🔸 تفاوت آدمهای غمگین و شاد
🔸 رنجها در زندگی آدمها به طور یکسان توزیع شدهاند و خداوند متعال بین بندگان خود تبعیضی قائل نشده است. در این میان تفاوت آدمهای غمگین و شاد در این است که افراد شاد به رنج های خود نگاه نمیکنند و الّا واقعیت زندگیشان فرقی با آدمهای غمگین ندارد. علت نگاه نکردن به غم برای بعضیها، غفلت است و برای بعضی ها معرفت.
🔹 حجتالاسلام پناهیان
#درس_اخلاق
عاشقان اهل بیت علیه السلام
📚 یک خواندنیِ دوستداشتنی
📍 وقتی مهتاب گم شد؛ خاطرات جالب #علی_خوش_لفظ که فضای جدیدی در روایت خاطرات دفاع مقدس برای مردم خلق کرده است.
تقریظ شده توسط رهبر انقلاب و شهید حاج قاسم سلیمانی
کتاب وقتی مهتاب گم شد
"#خاطرات_علی_خوش_لفظ"
علی خوش لفظ، قصه های پرفراز و نشیبی از آغاز جنگ تحمیلی دارد، وقتی پیش حاج احمد متوسلیان در مریوان می رود، تنها یک نوجوان 15 ساله بوده است و در فتح خرمشهر همراه حاج احمد به عنوان نیروی اطلاعات برای شناسایی جاده اهواز _ خرمشهر بوده است.
علی خوش لفظ در عملیات های دیگر نظیر عملیات رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر 5، کربلای 4 و کربلای 5 حضور داشته است که نهایتاً در عملیات کربلای 5 تیر به نخاع وی خورده و به شدت مجروح می شود که الان هم بعد از 25 سال از این واقعه، از این مجروحیت رنج برده و مکرراً در بیمارستان است.
شخصیت علی خوش لفظ، بسیار ویژه است که به نوعی بار عاطفی و انسانی خاطراتش خیلی زیاد است چراکه وی با حدود 90 نفر از کسانی که در هشت سال دفاع مقدس شهید شده اند، عهد اخوت می بندد و شاهد شهادت بیشتر آنها نیز در عملیات ها بوده است.
مقام معظم رهبری:
... راوی، خود یک شهید زنده است. تنِ بشدّت آزرده ی او نتوانسته از سرزندگی و بیداری دل او بکاهد، و الحمدلله ربّ العالمین. نویسنده نیز خود از خیل همین دلدادگان و تجربه دیدگان است.
بر او و بر همه ی آنان گوارا باد فیض رضای الهی؛ ان شاء الله.
درباره ی نگارش این کتاب، آنچه نوشتم کم است؛ لطف این نگارش بیش از اینها است.
مقدّمه ی کتاب یک غزل به تمام معنی است. ۹۵/۱۰/۱۸
شهید حاج قاسم سلیمانی:
... عکست را بر روی جلد بوسیدم...
۶۵۱ صفحه| ۴۰۰۰۰ تومان
تخفیف ۱۵ درصدی: ۳۴۰۰۰ تومان
👤خرید از طریق ایتا:
@esmaeeil_313
13.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸داستانِ راستان🌸🍃
🍃قصهزیبایسیدمهدیطباطبایی
واعظِ مشهورِ شهرِ مشهد...
🍃 و عهد با آقا امام رضا ع برا گره گشایی از یه آبرومندِگرفتار...
🍃🌸با روایت استاد صابر خراسانی
🍃بسیار زیبا و تاثیر گذار.
8.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚦نمونه نسبتاً خوبی از تکنیک دیپفیک و همخوانی شهدا با شعر مدافعان حرم
😭😭😭
عاشقان اهل بیت علیه السلام
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
«مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ» (انعام / ۱۶۰)
ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﺎﺭ نیک ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ، ﭘﺎﺩﺍﺷﺶ ﺩﻩ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﺪ ﺑﻴﺎﻭﺭﻧﺪ، ﺟﺰ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻧﻴﺎﺑﻨﺪ ﻭ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﺘﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﻤﻰﮔﻴﺮﻧﺪ...
❌ یکی از علمای شیراز تعریف میکرد که در محله ما نجاری زندگی میکرد که از آشنایان بود و به حرفه نجاری اشتغال داشت، این مرد نجار مادر پیری داشت که بسیار به او خدمت میکرد، شبی خواب دیدم که این مرد نجار در بهشت است و در باغ زیبایی پر از درخت میوه زندگی میکند، ناگهان آتشی آمد و همه باغ خاکستر شد، صبح که از خواب بیدار شدم در این فکر بودم که تعبیر این خواب چیست؟ جریان آن باغ و آن آتش چه چیزی میتواند باشد، به مرد نجار مراجعه کردم و پرسیدم شما دیشب چکار کردی، گفت هیچی، مثل همیشه شب که شد در مغازه را بستم و به خانه رفتم و پس از صرف شام خوابیدم، کار خاصی انجام ندادم...
عالم شیرازی میگفت جریان خواب را برایش تعریف کردم، مرد نجار گفت ای داد بیداد، ای وای بر من، دیشب که خانه رفتم مادرم از چیزی گلایه کرد، من با ناراحتی گفتم ول کن مادر، من خیلی خستهام، حوصله این حرفها رو ندارم، مادرم سکوت کرد و هیچ حرفی نزد، حتماً آن آتش به دلیل بد اخلاقی من با مادرم بوده، باید از او دلجویی کنم...
❌ قرآن میفرماید «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ» اگر کار نیکی بیاورید ده برابر پاداش میگیرید، یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر امروز کار نیکی انجام دادید، فکر نکنید این در کیسه شما ذخیره میشود تا روز قیامت و آنجا به شما پاداش میدهند، قرآن میفرماید باید اعمال صالح خودتان را سالم به آخرت برسانید تا مستحق دریافت پاداش باشید، با گناهان اعمال نیک خودتان را نابود نکنید...
مثالی میزنم: شما به شخصی که قصد سفر به اردبیل را دارد سفارش عسل سبلان میدهید، میگویید برایم عسل بیاور پولش را بهت میدهم، اگر آن شخص عسل را سالم به دست شما رساند بهش پول میدهید، اگر در اثر بیتوجهی در بین راه شیشه عسل را شکست، پولی هم به او تعلق نمیگیرد...
«مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ» باید اعمال صالح را نگهداری کنیم و سالم به آخرت برسانیم تا پاداش بگیریم...
❌ در روایتی از حضرت رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله در فضیلت تسبیحات اربعه آمده است: خداوند به عدد هر یک از اذکاری که مؤمن می گوید، درختی در بهشت برای او می کارد. شخصی عرض کرد: پس درختان ما در بهشت چقدر زیاد است، حضرت فرمود: بله، ولی مواظب باشید که آتشی نفرستید که آنها را بسوزاند
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
#حبیب_الله_یوسفی
#من_جاء_بالحسنه
✨﷽✨
🌼طواف نیمه تمام
✍امام حسين علیهالسلام و ((ابنعباس)) در حال طواف خانه خدا بودند که یک نفر نزد امام حسین آمد و گفت:
((ای فرزند رسولخدا! من به فلانى قرضى دارم؛ اگر مىتوانی قرض من را ادا کن.))
امام حسین علیه السلام فرمودند:
((اکنون هيچ چيزى ندارم.))
آن مرد گفت:
((پس از طلبکار من مهلت بخواه زيرا مرا به حبس تهديد كرده است.))
امام حسین علیه السلام طواف خود را قطع كردند و با بدهکار روانه شدند تا برای او وساطت نمایند.
ابن عباس به امام حسین گفت:
((آيا فراموش كردى كه معتكف هستى؟!))
امام حسین علیهالسلام فرمودند:
((خير! فراموش نکردم ولى از حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله شنيدم كه مىفرمود:
هر كس حاجت مؤمنى را برآورده سازد، همانند كسى است كه نُه هزار سال همه روز، روزهدار باشد و هر شب براى عبادت قيام كند.))
📚عده الداعی و نجاح الساعی،صفحه ۲۳۲
قلوب آگاه.mp3
3.33M
💢قلوب آگاه
♦️اشراف امام معصوم بر همه ی عالم؛ حتی در زمان خواب
♦️چشم تو بیدار و دل رفته به خواب/چشم من در خواب و دل در فتح باب
[ حجت الاسلام عالی ]
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #نسل_سوخته 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #هفتاد_و_هشت
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #نسل_سوخته
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #هفتاد_و_نهم: پس یا پیش
من و آقا رسول ... دو تایی زدیم زیر خنده ... آقا مهدی هم دست بردار نبود ... پشت سر هم شوخی می کرد ... هر چی ما می گفتیم ... در جا یه جواب طنز می داد ... ولی رنگ از روی صادق پریده بود ... هر چی ما بیشتر شوخی می کردیم ... اون بیشتر جا می زد ... آخر صداش در اومد ...
حالا حتما باید بریم اونجا؟ ... اون راویه گفت ... حتی از قسمت های تفحص شده ... به خاطر حرکت خاک ... چند بار مین در اومده ... اینجاها که دیگه ...
آقا مهدی که تازه متوجه حال و روز پسرش شده بود ... از توی آینه بهش نگاهی انداخت ...
نترس بابا ... هر چی گفتیم شوخی بود ... اینجاها دست خودمون بوده ... دست عراق نیوفتاده که مین گذاری کنن ... منطقه آلوده نیست ...
آقا رسول هم به تاسی از رفیقش ... اومد درستش کنه ... اما بدتر ...
پدرت راست میگه ... اینجاها خطر نداره ... فقط بعد از این همه سال ... قیافه منطقه خیلی عوض شده ... تنها مشکلی که ممکنه پیش بیاد اینه که گم بشیم ...
با شنیدن کلمه گم شدن ... دوباره رنگ از روش پرید ... و نگاهی به اطراف انداخت ... پرنده پر نمی زد ... تا چشم کار می کرد ... بیابان بود و خاک ... بکر و دست نخورده ...
هر چند ... حق داشت نگران بشه ... دو ساعت بعد ... ما واقعا گم شدیم ... و زمانی به خودمون اومدیم ... که دیر شده بود ...
آقا مهدی ... پاش تا آخر روی گاز که به تاریکی هوا نخوریم ... اما فایده ای نداشت ... نماز رو که خوندیم ... سریع تر از چیزی که فکر می کردیم بتونیم به جاده آسفالت برسیم ... هوا تاریک شد ... تاریک تاریک ... وسط بیابان ... با جاده های خاکی ... که معلوم نبود کی عوض میشن یا باید بپیچی ...
چند متر که رفتیم ... زد روی ترمز ...
دیگه هیچی دیده نمیشه ... جاده خاکیه ... اگر تا الان کامل گم نشده باشیم ... جلوتر بریم معلوم نیست چی میشه ... باید صبر کنیم هوا روشن بشه ...
شب ... وسط بیابان ... راه پس و پیشی نبود ...