#حــدیث_روز
📣 امام علی علیهالسلام:
🔸آن که پیشِ خود، بزرگ باشد، نزد خداوند، ناچیز است.
پایگاه رسمی مصلی نماز جمعه گلشهر
کانال رسمی
http://eitaa.com/adinehgolshahr
ارتباط با دفتر
http://eitaa.com/samousavi60
پایگاه رسمی مصلی نماز جمعه گلشهر
کانال رسمی
http://eitaa.com/adinehgolshahr
ارتباط با دفتر
http://eitaa.com/samousavi60
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 قرار مومنین
سنگر راهبردی جبهه انقلاب
نماز جمعه های سراسر کشور
#نمازجمعه شهرگلشهر
پایگاه رسمی مصلی نماز جمعه گلشهر
کانال رسمی
http://eitaa.com/adinehgolshahr
ارتباط با دفتر
http://eitaa.com/samousavi60
پنج سال گذشت بیاد خاطرات آن روزهای
سردار دلها حاج قاسم عزیز
سلام علیک. عاقبتت بخیر. روایت روزی که حاج قاسم سه بار تا مرز شهادت پیش رفتسردار حسنی سعدی در همایش پاسداران علم و بصیرت که به مناسبت بزرگداشت شهید اللهدادی و شهدای دانشجو برگزار شد به بیان خاطرهای از شهید پورجعفری. درباره یک روز از زندگی حاج قاسم پرداختند و گفتند:
شهید پورجعفری عزیز میگفت فقط یک روز را براتون تعریف میکنم. شهید پورجعفری به من گفت ای کاش وقت داشتیم و مینشستم برات تعریف میکردم. گفت فقط یه روز رفتیم کردستان عراق داعش اومده بود در کردستان عراق. مردم خونهها رو خالی کرده بودند و رفته بودند. تو یه خونه مستقر شدیم. صبحونه خوردیم. ایشون دوربین برداشت راه افتادیم توی منطقه. روی پشت بوم یه خونه لب بالکن دوربین را گذاشت شروع کرد منطقه را شناسایی کند. من دیدم یه بلوک اون کنار افتاده این بلوک را برداشتم و گذاشتم روی سر بالکن تا ایشون دوربین را از سوراخهای بلوک بندازه که تک تیر اندازهای داعش ما رو نزنند خدا شاهده هنوز بلوک را نذاشته بودم روی سر بالکن تک تیرانداز زد، بلوک پاشید روی سر و کله من و حاجی و از این خونه رفتیم پشتبام یه خونه دیگه برا شناسایی اونجا هم یه تیر زدن بغل گوش ایشون تیر رفت تو دیوار. باز از اینجا رفتیم. به من گفت حسین برو ببین اینجا سرویس بهداشتی کجا هست یه جای تمیز باشه که وضویی بگیریم و آبی به صورت بزنیم. رفتم گشتم تمیز نبود، به حاجی گفتم بریم بغداد اینجا رفتم خیلی تمیز نیست.
حاجی گفت تا بغداد ۱۸۰ کیلومتر راه هست، میریم خونهای که امروز صبحونه خوردیم. گفتم بریم. وقتی رسیدیم من نشستم ایشون رفت وضو بگیره دیدم دلم داره شور میزنه، استرس دارم، رفتم دنبالش ببینم کجا رفت. رفتم دیدم وضو گرفته اورکت روی دست راستشه و جوراباش دست چپش داره میاد گفتم از اینجا بریم. گفت حسین تو امروز چه طورت شده، گفتم بریم. گفت بذار جورابامو بپوشم گفتم تو ماشین بپوش. با زحمت ایشون رو سوار ماشین کردم و در رو بستم و راه افتادیم صد متر که از اون خونه فاصله گرفتیم تمام خونه با هفده نفر از نیروهای خودی که داخلش بودن رفت رو هوا. این سه مورد، مورد چهارم رفت برا شناسایی و ارتباط با بچهها و دوستامون، سوار ماشین بودیم که بچهها داد زدن وایسا وایسا جلوتر نیا، ایستادیم. یه بمب کار گذاشته بودن تو جاده که چاشنی کششی داشت. بیست سانت دیگه مونده بود که ماشینمون بره روش منفجر بشه. شب رفتیم بغداد برا استراحت فقط حاجی یک کلام گفت: عجب امروز دو سه بار میخواستیم شهید بشیم، شهید نشدیم.
سردار سعدی در آخر این خاطره گفت: تمام زندگی حاج قاسم استرس، خطر، ریسک و تلاش و کار و دست پنجه نرم کردن با مرگ بود. یادی کنیم از عزیزدلمون شهید با اخلاص حاج قاسم سلیمانی و همه ی شهدا شادی ارواح طیبه شهدا صلواتی بفرست اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَبَشِّرِ الصَّابرِینَ الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
برادر بزرگوار جناب سرهنگ پاسدار محمد تقی دلدار ، جانشین محترم فرماندهی سپاه ناحیه شهرستان گلپایگان ؛ در کمال تأسف درگذشت ، پدرخانم گرامیتان ( زنده یاد کربلایی سیدمحمدمهدی میرشریفی برادرشهید والامقام سید مصطفی میرشریفی) را خدمت حضرتعالی و خانواده محترم تسلیت عرض نموده، از خداوند متعال برای روح بلند آن عزیز سفرکرده علو درجات ، مغفرت و رحمت الهی و برای خانوادهای محترم و بازماندگان صبرجمیل و اجر جزیل آرزومندیم .
(روحشان شاد و یادشان گرامی )
از طرف بازرسی وشورای حوزه امام موسی کاظم علیه السلام گلشهر