فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅خدای ما خدای معجزه هاست
همون خدایی که یهو وسط ظلمات و تاریکی یک شمع برات روشن میکنه🕯
❤️همون خدایی که، آتیش و برات تبدیل به گلستون میکنه 😍
#خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ 🍂
ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻧﻴﻜﻲ ﻫﺎ ، ﺑﺪﻱ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻰ ﺑﺮﻧﺪ.
سوره هود (١١٤) 🦋
✅یکی از قانونهای مهم دنیا ، اینه که اگر میخوای بدی رو از بین ببری، با خوبی و خیر و نیکی مانع رشدش بشی و اون و کم کم محو کنی.
❌مثلا اگر درگیر افکار منفی هستی با افکار مثبت اونقدر ذهنت رو مشغول کنی که جایی برای فکر منفی نمونه و کم کم از ذهنت خارج بشه.
یا اگر با کسی درگیر هستی و دائما بینتون تنشِ، اولین راه، خیر و خوبی کردن به طرف مقابل هست، شاید اول نتیجه نده ولی حتما در طولانی مدت اثرگزار هست.
👈ضمن اینکه اگر هم نتیجه نده، این شما هستید که خودتون رو به رحمت و برکت خداوند نزدیک کردید و این نزدیکی و شباهت به خداوند فوق العاده #آرامبخش هست.😍
لحظه لحظه زندگیتون سرشار از خیر و برکت و نیکی ❤️
✾ ✾ ✾ ══════💚══
#حدیث_غدیر
✨امام علی علیه السلام فرمودند:
وقتی که به همدیگر رسیدید همراه سلام ، مصافحه کنید ، و در این روز به یکدیگر هدیه بدهید ، این سخنان را هر که بود و شنید ، به آن که نبود برساند ، توانگر به سراغ مستمند برود ، و قدرتمند به یارى ضعیف ، پیامبر مرا به این چیزها امر کرده است .✨
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
══💚══════ ✾ ✾ ✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علی بن ابیطالب وَ الْأَئِمَّةِ المعصومین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
عید #غدیر_عید_ولایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 آداب عید غدیر از زبان امیرالمؤمنین(ع)
👈🏼 برای آقا کم نگذارید ...
حضرت علی (علیه السلام )🌴💎🌴 بعدازدرگذشت ابوذر غفاری نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند: چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید'
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی(علیه السلام ) عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه کردند و فرمودند:
به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمان محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان
علی فروش نشویم.....
غدیر در راه است
🌴💎🌹💎🌴
موانع استجابت_29.mp3
17.24M
#موانع_استجابت_دعا ۲۹
من؛
- فقط خدا رو تا جایی دوست دارم،
- تا وقتی عبادتش میکنم،
- تا وقتی شکرش رو بجا میارم که؛
هیچ گرفتاری، مصیبتی، دردی، تهمت و توهینی، دامنگیر من نشه!
درغیر اینصورت خدایِ من، خدای بی رحمی هست ...
🔺دعاهای چنین آدمی، آینهی تمام عیار شأن و شخصیت او و تعیینکننده میزان اجابت آن است.
عاشقان اهل بیت ع
موانع استجابت_30.mp3
13.43M
#موانع_استجابت_دعا ۳۰
⭕️ - چرا بعضی از دعاهای ما مستجاب نمیشه؟
ـ چرا حتی بعضی از دعاهای ما، که یقین داریم خیر و مصلحت ما هم هست، به اجابت نمیرسه؟
ـ چی باعث میشه، دعاهامون بالا نرن؟
عاشقان اهل بیت ع
📘کتــاب #به_نام_مادر
این مصحف، برشی است از زندگی نامه و خاطرات یکی از این مستان رند؛ (شهید محمدرضا تورجی زاده) که در سن 23 سالگی باده عاشقی را نوشید و اینک صدای قهقهه اش در گوش ما پیچیده است.
این کتاب مزین به 142 تصویر از شهید محمدرضا تورجی زاده است.
قیمــت | ۲۰۰۰۰ تومان
🔺جهت سفارش کتاب :
@esmaeeil_313
🔺شماره تماس :
۰۹۱۶۰۰۱۲۰۸۲
🔴فرضا غدیر نبود
فرض کنید #غدیر اصلا نبوده که پیامبر جلوی هزاران نفر امیرالمؤمنین رو به جانشینی منصوب کنه
یکی از احادیثی که در فضیلت #امیرالمؤمنین هست و #شیعه وسنی اونو نقل کردن، #حدیث_منزلت است. معاویهای که دستور به لعن امیرالمؤمنین داده بود، این حدیث رو نقل کرده، نمیتونست انکار کنه. چون اکثر مردم بارها از زبان پیامبر در جاهای مختلف شنیده بودن. متن حدیث اینه
(یاعلی) أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنـّه لانَبیّ بَعدی.
(ای علی) تو نسبت به من بهمنزله هارون نسبت به موسى هستی جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود
چندتا آیهای که درباره حضرت موسی(ع) و هارون(ع) درقرآن هست رو بیاریم، و بهجای هارون، نام امیرالمؤمنین رو جایگزین کنیم، ببینیم معنی چطور میشه
#آیه_اول
(موسی از خدا خواست) از اهل بیت من وزیر ومعاونی برایم قرار بده، هارون برادرم را، پشتم را به او گرم کن و اورا شریک امر من کن(طه، 29)
تو همین آیه بهجای موسی وهارون، پیامبر(ص) وعلی(ع) رو قرار بدیم:
پیامبر از خدا خداست، از اهل بیت من وزیر و معاونی برایم قرار بده، علی برادرم را، پشتم را به اون گرم کن و اوراشریک امر من کن
#آیه_دوم
ای موسی به زودى بازویت را به [وسیله] برادرت هارون نیرومند خواهیم کرد(قصص35)
ای محمد بزودی بازویت را به(وسیله) برادرت علی نیرومند خواهیم کرد
#آیه_سوم
و از لطف و مرحمتی که داشتیم برادرش هارون را نیز به او(موسی) عطا کردیم (مریم53)
و از لطف و مرحمتی که داشتیم برادرش علی را نیز به او(محمد) عطا کردیم
#آیه_چهارم رو دقت کنید
و موسی به برادرش هارون گفت: تو اکنون جانشین من در قوم من باش(اعراف142)
و محمد(ص) به برادرش علی گفت: تو اکنون جانشین من در قوم باش
خیلی جالبه، وقتی حضرت موسی به ملاقات خدا در کوه طور رفت و هارون رو جانشین قرار داد، مردم از هارون فاصله گرفتن و جانشینیش رو نادیده گرفتن و رفتن سراغ سامری و بعد از کلی معجزه، گوسالهپرست شدن. وقتی موسی برگشت، از هارون پرسید چرا جلوشونو نگرفتی؟ هارون گفت من تلاشمو کردم ولی اینا نزدیک بود منو بکشن(اعراف150) و ترسیدم که تفرقه بین امت بنی اسراییل بوجود بیاد(طه 94)
چقدر این اتفاق آشناس، وقتی پیامبر به ملاقات خدا میرفت، قبلش علی(ع) رو بعنوان جانشین معرفی کرد، مردم از علی فاصله گرفتن و به سمت شخص دیگری رفتن و علی(ع) برای اینکه تفرقه در امت بوجود نیاد و اسلام از بین نره صبر کرد
درقرآن 20آیه درباره هارون داریم که اکثرا جانشینی موسی مدنظره
هارونِ موسی کجا، علیِ محمد کجا
#حسین_دارابی
انتشارحداکثری بعشق امیرالمؤمنین
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار 💌 #بدون_تو_هرگز 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #هفتادم: خدا را
📚 #داستان_دنباله_دار
💌 #بدون_تو_هرگز
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #هفتاد_و_یکم: غریب آشنا
بعد از چند سال به ایران برگشتم ... سجاد ازدواج کرده بود و یه محمدحسین 7 ماهه داشت ... حنانه دختر مریم، قد کشیده بود ... کلاس دوم ابتدایی ... اما وقار و شخصیتش عین مریم بود ...
از همه بیشتر ... دلم برای دیدن چهره مادرم تنگ شده بود...
توی فرودگاه ... همه شون اومده بودن ... همین که چشمم بهشون افتاد ... اشک، تمام تصویر رو محو کرد ... خودم رو پرت کردم توی بغل مادرم ... شادی چهره همه، طعم اشک به خودش گرفت ...
با اشتیاق دورم رو گرفته بودن و باهام حرف می زدن ... هر کدوم از یک جا و یک چیز می گفت ... حنانه که از 4 سالگی، من رو ندیده بود ... باهام غریبی می کرد و خجالت می کشید ... محمدحسین که اصلا نمی گذاشت بهش دست بزنم ... خونه بوی غربت می داد ... حس می کردم توی این مدت، چنان از زندگی و سرنوشت همه جدا شدم که داشتم به یه غریبه تبدیل می شدم ... اونها، همه توی لحظه لحظه هم شریک بودن ... اما من ... فقط گاهی ... اگر وقت و فرصتی بود ... اگر از شدت خستگی روی مبل ... ایستاده یا نشسته خوابم نمی برد ... از پشت تلفن همه چیز رو می شنیدم ... غم عجیبی تمام وجودم رو پر کرده بود ...
فقط وقتی به چهره مادرم نگاه می کردم ... کمی آروم می شدم ... چشمم همه جا دنبالش می چرخید ...
شب ... همه رفتن ... و منم از شدت خستگی بی هوش ...
برای نماز صبح که بلند شدم ... پای سجاده ... داشت قرآن می خوند ... رفتم سمتش و سرم رو گذاشتم روی پاش ... یه نگاهی بهم کرد و دستش رو گذاشت روی سرم ... با اولین حرکت نوازش دستش ... بی اختیار ... اشک از چشمم فرو ریخت ...
- مامان ... شاید باورت نشه ... اما خیلی دلم برای بوی چادر نمازت تنگ شده بود ...
و بغض عمیقی راه گلوم رو سد کرد ...
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار 💌 #بدون_تو_هرگز 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #هفتاد_و_یکم: غ
📚 #داستان_دنباله_دار
💌 #بدون_تو_هرگز
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #هفتاد_و_دوم: شبیه پدر
دستش بین موهام حرکت می کرد ... و من بی اختیار، اشک می ریختم ... غم غربت و تنهایی ... فشار و سختی کار ... و این حس دورافتادگی و حذف شدن از بین افرادی که با همه وجود دوست شون داشتم ...
- خیلی سخت بود؟ ...
- چی؟ ...
- زندگی توی غربت ...
سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... قدرت حرف زدن نداشتم ... و چشم هام رو بستم ... حتی با چشم های بسته ... نگاه مادرم رو حس می کردم ...
- خیلی شبیه علی شدی ... اون هم، همه سختی ها و غصه ها رو توی خودش نگه می داشت ... بقیه شریک شادی هاش بودن ... حتی وقتی ناراحت بود می خندید ... که مبادا بقیه ناراحت نشن ...
اون موقع ها ... جوون بودم ... اما الان می تونم حتی از پشت این چشم های بسته ... حس دختر کوچولوم رو ببینم ...
ناخودآگاه ... با اون چشم های خیس ... خنده ام گرفت ... دختر کوچولو ...
چشم هام رو که باز کردم ... دایسون اومد جلوی نظرم ... با ناراحتی، دوباره بستم شون ...
- کاش واقعا شبیه بابا بودم ... اون خیلی آروم و مهربون بود... چشم هر کی بهش می افتاد جذب اخلاقش می شد ... ولی من اینطوری نیستم ... اگر آدم ها رو از خدا دور نکنم ... نمی تونم اونها رو به خدا نزدیک کنم ... من خیلی با بابا فاصله دارم و ازش عقب ترم ... خیلی ...
سرم رو از روی پای مادرم بلند کردم و رفتم وضو بگیرم ... اون لحظات، به شدت دلم گرفته بود و می سوخت ... دلم برای پدرم تنگ شده بود ... و داشتم ... کم کم از بین خانواده ام هم حذف می شدم ... علت رفتنم رو هم نمی فهمیدم ... و جواب استخاره رو درک نمی کردم ...
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار 💌 #بدون_تو_هرگز 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #هفتاد_و_دوم: ش
📚 #داستان_دنباله_دار
💌 #بدون_تو_هرگز
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #هفتاد_و_سوم: بخشنده باش
زمان به سرعت برق و باد سپری شد ... لحظات برگشت به زحمت خودم رو کنترل کردم ... نمی خواستم جلوی مادرم گریه کنم ... نمی خواستم مایه درد و رنجش بشم ... هواپیما که بلند شد ... مثل عزیز از دست داده ها گریه می کردم ...
حدود یک سال و نیم دیگه هم طی شد ... ولی دکتر دایسون دیگه مثل گذشته نبود ... حالتش با من عادی شده بود ... حتی چند مرتبه توی عمل دستیارش شدم ...
هر چند همه چیز طبیعی به نظر می رسید ... اما کم کم رفتارش داشت تغییر می کرد ... نه فقط با من ... با همه عوض می شد ...
مثل همیشه دقیق ... اما احتیاط، چاشنی تمام برخوردهاش شده بود ... ادب ... احترام ... ظرافت کلام و برخورد ... هر روز با روز قبل فرق داشت ...
یه مدت که گذشت ... حتی نگاهش رو هم کنترل می کرد... دیگه به شخصی زل نمی زد ... در حالی که هنوز جسور و محکم بود ... اما دیگه بی پروا برخورد نمی کرد ...
رفتارش طوری تغییر کرده بود که همه تحسینش می کردن ... بحدی مورد تحسین و احترام قرار گرفته بود ... که سوژه صحبت ها، شخصیت جدید دکتر دایسون و تقدیر اون شده بود ... در حالی که هیچ کدوم، علتش رو نمی دونستیم ...
شیفتم تموم شد ... لباسم رو عوض کردم و از در اتاق پزشکان خارج شدم که تلفنم زنگ زد ...
- سلام خانم حسینی ... امکان داره، چند دقیقه تشریف بیارید کافه تریا؟ ... می خواستم در مورد موضوع مهمی باهاتون صحبت کنم ...
وقتی رسیدم ... از جاش بلند شد و صندلی رو برام عقب کشید ... نشست ... سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ...
- خانم حسینی ... می خواستم این بار، رسما از شما خواستگاری کنم ... اگر حرفی داشته باشید گوش می کنم... و اگر سوالی داشته باشید با صداقت تمام جواب میدم ...
این بار مکث کوتاه تری کرد ...
- البته امیدوارم ... اگر سوالی در مورد گذشته من داشتید ... مثل خدایی که می پرستید بخشنده باشید ...
استاد قاری - اغفال.mp3
5.16M
#مباحث_شگرد_های_اغفال
👤 جناب دکتر قادری
99/5/13
@achegan
استاد قاری - اغفال.mp3
4.1M
#مباحث_شگرد_های_اغفال
👤 جناب دکتر قادری
99/5/13
@achegan
استاد قاری - اغفال.mp3
4.41M
#مباحث_شگرد_های_اغفال
👤 جناب دکتر قادری
99/5/13
@achegan
استاد قاری - اغفال.mp3
3.47M
#مباحث_شگرد_های_اغفال
👤 جناب دکتر قادری
99/5/13
@achegan
استاد قاری - اغفال.mp3
2.54M
#مباحث_شگرد_های_اغفال
👤 جناب دکتر قادری
99/5/13
@achegan
استاد قاری - اغفال.mp3
2.59M
#مباحث_شگرد_های_اغفال
👤 جناب دکتر قادری
99/5/13
@achegan
اغفال.pdf
333.2K
سایتی که معرفی کردن
#مباحث_شگرد_های_اغفال
👤 جناب دکتر قادری
99/5/13
@achegan
حتما فایلها را دو برابر آنچه که فکر میکنید گوش کنید👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸اگر گیری وضو با آب زمزم🌱
🔸اگرسجاده گردد عرش اعظم🌱
اگر گیری اذان بر بام افلاک🔸
اگر از تکبیر گردد سینه ات چاک 🔸
اگر ضرب المثل گردد خضوعت🔸
به حمد وقل هوالّله در رکوعت🔸
اگرباشد به توحیدت تعهد🔸🔸
اگرگردی شهید اندر تشهد🌹🌹
مبادا بر نماز خودبنازی🔥
علی را گر نداری!!! بی نمازی🔥
💚💚یاعلی💖💖
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنج شنبه است و ياد عزیزانمان
اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ،تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
التماس دعا