ملاقات برای رفع دلتنگی است.
اگر این اتفاق افتاد؛
دیگرفاصلهای میان دعا و اجابت نیست!
🌴کانال 👈عاشقان اهل بیت ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
💥ما در چه مواردی ، مجاز به قضاوت درمورد دیگران هستیم ؟
▫️چه اندازه از عیبهایی که در بقیه میبینیم، واقعی و قابل باورند ؟
▫️و چه اندازه از دریافتهای ما، غیرواقعی و زاییدهی قوهی وَهم اَند؟
🌴کانال 👈عاشقان اهل بیت ع
🌹در ٢٤ تیر ١٢٨٩ شمسی قریب یك سال پس از شهادت شیخ فضل الله نوری ، یكی دیگر از سران روحانی مشروطه یعنی سید عبدالله بهبهانی را به دستور همان مجاهدینی كه شیخ را به شهادت رسانده بودند، به جرم مخالفت با قوانین ضد اسلامی كه در مجلس به تصویب می رسید و جلوگیری از رشد فرهنگ غرب در منزلش، به شهادت رساندند .
🕊شادی روحشان صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اصل مهدويت مورد اتفاق همهى مسلمانهاست. اديان ديگر هم در اعتقادات خودشان، انتظار منجى را در نهايت زمانه دارند؛ آنها هم در يك بخش از قضيه، مطلب را درست فهميدهاند؛ اما در بخش اصلى قضيه كه معرفت به شخص منجى است، دچار نقص معرفتند. شيعه با خبر مسلّم و قطعى خود، منجى را با نام، با نشان، با خصوصيات، با تاريخ تولد، مى شناسد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۳۶۷
حقيقت اين است كه شيعيان وقتى منتظر مهدى موعودند، منتظر آن دست نجاتبخش هستند و در عالم ذهنيات غوطه نمىخورند؛ يك واقعيتى را جستجو میكنند كه اين واقعيت وجود دارد. يك انسان واقعى، مشخص، با نام معين، با پدر و مادر مشخص و در ميان مردم است و با آنها زندگى مىكند. اين، خصوصيتِ عقيدهى ما شيعيان است.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۳۶۷
.
🔸#نبرد_برای_سارایوو
🔸پدیدآورنده: #کریم_لوچارویچ
.
📚درباره کتاب
نبرد برای سارایوو روایت یکی از مبارزین نبرد سنگین برای دفاع از شهر سارایوو است. دقت نظر کریم لوچارویچ و قدرت تصمیمگیری در لحظه او تأثیر بهسزایی در نتایج و سرنوشت دفاع از شهر داشته است.
سارایوو از بسیاری از جهات شهر منحصر به فردی است، جلوه اصلی این انحصار در مواجهه میراث تاریخی، تمدنی و دینی این شهر با آرایش جمعیتی آن است. تمدن بوسنی، تمدنی یگانه است که بعد از جنگ نیز در منظر نظامی در خاطرهها خواهد ماند. محاصره سارایوو از محاصره استالینگراد نیز طولانیتر بوده است. کتاب نبرد سارایوو روایت وقایعی است که بعدها به یکی از موفقترین عملیاتهای نظامی تبدیل شد.
.
🔸#انتشارات_شهید_کاظمی
🔸تعداد صفحات: 200 صفحه
#معرفی_کتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فروش جزیره کیش؟
نکاتی درباره قرارداد ٢۵ ساله ایران و چین
#حسین_دارابی
📘 کتاب #رزمنده_قاچاقی
📕 #مناسب_کودک_و_نوجوان
رزمنده قاچاقی روایتی است داستانی از شیطنت ها و شوخ طبعی های مجاهدان راه حق و حقیقت؛ دلاورانی که شیرانِ روز بودند و زاهدان شب؛ و آنچه در این کتاب گردآمده تنها گوشه ای است از لحظه های با نشاط و لبخند های ماندگار آن ها.
#معرفی_کتاب
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار 💌 #بدون_تو_هرگز 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #هفدهم: شاهرگ
📚 #داستان_دنباله_دار
💌 #بدون_تو_هرگز
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #هجدهم: علی مشکوک می شود
...من برگشتم دبیرستان ... زمانی که من نبودم ... علی از زینب نگهداری می کرد ... حتی بارها بچه رو با خودش برده بود حوزه ... هم درس می خوند، هم مراقب زینب بود ...سر درست کردن غذا، از هم سبقت می گرفتیم ... من سعی می کردم خودم رو زود برسونم ... ولی عموم مواقع که می رسیدم، غذا حاضر بود ... دست پختش عالی بود ... حتی وقتی سیب زمینی پخته با نعناع خشک درست می کرد ...واقعا سخت می گذشت علی الخصوص به علی ... اما به روم نمی آورد ... طوری شده بود که زینب فقط بغل علی می خوابید ... سر سفره روی پای اون می نشست و علی دهنش غذا می گذاشت ... صد در صد بابایی شده بود ... گاهی حتی باهام غریبی هم می کرد ...زندگی عادی و طلبگی ما ادامه داشت ... تا اینکه من کم کم بهش مشکوک شدم ... حس می کردم یه چیزی رو ازم مخفی می کنه ... هر چی زمان می گذشت، شکم بیشتر به واقعیت نزدیک می شد ... مرموز و یواشکی کار شده بود... منم زیر نظر گرفتمش ...یه روز که نبود، رفتم سر وسایلش ... همه رو زیر و رو کردم... حق با من بود ... داشت یه چیز خیلی مهم رو ازم مخفی می کرد ...شب که برگشت ... عین همیشه رفتم دم در استقبالش ... اما با اخم ... یه کم با تعجب بهم نگاه کرد ...
زینب دوید سمتش و پرید بغلش ... همون طور که با زینب خوش و بش می کرد و می خندید ... زیر چشمی بهم نگاه کرد ...
- خانم گل ما ... چرا اخم هاش تو همه؟ ...چشم هام رو ریز کردم و زل زدم توی چشم هاش ...
- نکنه انتظار داری از خوشحالی بالا و پایین بپرم؟ ...حسابی جا خورد و زینب رو گذاشت زمین ...
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار 💌 #بدون_تو_هرگز 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #هجدهم: علی مشک
📚 #داستان_دنباله_دار
💌 #بدون_تو_هرگز
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #نوزدهم: همراز
علی حسابی جا خورد و خنده اش کور شد ... زینب رو گذاشت زمین ...
- اتفاقی افتاده؟ ...
رفتم تو اتاق، سر کمد و علی دنبالم ... از لای ساک لباس گرم ها، برگه ها رو کشیدم بیرون ...
- اینها چیه علی؟ ...
رنگش پرید ...
- تو اونها رو چطوری پیدا کردی؟ ...
- من میگم اینها چیه؟ ... تو می پرسی چطور پیداشون کردم؟ ...با ناراحتی اومد سمتم و برگه ها رو از دستم گرفت ...
- هانیه جان ... شما خودت رو قاطی این کارها نکن ...با عصبانیت گفتم ... یعنی چی خودم رو قاطی نکنم؟ ... می فهمی اگر ساواک شک کنه و بریزه توی خونه مثل آب خوردن اینها رو پیدا می کنه ... بعد هم می برنت داغت می مونه روی دلم ...نازدونه علی به شدت ترسیده بود ... اصلا حواسم بهش نبود... اومد جلو و عبای علی رو گرفت ... بغض کرده و با چشم های پر اشک خودش رو چسبوند به علی ... با دیدن این حالتش بدجور دلم سوخت ... بغض گلوی خودم رو هم گرفت...خم شد و زینب رو بغل کرد و بوسیدش ... چرخید سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد ... اشکم منتظر یه پخ بود که از چشمم بریزه پایین ...
- عمر دست خداست هانیه جان ... اینها رو همین امشب می برم ... شرمنده نگرانت کردم ... دیگه نمیارم شون خونه...زینب رو گذاشت زمین و سریع مشغول جمع کردن شد ... حسابی لجم گرفته بود ...
- من رو به یه پیرمرد فروختی؟ ...خنده اش گرفت ... رفتم نشستم کنارش ...
- این طوری ببندی شون لو میری ... بده من می بندم روی شکمم ... هر کی ببینه فکر می کنه باردارم ...
- خوب اینطوری یکی دو ماه دیگه نمیگن بچه چی شد؟ ... خطر داره ... نمی خوام پای شما کشیده بشه وسط ...توی چشم هاش نگاه کردم ...
- نه نمیگن ... واقعا دو ماهی میشه که باردارم ...
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار 💌 #بدون_تو_هرگز 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #نوزدهم: همراز
📚 #داستان_دنباله_دار
💌 #بدون_تو_هرگز
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #بیستم: مقابل من نشسته بود
...سه ماه قبل از تولد دو سالگی زینب ... دومین دخترمون هم به دنیا اومد ... این بار هم علی نبود ... اما برعکس دفعه قبل... اصلا علی نیومد ... این بار هم گریه می کردم ... اما نه به خاطر بچه ای که دختر بود ... به خاطر علی که هیچ کسی از سرنوشتش خبری نداشت ...تا یه ماهگی هیچ اسمی روش نگذاشتم ... کارم اشک بود و اشک ... مادر علی ازمون مراقبت می کرد ... من می زدم زیر گریه، اونم پا به پای من گریه می کرد ... زینب بابا هم با دلتنگی ها و بهانه گیری های کودکانه اش روی زخم دلم نمک می پاشید ... از طرفی، پدرم هیچ سراغی از ما نمی گرفت ... زبانی هم گفته بود از ارث محرومم کرده ... توی اون شرایط، جواب کنکور هم اومد ... تهران، پرستاری قبول شده بودم ...یه سال تمام از علی هیچ خبری نبود ... هر چند وقت یه بار، ساواکی ها مثل وحشی ها و قوم مغول، می ریختن توی خونه ... همه چیز رو بهم می ریختن ... خیلی از وسایل مون توی اون مدت شکست ... زینب با وحشت به من می چسبید و گریه می کرد ...چند بار، من رو هم با خودشون بردن ولی بعد از یکی دو روز، کتک خورده ولم می کردن ... روزهای سیاه و سخت ما می گذشت ... پدر علی سعی می کرد کمک خرج مون باشه ولی دست اونها هم تنگ بود ... درس می خوندم و خیاطی می کردم تا خرج زندگی رو در بیارم ... اما روزهای سخت تری انتظار ما رو می کشید ...ترم سوم دانشگاه ... سر کلاس نشسته بودم که یهو ساواکی ها ریختن تو ... دست ها و چشم هام رو بستن و من رو بردن ... اول فکر می کردم مثل دفعات قبله اما این بار فرق داشت ...چطور و از کجا؟ ... اما من هم لو رفته بودم ... چشم باز کردم دیدم توی اتاق بازجویی ساواکم ... روزگارم با طعم شکنجه شروع شد ... کتک خوردن با کابل، ساده ترین بلایی بود که سرم می اومد ...چند ماه که گذشت تازه فهمیدم اونها هیچ مدرکی علیه من ندارن ... به خاطر یه شک ساده، کارم به اتاق شکنجه ساواک کشیده بود ...اما حقیقت این بود ... همیشه می تونه بدتری هم وجود داشته باشه ... و بدترین قسمت زندگی من تا اون لحظه ... توی اون روز شوم شکل گرفت ...دوباره من رو کشون کشون به اتاق بازجویی بردن ... چشم که باز کردم ... علی جلوی من بود ... بعد از دو سال ... که نمی دونستم زنده است یا اونو کشتن ... زخمی و داغون ... جلوی من نشسته بود ...
🍀الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ🍀
(متّقين) همان کسانی که در گشایش و تنگدستی انفاق مىكنند وخشم خود را فرو مىبرند و از (خطاى) مردم مىگذرند، و خداوند نيكوكاران را دوست مىدارد.
📚 آیه 134 سوره آل عمران
⭕️معاشرت های آخرالزمان خيلي خطرناك هستند. خيلي بايستي مواظب بود.
🔴يك لحظه اشتباه باعث سقوط ميشه و سبب ميشه دیگه نتوانیم شیرینی عبادت و ارتباط معرفتی با حضرت صاحب الزمان دست یابیم.
🔴اونهایی در این دوران نجات می یابند که به واسطه ی حضرت مهدی خداوند را به یگانگی ستایش کنند و غرق در دعا باشند.
#معرفت_امام
#آخرالزمان
#امام_زمان
✅ هر چند همه دوست دارند تو را "آقا" صدا کنند ولی...
🔹به جمع دانشجویان که می رسی قامت "استاد" برازنده توست...
🔸در میان نظامیان که میآیی هیبت "فرماندهی"ات دل دوستان را شاد و دل دشمنانت را می لرزاند...
🔹روز پدر که می آید میشوی مهربانترین "بابا"ی دنیا...
🔸روز جانباز که می شود همه دست "جانباز" تو را به هم نشان میدهند،
🔹9 دی که می رسد قصه "علــے" میشوی در جمل...
🔸با اینکه میدانیم 24 تیر سالروز تولد شماست؛
🔹ما حتی 6 تیر هم به شکرانه اینکه خدا دوباره شما را به ما بخشید برایت تولد میگیریم...
👈و همه اینها بهانه است آقاجان!
✅ بهانه ایست که ما یادمان نرود خدا نعمتی چون شما را ارزانیمان کرده است،
خدا را برای این نعمت شکر می گوییم.
✨سلامتی آقامون صلوات ✨
✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدوعَجِّلْ فَرَجَهُم وأهْلِك أَعدَائَهُـــــــم اجْمَعین و احْفِظْ قٰائِدَناٰ الاٰمامْ خٰامِنه ای✨
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاعر :قیصر امینپور
موسیقی : آریا عظیمی نژاد
خواننده : حمیدرضا ترکاشوند
خوانش : احسان علیخانی
تدوین :گروه عصرجدید
التماس دعا
غروب روز سه شنبه دلم هوایے توست
وَ عاجزانه نگاهش به میزبانے توست
غروب روز سه شنبه دوباره مے خوانم
بیاڪه لحظه ے امداد آسمانے توست
نظر به حال دلم ڪن ڪه سرد و خاموش ست
همه امید من آقا به مهربانے توست
دوباره این دل شیدا مسافر راه ست
مسیر عاشقے ام صحن جمڪرانے توست
نگاه مرحمت تو مرا بزرگے داد
بیا ڪه شعر و غزل ها همه فدایے توست
بیا و روضه ے ڪرب و بلا بخوان امشب
بیا ڪه فاطمه مشتاق روضه خوانے توست
غروب روز سه شنبه دلم هوایے توست
وَ عاجزانه نگاهش به میزبانے توست
غروب روز سه شنبه دوباره مے خوانم
بیاڪه لحظه ے امداد آسمانے توست
نظر به حال دلم ڪن ڪه سرد و خاموش ست
همه امید من آقا به مهربانے توست
دوباره این دل شیدا مسافر راه ست
مسیر عاشقے ام صحن جمڪرانے توست
نگاه مرحمت تو مرا بزرگے داد
بیا ڪه شعر و غزل ها همه فدایے توست
بیا و روضه ے ڪرب و بلا بخوان امشب
بیا ڪه فاطمه مشتاق روضه خوانے توست
غروب روز سه شنبه دلم هوایے توست
وَ عاجزانه نگاهش به میزبانے توست
غروب روز سه شنبه دوباره مے خوانم
بیاڪه لحظه ے امداد آسمانے توست
نظر به حال دلم ڪن ڪه سرد و خاموش ست
همه امید من آقا به مهربانے توست
دوباره این دل شیدا مسافر راه ست
مسیر عاشقے ام صحن جمڪرانے توست
نگاه مرحمت تو مرا بزرگے داد
بیا ڪه شعر و غزل ها همه فدایے توست
بیا و روضه ے ڪرب و بلا بخوان امشب
بیا ڪه فاطمه مشتاق روضه خوانے توست
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ
⛔️ غدیر نقطه عطف رسالت، امامت و ولایت در تاریخ اسلام - قسمت هشتم - بخش اول
«ثُمَّ أَنتُمْ هَٰؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِّنكُم مِّن دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِم بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن يَأْتُوكُمْ أُسَارَىٰ تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَن يَفْعَلُ ذَٰلِكَ مِنكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَىٰ أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» (بقره/ ۸۵)
ﺍﻣّﺎ ﺍﻳﻦ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ میﺭﺳﺎﻧﻴﺪ ﻭ جمعی ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﻴﻨﺸﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ میﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﻋﻠﻴﻪ ﺁﻧﺎﻥ، ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﭘﺸﺘﻴﺒﺎنی میﻛﻨﻴﺪ، ﻭلی ﺍﮔﺮ ﻫﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺳﻴﺮﺍﻥ ﻧﺰﺩ ﺷﻤﺎ ﺁﻳﻨﺪ، ﺑﺎﺯﺧﺮﻳﺪﺷﺎﻥ میﻛﻨﻴﺪ، ﺩﺭ ﺣﺎلی ﻛﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﺍﻧﺪﻥ ﺁﻧﻬﺎ نیز ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺣﺮﺍم ﺑﻮﺩ، ﺁﻳﺎ ﺑﻪ بعضی ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻮﺭﺍﺕ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎنی ﺍﻳﻤﺎﻥ میﺁﻭﺭﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺑﺮخی ﺩﻳﮕﺮ ﻛﺎﻓﺮ میﺷﻮﻳﺪ؟ ﭘﺲ ﺟﺰﺍی ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﻫﺪ، ﺟﺰ ﺭﺳﻮﺍیی ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺎﻥ، ﭼﻴﺰی ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﻳﻦ ﻋﺬﺍﺏ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎم میﺩﻫﻴﺪ، ﻏﺎﻓﻞ ﻧﻴﺴﺖ.
❌ عدهای از کسانی که به ظاهر ایمان آوردهاند، وقتی احکام خدا بر آنها خوانده میشود آنچه به نفعشان است قبول میکنند و آنچه به نفعشان نیست رد میکنند...
❌ نشانه ايمان واقعى، عمل به دستوراتى است كه برخلاف سليقههاى شخصى انسان باشد وگرنه انجام دستورات مطابق ميل انسان، نشانى از ميزان ايمان واقعى ندارد...
❌ كفر به بعضى از آيات، در واقع كفر به تمام احكام است، و به همين جهت جزاى كسانى كه به قسمتى از آيات عمل نكنند، خوارى دنيا و عذاب قيامت خواهد بود «خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ... يُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ»
❌ در روز غدیر همه حاضرین از زبان مبارک پیامبر آیه ۳ و آیه ۶۷ سوره مبارکه مائده را شنیدند، اما بعد به آن کافر شدند، چون به نفعشان نبود، پذیرش احکام الهی را با منافع خود محک میزدند، منافع خود را اولویت میدادند
❌ در قسمت قبل عرض شد که بعضی ها می گویند پیامبر در روز غدیر اعلام کردند علی را دوست داشته باشید، اعلام جانشینی نبود، اعلام دوستی بود...
خوب، اشکالات این نظریه رو در حد بضاعت عرض کردم، شاید در آینده باز به آن بپردازیم، حالا به یک نظریه دیگر توجه کنید:
🔸 بعضی دیگر ایراد بنی اسرائیلی میگیرند، میگویند چون حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سنش از دیگر اصحاب کمتر بود برای جانشینی حضرت پیامبر صلوات الله علیه و آله اولویت نداشت، میگویند مسن تر از علی در بین اصحاب بودند، آنها اولویت داشتند...
❌ این هم منطقاً جواب دارد، چه در زمان صدر اسلام و چه در زمان کنونی از هر کس بپرسی باسوادترين اصحاب چه کسی است میگويد علی، شجاع ترين، میگوید علی، زاهدترين، میگوید علی، عادل ترين، میگويد علی، حتی بارها خلیفه اول و دوم به فضائل حضرت امیرالمؤمنین اعتراف کردند، معاویه و عمروعاص با آن همه دشمنی به فضائل علی اعتراف کردند، به استثناء پیامبر شما یک نفر را پیدا نمیکنید كه در یک فضیلت از حضرت امیرالمؤمنین بالاتر باشد...
🍎 ادامه در بخش دوم قسمت هشتم
✍️ #حبیب_الله_یوسفی
#غدیر_نقطه_عطف_رسالت_امامت_ولایت
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی
⛔️ غدیر نقطه عطف رسالت، امامت و ولایت در تاریخ اسلام - قسمت هشتم - بخش دوم
❌ بله بودند کسانی که در روز غدیر از علی سنشان بیشتر بود، ولی مگر سن ملاک است؟ سن كه كمال نيست، احترام به بزرگتر واجب است، اما ملاک برتری نیست، وسایل خانه نیست که بگوئیم دو تخته فرش از یک تخته فرش بهتر است، دو تا صندلی از یک صندلی بهتر است، ولی نمیشود گفت كه آدم ۵۰ ساله از آدم ۳۰ ساله بهتر است، «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم» (حجرات/۱۳) ملاک برتری تقواست «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدين» (نساء/۹۵) مجاهدین برتر از خانه نشستگان هستند، در قرآن سن دلیل برتری نیست، هارون برادر حضرت موسی علیه السلام چند سال بزرگتر از او بود، ولی پيامبر اولوالعزم حضرت موسی بود، برتری که به سن و سال نیست...
❌ به جابر ابن عبدالله انصاری گفتند شما پيرمرد هستی، نسبت به یک بچه كوچک (حضرت امام محمد باقر علیه السلام) چرا تواضع میكنی؟ گفت خدا به او فضائلی داده كه به من نداده...
❌ پیامبر بعد از واقعه غدیر به مدینه برگشتند، اکنون چند روزی بیشتر از عمر مبارک پیامبر باقی نمانده، در همین مدت کوتاه شاهد نافرمانی بزرگان اصحاب شدند، لجاجت و خودسری بعضی از اصحاب سابقه دارد...
چند روزی قبل از رحلت، پیامبر اسامه بن زید را که جوانی بیست ساله بود، به فرماندهی سپاه اسلام برای جنگ با رومیان منصوب کردند، قرار بود این سپاه به (کشور اردن فعلی) برود و مهیای جنگ با رومیان شود، افراد سرشناسی هم در لشکر حضور داشتند، از جمله ابوبکر، عمر بن الخطاب، عبد الرحمن بن عوف، ابوعبیده جراح و سعد بن ابی وقاص پدر عمروعاص...
🔸 اسامه در منطقه جرف در نزدیکی مدینه اردو زد، اما این اصحاب سالخورده با فرماندهی اسامه مخالفت کردند، گفتند پیامبر بچهای را به فرماندهی لشکر انتخاب کرده، ما برای فرماندهی اولویت داریم، نافرمانی کردند، نق زدند، لجبازی کردند، به شدت ناراضی بودند، پیامبر فرمان حرکت سپاه را صادر کردند، فرمودند لشکریان به طرف اردن حرکت کنند، اما این صحابه پیر و لجباز نافرمانی کردند، این کشمکشها مصادف شد با بیماری پیامبر، اصحاب نافرمان اینقدر کارشکنی و اهمال کردند که رسول خدا با حال بیماری به منبر رفتند و ناراحتی خود را از حرکت نکردن سپاه اعلام نمودند، این لجبازها باز نافرمانی کردند، چهارده روز کارشکنی کردند و نق زدند تا پیامبر در اثر بیماری از دنیا رفتند...
همانهائی که چهارده روز نق زدند که چرا اسامه فرمانده شده و مانع حرکت سپاه اسلام شدند، به محض اینکه فهمیدند پیامبر از دنیا رفته، حتی منتظر نشدند تا پیامبر تشییع و تدفین شود، بلافاصله غدیر را فراموش کردند و در محل سقیفه تشکیل جلسه دادند، و در حالی که جانشین واقعی رسول خدا مشغول غسل و کفن پیامبر بود، خلیفه تعییین کردند، غصب خلافت کردند، کافر شدند به حکم خدا و رسول خدا...
این بحث ادامه دارد ان شاء الله
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
✍️ #حبیب_الله_یوسفی
#غدیر_نقطه_عطف_رسالت_امامت_ولایت
زلال عطر رضا میوزد ز جانـب طوس
هوا هوای زیارت، زیارت مخصوص
السَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلیِّ بنِ موسَی الرِّضٰا
🌴کانال👈 عاشقان اهل بیت ع