••|🌿📖 |••
#اشعار_مهدوی
بیتو هر ثانیهام رنگ خزان است بیا
فکر روز فرجت، طاقت جان است بیا
این جهان بیتو پر از حادثه و دربهدریست
در گلوی همگان آه و فغان است بیا
آتش هجر تو بر جانِ زمین افتاده است
چشم عالم به رهِ صاحب آن است بیا
ای بهار همگان، نای دل خستهٔ من
ذکر هر لحظهٔ من صبر و امان است بیا
حال بیمار دلم بیتو خراب است بیا
چشم نرگس ز فراقت نگران است بیا
💚🌿↓
➺ @adinehe
🌿📖
#اشعار_مهدوی
از ایستادن، آسمان خسته نخواهد شد
راهی که با خون باز شد، بسته نخواهد شد
ای گرگها! مردِ نبردِ تَنبهتَن باشید
شیر آمده، آمادهٔ جانباختن باشید
ما نان ز دست دشمن حیدر نمیگیریم
ما مرد میدانیم، در بستر نمیمیریم
حس میکنم روی سر خود، دست قائم را
باید بگیریم انتقام حاج قاسم را
آخر زمین از نور حق آکنده خواهد شد
دندان لقِ باطل آخر کنده خواهد شد
ای آسمان! خونخواهیِ هابیل نزدیک است
شبهای نابودی اسرائیل نزدیک است
✍️ محمود یوسفی
••|🌿📚|••
#اشعار_مهدوی
از همه دست کشیدم که تو باشی همهام
با تو بودن زِ همه دستکشیدن دارد
نفسم عطر تو را در همهجا میجوید
دل من در طلبت میل پریدن دارد
طبع سرگشتهٔ من همچو غزالی هر دم
به تماشای رخت میل دویدن دارد
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
💚🌿↓
➺ @adinehe
••|🌿✏|••
#اشعار_مهدوی
خبری میرسد از راه خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
طبق آیات و روایات رسیدهای قوم!
جمعۀ آمدن او به نظر نزدیک است
عاقبت فصل زمستان به سرآید روزی
باز هم گل دهد این باغ ثمر نزدیک است
قطره چون رود شود راه به جایی ببرد
به دعای فرج جمع اثر نزدیک است
با ظهورش حرم فاطمه را میسازیم
بار بر بند برادر که سفر نزدیک است
راه دور دل ما تا به در خیمۀ او
از در خانۀ زهرا چقدر نزدیک است
آه گفتم که در خانه و یادم آمد
غربت مادر و اندوه پدر نزدیک است
گر چه از آتش در سوخته جانم اما
بیشتر روضۀ کوچه به جگر نزدیک است
باز کابوس سراغ پسری آمده است
باز میلرزد و انگار که شر نزدیک است
مادرت را ببر از رهگذر نامردان
کوچه بند آمده از کینه خطر نزدیک است
تا که افتاد زمین زلزله در عرش افتاد
هاتفی گفت: قیامت به نظر نزدیک است
دو قدم رفته،نرفته نفسش بند آمد
پسرش گفت بیا، خانه دگر نزدیک است
داغ مادر به جگر میرسد اما انگار
اثر داغ برادر به کمر نزدیک است
✍ محسن عرب خالقی
#فاطمیه
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
💛🌿↓
➺ @adinehe
••|🌿🌻|••
#اشعار_مهدوی
▫️ خادم موسیالرضا بودی سعادت داشتی
روز و شب در محضرش عرض ارادت داشتی
▪️ گوش تو تنها به فرمان ولایت بود و بس
ای صبوری که به زخم طعنه عادت داشتی
▫️ آمدی تا کشورت را از تلاطم وارهی
میز خدمت را به چشمت یک امانت داشتی
▪️ روز و شب در کار و کوشش، استراحت پس چه شد؟
بهر خدمت این ریاست را غنیمت داشتی
▫️ همچو مولایت علی از یار و دشمن طعنهها
میشنیدی، در مسیر حق شهامت داشتی
▪️ نانجیبی گفت در سودای پُستی برتری
راست گفتا در سرت شوق شهادت داشتی
▫️ از همه چشمانتظاران ظهورش سیدا
زودتر رفتی، تو شوقی بینهایت داشتی
✍️ حامی
ویژه شهادت رئیس جمهور سید ابراهیم #رییسی
🌿📖
#اشعار_مهدوی
از شهر و دیارش شده راهی بِشَود ساکنِ ایران
از خاکِ پیمبر بکَند دل، که شَود کعبۀ یاران
از سمت خراسان برساند به جهان دعوت حق را
او آمده آماده کند لشکر مهدی ز خراسان
✍️ حامی
ویژه سالروز حرکت #امام_رضا علیهالسلام از مدینه به سمت ایران
••|🌿🌻|••
#اشعار_مهدوی
دست ما بر ڪرم و رحمت مهدی باشد
عشق ما آمدن دولت مــهدے باشد ؛
اول ماه ربیع از ڪرمت یا سلطان
روزے ما فرج حضرت مـــــهدی باشد🤲🏼
#مناسبتی
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
••|🌿✏|••
#اشعار_مهدوی
خبری میرسد از راه خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
طبق آیات و روایات رسیدهای قوم!
جمعۀ آمدن او به نظر نزدیک است
عاقبت فصل زمستان به سرآید روزی
باز هم گل دهد این باغ ثمر نزدیک است
قطره چون رود شود راه به جایی ببرد
به دعای فرج جمع اثر نزدیک است
با ظهورش حرم فاطمه را میسازیم
بار بر بند برادر که سفر نزدیک است
راه دور دل ما تا به در خیمۀ او
از در خانۀ زهرا چقدر نزدیک است
آه گفتم که در خانه و یادم آمد
غربت مادر و اندوه پدر نزدیک است
گر چه از آتش در سوخته جانم اما
بیشتر روضۀ کوچه به جگر نزدیک است
باز کابوس سراغ پسری آمده است
باز میلرزد و انگار که شر نزدیک است
مادرت را ببر از رهگذر نامردان
کوچه بند آمده از کینه خطر نزدیک است
تا که افتاد زمین زلزله در عرش افتاد
هاتفی گفت: قیامت به نظر نزدیک است
دو قدم رفته،نرفته نفسش بند آمد
پسرش گفت بیا، خانه دگر نزدیک است
داغ مادر به جگر میرسد اما انگار
اثر داغ برادر به کمر نزدیک است
✍ محسن عرب خالقی
#فاطمیه
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
💛🌿↓
➺ @adinehe
آدینـہهـاۍ انتــظــاࢪِ🇵🇸
❤️ #عاشقانه_مهدوی 💚 خدايا! عظیمترین بلاست، لیاقت دیدن حجت تو را نداشتن! #پروفایل
🌱 دلم قرار ندارد، بهانهگیر شدم
بیا بهار جوانم، بیا که پیر شدم
⏰ شبیه فرصت تنگی که میرود از دست
تو را دوباره ندیدم، دوباره پیر شدم
✍️ ناهید رفیعی
📖 #اشعار_مهدوی
📖🌱
#اشعار_مهدوی
🌍 کاش این جمعه بیایی و تپشهای زمین
یوسفا! زیر قدمهای تو آرام شود
☘️ آهوان خسته از این بیشه رمیدند، بیا
تو بیا تا به تماشای رُخَت رام شوند
✍️ ناهید رفیعی
#امام_زمان