شب آخره که مهمونی... حالا شاید خدا بیشتر دوسِمون داشت،یه روز دیگه هم نگهمون داشت!

بعد دیگه خدا میگه برو.. برو ببینم چیکار می‌کنی! من درِ آسمون رو باز کردم،برات خیر فرستادم،حالا ببینم تو چیکار می‌کنی..

دیدید میگن هیچ جا خونه آدم نمیشه؟! از فرداشب مسافر میشیم.. مسافرِ مسافرخونه‌ی دنیا..! چون که: انا لله و انا الیه راجعون.... خونه اصلی ما،مقصد اصلی ما،آسمون و آغوش خداست

دوباره میریم میدون جنگ.... دوباره مبارزه...

دیدین آدم وقتی خسته میشه،میره یجایی حال و هوا عوض کنه دوباره برگرده؟ نفسمون از دنیا گرفته بود،خدا دعوتمون کرد :)

چه کسایی سال گذشته شب‌های قدر الهی العفو گفتن و امسال یا یادشون توی هیئت بود،یا یادشون هم خاک شده بود..!

ولی دوباره به من و تو فرصت دادن، دوباره صدامون رسید آسمون، دوباره مولا ضامنِ گناهامون شد....

یچیزی بگم..! دل رو اگه خونه امیرالمومنین کنید،حضرت زهرا جاروش میزنه :))) میدونید آخرین دعای مادر چی بود؟! «خدایا از گناهان شیعیانم تا آخرینشان درگذر» میشه بخشیده نشده باشی؟!

خلاصه... این ماه حسابی ماهِ بریز و بپاش بود.. اگه ازش استفاده نکردی،ببین سرت گرم کجا بود که بریز و بپاش خدا رو ندیدی:)

ماه رمضون حتما این نبود که بشینی دعا و استغفار کنی! اونی که با زبون روزه درس خونده رزقشو گرفته.. اونی که با زبون روزه،توی گرما،کار کرده برای پول حلال،رزقش رو گرفته.. اون خانومی که برای اعضای روزه دار خانواده افطار درست کرده اَجرش رو برده.. اونی که سختش بود گرسنگی بکشه ولی بخاطر عشقش،بخاطر خدا گفت چشم،این توی ابر کامپیوتر خدا گم نمیشه..

هرکسی یجوری رزقِ این ماه رو برده... ببین سیمت چقدر وصل شد! ببین چقدر مضطر شدی! هرکاری که برای رضای خدا باشه،عبادته..

اونجا که برای شهادت مولات اشک ریختی،برای گناهات بی تاب بودی، توی دم و دستگاه خدا گم نمیشه.. همونجا خریدن اشکاتو.. دلتو خریدن.. مادر برات دعا می‌کنه..