کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ❌⚫️ کربلا، نماد همه
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
❌⚫️ کربلا، نماد همه تاریخ - قسمت بیست و دوم
❌ این قدم اول امام حسن برای نشان دادن چهره کریه معاویه بود، قبل از این مردم میگفتند معاویه مرد خوبی است، نماز میخواند، حج میرود، اما با پاره کردن صلح نامه مردم از او برگشتند...
امام حسن میدانست معاویه اینها را قبول نمیکند، گفت من مینویسم تا او چهره واقعی خودش را به مردم نشان بدهد، این صلح نامه مقدمه فهمیدن مردم بشود...
یعنی امام حسن بشکه را پر از باروت کرد و امام حسین آن را منفجر کرد، امام حسن آگاهی به مردم داد...
❌ امام حسین در راه کربلا از یک نفر پرسید از کوفه چه خبر؟ گفت دل مردم با شماست اما شمشیرشان با بنی امیه است، یعنی مردم میشناسند اما جرئت ندارند مخالفت کنند...
امام حسن به مردم علم و شناخت داد و امام حسین به مردم جرأت و جسارت...
❌مردم در آن زمان دو دسته بودند، عدهای نمیدانستند، و عدهای میدانستند اما جرئت نداشتند، دو بیماری داشتند، یکی ندانستن و یکی ترسیدن، یک بیماری را امام حسن درمان کرد و بیماری را امام حسین...
❌ یک وقت فکر نکنید ارزش کار امام حسن کم بوده، نجنگیده، ارزش کار امام حسن را امام حسین خوب فهمید، شاید ما نفهمیم...
❌ مقام امام حسن را امام حسین میداند، چطور؟ چون شب عاشورا امام حسین با دنیا خداحافظی کرد، حضرت زینب سلام الله علیها منقلب شد، امام حسین گفت چرا منقلب شدی؟ جدم از من بهتر بود رفت، پدرم از من بهتر بود رفت، مادرم از من بهتر بود رفت، برادرم امام حسن از من بهتر بود رفت، این که امام حسین بگوید امام حسن از من بهتر بود، این مقام امام حسن را نشان میدهد است، امام حسن، امام زمان امام حسین بود...
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
#حبیب_الله_یوسفی
#کربلا_نماد_همه_تاریخ
با ولایت تا شهادت زنده ایم الله اکبر
https://eitaa.com/joinchat/2131755019C64f2e5adce
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج
ارتباط با
@Misagh_G48 ادمین
⠀
ابرگروه عاشقان اهل بیت علیه السلام
این تبادل نیست گروه باکانال همخوانی داره
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
ما همه فهمیده ایم.mp3
11.66M
🏴 #نوای_حسینی
روحم... قلبم جانم فدای جانان
عاشقان اهل بیت علیه السلام
با ولایت تا شهادت زنده ایم الله اکبر
https://eitaa.com/joinchat/2131755019C64f2e5adce
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج
ارتباط با
@Misagh_G48 ادمین
⠀
ابرگروه عاشقان اهل بیت علیه السلام
پیشوازهای محرمی
🚩 کد پیشواز مداحی خوشبختی یعنی« حسین سیب سرخی»
ایرانسل: ۷۷۱۶۶۸۳
همراه اول: 25157
🚩 کد پیشواز مداحی عشق یعنی به تو رسیدن « محمد حسین پویانفر »:
ایرانسل: ۲۶۱۶۶۰۸
همراه اول: 27347
🚩 کد پیشواز مداحی بر دل مانده رویایت « میثم مطیعی»
ایرانسل: ۶۹۱۲۷۵۴
همراه اول: 79849
🚩 کد پیشواز مداحی سلام ای هلال محرم « میثم مطیعی »
ایرانسل: ۶۹۱۲۸۰۳
🚩 کد پیشواز مداحی دلتنگم یا حسین دلتنگ کربلا « میثم مطیعی »
ایرانسل: ۶۹۱۲۸۳۵
🚩 کد پیشواز مداحی ایل و تبارم فدات حسین « حسین شریفی »
ایرانسل: ۴۴۱۸۳۵۰
🚩 کد پیشواز مداحی همه دار و ندار من همه هستی من حسینه « محمدحسین پویانفر »
ایرانسل: ۲۶۱۴۴۷۹
همراه اول: 27394
🚩 کد پیشواز مداحی کنار قدم های جابر « میثم مطیعی »
ایرانسل: 6911925
🚩 کد پیشواز مداحی منم باید برم « سید رضا نریمانی »
ایرانسل: ٦٩١٣٤٢٣
🚩 اجرا: شهید حاج قاسم سلیمانی عزیز
شرح مختصر:سخنرانی شهید حاج قاسم سلیمانی: ما ملت شهادتیم،
همراه اول: 10002
ایرانسل: 44132120
رایتل: 40010403
@achegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مطهری
کشور کشور شیعه است
حسین بن علی شعار این ملت است .....
عاشقان اهل بیت علیه السلام
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #فرار_از_جهنم 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #چهل_و_ه
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #فرار_از_جهنم
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #چهل_و_نهم: اولین نماز
چند هفته، حفظ کردن نماز و تمرینش طول کشید ... تک تک جملات عربی رو با ترجمه اش حفظ کرده بودم ... کلی تمرین کردم ... سخت تر از همه تلفظ بود ... گاهی از تلفظ هام خنده ام می گرفت ... خودم که می خندیدم بقیه هم منفجر می شدن ...
می خواستم اولین نماز رو توی خونه خودم بخونم ... تنها ...
از لحظه ای که قصد کردم ... فشار سنگینی شروع شد ... فشاری که لحظه لحظه روی قفسه سینه ام بیشتر می شد ...
وضو گرفتم ... سجاده رو پهن کردم ... مهر رو گذاشتم ... دستم رو بالا آوردم ... نیت کردم و ... الله اکبر گفتم ...
هر بخش رو که انجام می دادم همه گذشته ام جلوی چشمم می اومد ... صحنه های گناه و ناپاک ... هر لحظه فشار توی قلبم سنگین تر می شد ... تا جایی که حس می کردم الان روح از بدنم خارج میشه ... تک تک سلول هام داشت متلاشی می شد ... بین دو قطب مغناطیسی گیر کرده بودم و از دو طرف به شدت بهم فشار می اومد ... انگار دو نفر از زمین و آسمان، من رو می کشیدند ...
چند بار تصمیم گرفتم، نماز رو بشکنم و رها کنم ... اما بعد گفتم ... نه استنلی ... تو قوی تر از اینی ... می تونی طاقت بیاری ... ادامه بده ... تو می تونی ...
وقتی نماز به سلام رسیده بود ... همه چیز آرام شد ... آرام آرام ... الله اکبرهای آخر رو گفتم اما دیگه جانی در بدن نداشتم ... همون جا کنار مهر و سجاده ام افتادم ... خیس عرق، از شدت فشار و خستگی خوابم برد ...
از اون به بعد، هرگز نمازم ترک نشد ... در هر شرایطی اول از همه نمازم رو می خوندم ...
پ.ن: من از نویسنده داستان پرسیدم ک چرا برای استنلی خواندن نماز اینقدر سخت بود ایشون فرمودن ب خاطر اینکه استنلی حرامزاده بوده و شیطان مستقیما در بسته شدن نطفه ش نقش داشته. وقتی چنین افرادی از صف شیطون جدا میشن و میخوان کار خوبی انجام بدن براشون خیلی خیلی سخته ، چون براشون یه جنگ محسوب میشه با شیطان .. به هر میزان که قدرت روحی شون قوی تر باشه و عمق مسیر توبه بیشتر باشه فشار بیشتری رو تجربه می کنن چون کل صفوف شیطان برای برگشت اونها تجهیز میشن...
📣📣📣📣📣 تا سطر بالایی متن از بنده نبود و مستقیم از منبع قبلی منتشرش کردم اما توضیحی رو لازم می دونم عرض کنم! اگرچه نویسنده داستان خودشون شهید مدافع حرم بودن، ولی سواد بنده در حدی نیست که بتونم صحت و سقم پی نوشت این قسمت رو که منتشر کننده محترم قبلی ذیل این قسمت آوردن تشخیص بدم و به همین دلیل عرض می کنم که نمی دونم آیا این دلیلی که برای سختی نماز خوندن آقای استنلی بوگان ذکر شده، تا چه حد می تونه صحیح باشه؟ بنا بر این نه می تونم این مطلب رو رد کنم و نه می تونم تایید کنم.
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #فرار_از_جهنم 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #چهل_و_ن
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #فرار_از_جهنم
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #پنجاهم: وسوسه
حدود هفت ماه از مسلمان شدنم می گذشت ... صبح عین همیشه رفتم سر کار ... ولی مشتری اون روز خیلی خاص بود ... آدمی که در بخش بزرگی از خاطرات قبلم شریک بود... .
- اوه ... مرد ... باورم نمیشه ... خودتی استنلی؟ ... چقدر عوض شدی ...
کین بود ... اومد سمتم ... نمی دونستم باید از دیدن یه دوست قدیمی بعد از سیزده، چهارده سال خوشحال باشم یا نه؟... .
بعد از کار با هم رفتیم کافه ... شروع کرد از زندگی و دزدی های مسلحانه و بزرگش، دلالی و قاچاق اجناس مسروقه تعریف کردن ... خیلی خودش رو بالا کشیده بود ... .
- هی استنلی، شنیده بودم رفتی توی کار مواد و خوب خودت رو کشیدی بالا اما فکرش رو هم نمی کردم یه روزی استنلی بزرگ رو گوشه یه تعمیرگاه ببینم که داره ماشین بقیه رو درست می کنه ... همیشه فکر می کردم تو زودتر از من به پول و ثروت میرسی ... شایدم من یه روز ماشین تو رو درست می کردم ...
نفس عمیقی کشیدم ... ولی من از این زندگی راضیم ...
- دروغ میگی ... تو استنلی هستی ... یادته چطور نقشه می کشیدی؟ ... تو مغز خلاف بودی ... هیچ کدوم به گرد پات هم نمی رسیدیم ... شنیده بودم بعد از ورود به اون باند، خیلی زود خودت رو بالا کشیده بودی و با بزرگ ترها می پریدی ... حالا می خوای باور کنم پاک شدی و کشیدی کنار؟ ... اصلا از پس زندگیت برمیای؟ ...
- هی گارسن ... دو تا دام پریگنون ...
نگاه عمیقی بهش کردم و به طعنه گفتم ... پولدار شدی ... ماشین خریدی ... شامپاین 300 دلاری می خوری ... بعد رو کردم به گارسن ... من فقط لیموناد می خورم ...
- لیموناد چیه ؟ ... مهمون منی ... نیم خیز شد سمتم ... برگرد پیش ما ... تو برای این زندگی ساخته نشدی استنلی...
کلافه شده بودم ... یه حسی بهم می گفت دیدن کین بعد از این همه سال اصلا جالب نیست ...
شروع کرد از کار بزرگش تعریف کردن ... پول و ثروت ... و نقشه دقیق و حساب شده ای که کشیده بود ... نقشه ای که واقعا وسوسه انگیز بود ...
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #فرار_از_جهنم 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #پنجاهم:
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #فرار_از_جهنم
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #پنجاه_و_یکم: من ترسو نیستم
برای لحظاتی واقعا وسوسه شده بودم ... اما یه لحظه به خودم اومدم ... حواست کجاست استنلی؟ ... این یه انتخابه... یه انتخاب غلط ... نزار وسوسه ات کنه ... تو مرد سختی ها هستی ... نباید شکست بخوری و به خدا خیانت کنی... .
حالا جای ما عوض شده بود ... من سعی می کردم کین رو متقاعد کنم که اون کار درست نیست و باید دزدی رو بزاره کنار ... و بعد از ساعت ها ...
- باورم نمیشه ... تو اینقدر عوض شدی ... دیگه بعید می دونم بتونی به یه گربه هم لگد بزنی ... تو یه ترسو شدی استنلی ... یه ترسو ...
- به من نگو ترسو ... اون زمان که تو شب به شب، مادرت برات غذای گرم درست می کرد ... من توی آشغال ها سر یه تیکه همبرگر مونده دعوا می کردم ... اون زمان که پدرت توی کارخونه تا آخر شب، کارگری می کرد تا یه سقف بالای سرتون باشه، من زیر پل و کنار خیابون می خوابیدم ... و هنوز زنده ام ... تو درست رو ول کردی و برای هیجان اومدی سراغ این کار ... من، برای زنده موندن جنگیدم ... .
- فکر کردی با یه نقشه و بررسی موقعیت ... و پیدا کردن یکی که برات پول شون کنه؛ می تونی از اونجا دزدی کنی ... اون مغازه طلا فروشی بالای شهره ... قیمت ارزون ترین طلاش بالای 500 هزار دلاره ... فکر کردی می خوای سوپر مارکت محله مون رو بزنی که پلیس ده دقیقه بعد بیاد جنازه ها رو ببره؟ ...
- محاله یکی تون زنده برگردید ... می دونی چرا؟... چون اونهان که حقوق پلیس ها رو میدن ... با چک های رنگارنگ اونها به شهردار و فرمانداره که دولت فدرال می چرخه ... پس به هر قیمتی، سیستم ازشون دفاع می کنه ... فکر کردی مثل قاچاق مواده که رئیس پلیس ولستون، خودش مدیریت قاچاق توی دستش باشه و سهم هر کدوم از اون گنده ها برسه ... تازه اونجا هم هر چند وقت یه بار برای میتینگ های تبلیغاتی یه عده رو میدن دم تیغ ... .
- احمق نشو کین ... دست گذاشتن روی گنده ها یعنی اعلام جنگ به شهردار و فرماندار ... فکر کردی بی خیالت میشن... حتی اگر بتونی فرار کنی که محاله ... پیدات می کنن و چنان بلایی سرت میارن که دیگه کسی به دست گذاشتن روی اشراف فکر نکنه ... .
اما فایده نداشت ... اون هیچ کدوم از حرف های من رو قبول نمی کرد ... اون هم انتخاب کرده بود ...
وقتی از کافه اومدم بیرون ... تازه می فهمیدم که خدا هرگز کسی رو رها نمی کنه ... حنیف واسطه من بود ... من واسطه کین ... مهم انتخاب ما بود ...
📖 آنچه در آینده خواهید دید ... و من عاشق شدم ... حسنا، دانشجوی پرستاری بود .
با ما همراه باشید