۱۸هزار نفر با مسلم... بیعت کردند
خوشحال شد
نامه نوشت گفت حسین جان
مردم کوفه منتظر تو هستند...
آقا زودتر بیا...
فکر کن مسلم چقدر تنهایی کشید، چقدر غربت چشید! فکر کن لحظهی آخر هم که تشنهای، میای آب بخوری، خون میچکه به ظرف..
چه سعادتی داری آقا! شاید لحظهی آخر با خودت گفتی که آدم اگه دنبال کسی باشه، عاشق کسی باشه، شبیهش میشه..
●○ مشتـاق ظھور ○●
چه سعادتی داری آقا! شاید لحظهی آخر با خودت گفتی که آدم اگه دنبال کسی باشه، عاشق کسی باشه، شبیهش می
حسینجان..
تو آب نخوردی
من هم مثل تو
تو در وطن غربت چشیدی
من هم غریب کوفه شدم!
تو را زدند
مرا هم..