🟠 مقابله با سرماخوردگی با آب قلم
🔹 آب قلم یا همون آب استخوان یکی از نوشیدنیهای پرخواص برای تقویت سیستم ایمنی بدن و مقابله با سرماخوردگیه!
🔹 به ویژه زمانی که فرد به دلیل ابتلا به سرماخوردگی یا آنفلوانزا اشتهای خودش رو از دست داده ، نوشیدن آب قلم گزینه مناسبیه!
خانه طبی نیاز هر خانواده سالم 👇🏻
🔸👉🏻 @khanetebi
فروشگاه خانه طبی 👇🏻
🔹👉🏻 @foroshgah_khanetebi
10.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
#تزئین_سالاد_زیبا 🌱🥗
اگه مهمون داشتی، این مدلی سالاد تزیین کن و دلبری کن💫👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫ترفند راحت و کاربردی
باز کردن #درب_کنسرو🥫🥄
هدایت شده از اساتید انقلابی و نخبگان علمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅اینم تصویری از تروریستهای اسیر شده امریکایی
🎥 برابر اخبار تأیید نشده تعدادی از کماندوهای آمریکائی که وارد غزه شدن تااسرای اسرائیلی رو نجات بدن، خودشون اسیر حماس شدن و به اسارت نیروهای حماس در امدند..
#طوفان_الاقصی
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی
@asatid_enghelabi ایتا و سروش
دم بروبچ پایگاه بسیج حسینیه کاخ سفید گرم👌
فعالیتشان این روزها خیلی زیاد شده و توانستند چنین جمعیت عظیمی را برای مخالفت با جنایات صهیونیست در پایتخت امریکا بسیج کنند!😉
#پایگاه_حسینیه_کاخ_سفید
#جبهه_واحد
#طوفان_الأقصی
🚨 همیشه برامون سوال بود توی خفقان رسانهای و سلطه غرب بر رسانه چطور مردم دنیا فوج فوج به یاری امام زمان علیهالسلام میان؟
👆این تصاویر، جواب سوالمون رو میده!
🌏 #تخریبچی👇
🆔 @takhribchi110
وحشت امریکا از درز اسناد سری✅
حمله غافلگیرانه 7 اکتبر توسط چریکهای حماس دقیقا به منظور نفوذ و دستبرد اسناد و مدارک به پادگان "اوریم"رژیم صهیونیستی بود.
این دژ مستحکم با شدیدترین تدابیر امنیتی حفاظت میشد چرا که به عنوان چشم و گوش رژیم اسراییل شناخته میشود.
در این پادگان اطلاعاتی زبده ترین عناصر امنیتی بکار گیری شده است.
حمله حماس به این پادگان سری رژیم جعلی و امریکا را شدیدا وحشت زده نمود چرا که اسناد بکلی سری و دستگاههای بسیار حساس و مخصوص جنگ الکترونیک و شنود و تجسس و دهها دستگاه لب تاب و کیس بدست نیروهای مقاومت افتاد.
دلیل عمده و اصلی برای حمله زمینی در واقع عملیات باز پس گیری اسنادی است که حماس به داخل تونلها برده است.
ترس امریکا خروج اسنادبسیار حساس و مهم و دستگاههای جاسوسی از غزه به خارج سرزمینهای اشغالی است و به هر قیمتی شده سعی دارد انچه حماس در 7 اکتبر از پادگان امنیتی اوریم با عملیات ویژه بدست اورد را قبل از اینکه مورد بهره برداری و کد شکنی قرار گیرد را باز پس بگیرد.
اگر اسناد پادگان اوریم رمز گشایی و منتشر شود؛تمام جنایات و توطیه امریکا در خاورمیانه افشا خواهد شد.
اگر میبینید امریکا به اتش بس رضایت نمیدهد؛بخاطر حیثیت و نجات رژیم صهیونیستی نیست بلکه واقعا از اسنادو دستگاههای جاسوسی به سرقت رفته وحشت دارد.
اکنون پای حیثیت و موجودیت سرویس جاسوسی امریکا در میان است و نجات اسرا برای امریکا هیچ اهمیتی ندارد.
#طوفان_الأقصی
#جبهه_واحد
#بچه_کویر
https://eitaa.com/bache_kavir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تجمع چندصدهزار نفری حامیان فلسطین در اندونزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
کشور ما این جور دانش آموزایی نیاز داره...
https://eitaa.com/afarinesh1
آفرینش
🌷🌷 قسمت ششم🌷🌷 #اسم_تو_مصطفاست دیگر آن قدر بزرگ شده بودم که بفهمم راه اندازی و رسیدگی به پایگاه،
🌷🌷قسمت هفتم🌷🌷
#اسمتومصطفاست
راننده که بار دیگر اسباب و اثاثیه ها را در قسمت بار اتوبوس جا داده بود،گفت:
((از وسط بازار رضا برین تا به نماز برسین، چون اگه از این خیابونی که درش هستیم برین، دیر میشه.))
راه افتادیم. هر کس را میدیدی دوان دوان می رفت تا به نماز برسد، اما من مانده بودم و دو پیرزنی که لنگان لنگان می آمدند و من هم از سر اجبار پا به پایشان. به خودم هم لعنت می فرستادم که سمیه برای چی خودت رو گرفتار کردی؟ ببین همه رفتن و تو موندی با این دو تا پیرزن!
جلوی صحن که رسیدم دو تا ویلچر به دست جلو آمدند:
((مادرها بنشینید تا شما رو به صف نماز برسونیم.))
آن ها نشستند و ویلچرها به سرعت حرکت کردند. من هم پا به پایشان می دویدم تا آنکه به صف جماعت رسیدیم و در صف جا گرفتم.
سمیه خانم ببین خدا چقد هوات رو داشت! دیدی تو هم به نماز صبح رسیدی!
آره آقا مصطفی، به نماز صبح رسیدم و بعد ها به تو.
آن روز در آن پگاه آبی طلایی، نمی دانستم که تو در راهی و نمی دانستم یک قدم مانده به صبح.
همان روز زنگ زدم به خانم نظری:((سلام خانم نظری! ما رسیدیم.))
_سلام به روی ماهت. کجا؟
_مشهد دیگه!
_مشهد؟ اونجا چی کار می کنین؟
_اومدیم زیارت. الان رو به روی حرمیم. گوشی رو گرفتم رو به حرم و گفتم به امام سلام بدین.
_رو بروی حرم؟ با کی؟
_خودمون دیگه! من و چند تا از بچه ها.
_مردتون کیه؟
_آقای راننده.
_راننده بخوره توی سرمن! واقعا روتون میشه این رو به کسی بگین.
چهار تا دختر آستین سرخود، راه افتادین بدون مرد رفتین مشهد؟
آن قدر سر و صدا کرد که بدون خداحافظی گوشی را قطع کردم.
هفته ای که مشهد بودیم جدا از زیارت،در جوار حرم بودن حال خوشی برای ما ساخته بود. اما مصیبت وقتی بود که یکی سرگیجه می گرفت، یکی دل درد و یکی سُرُم لازم می شد. خلاصه یک پایمان مسافرخانه بود، یک پایمان دارالشفای حضرت.بعد هم فکر تهیه صبحانه و ناهار و هتل که نبود آقا مصطفی!
مسافر خانه بود. پیرزن ها هم تمناهایشان تمامی نداشت؛ ما را ببر بازار، ما را ببر بازار، ما را ببر فلان گردشگاه، فلان امامزاده حاجت می دهد برویم آنجا. و خلاصه،هفته اینطوری گذشت، فقط آخر شب ها مال خودمان بود که می رفتیم زیارت، صورتمان را می چسباندیم به قبه های ضریح و التماس دعا و خواستن همسر خوب و بچه هایی صالح.
سفر که تمام شد با یک بغل خاطره طلایی برگشتیم که از همه مهم تر، اجابت دعایم بود.
ادامه دارد...✅🌹
https://eitaa.com/afarinesh1