6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#Story | #استوری
-لیلی و مجنون همه افسانه اند
-عشق تفسیری ز زهرا و علی است♥️
-پیوندآسمانی-
@afghani_ir
📌 متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب؛ این جوانمرد بامرام را میشناسید؟
🔹️هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگینتر بود.
🔹️اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمیکرد و میگفت «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست».
🔹️وقتی که متوجه میشد مشتری فقیر است، نمیگذاشت بهجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت میپیچید توی کاغذ و به دستش میداد
🔹️گاهی هم پول را میگرفت و دستش را میبرد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و میگفت: «بفرما ما بقی پولت».
🌷شهید «عبدالحسین کیانی»، همان جوانمرد قصاب است؛ عبدالحسین کیانی یا همان جوانمرد قصاب قصه ما در عملیات فتحالمبین پس اصابت دوازده گلوله شهید و سپس به حمزه سیدالشهدای دزفول معروف شد.
🌷 عبدالحسین انقدر محبوبیت داشت که بعد از شهادتش، چند نفر از قصابیهای دزفول فامیلیشان را تغییر دادند و کیانی کردند. آنها سر در مغازههایشان نوشتهاند «قصابی کیانی».
#شهید
#جوانمرد_قصاب
@afghani_ir
#رسم_خوبان🌱
🌿به سید میگفتم :اینا کی هستند میاری هیئت بهشون مسئولیت میدی؟
میگفت: کسی که توراه نیست،اگه بیاد توی مجلس اهل بیت و یه گوشه بشینه و شما بهش بها ندی ،میره و دیگه هم بر نمیگرده اما وقتی تحویلش بگیری،جذب همین راه میشه.
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
@afghani_ir
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 شهید چمران خطاب به حسن روحانی: موضع شما، موضع خطرناکی است
🔹 روحانی: توطئه گرها رو در نماز جمعه به دار بیاویزید | حقوق ارتشی های بازنشسته راحداقلی بدهید
سالروز شهادت شهید چمران
@afghani_ir
هدایت شده از گروه جهادی شهید جمشید افغانی
#ضیافت_غدیر
🌺امام صادق علیه السلام:
غذا دادن به یک مومن در روز عید غدیر ثواب اطعام یک میلیون پیامبر و صدیق در راس آنها خود ائمه معصومین علیهم السلام و یک میلیون شهید در راس آنها حضرت عباس علیه السلام و شهدای کربلا و یک میلیون فرد صالح در حرم خداوند متعال را دارد.
🌹شما هم می توانید در این امر پر خیر و ثواب شریک باشید.
🌼هزینه هر طعام ۴۰ هزار تومان
می توانید نذورات نقدی خود را به شماره کارت:
۵۸۹۲_۱۰۱۴_۸۲۳۵_۴۱۳۷
به نام بهروز شیخ حسنی (گروه جهادی شهید جمشید افغانی) نزد بانک سپه واریز نمایید.
#مسجد_شهدای_کربلا
#هیئت_رزمندگان_اسلام
#گروه_جهادی_شهید_جمشید_افغانی
@afghani_ir
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شوخیهای عاشقانه امیرالمومنین(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها)
@afghani_ir
▪️خاطره همسر شهید چمران از شب آخر حیات دنیوی #شهید_چمران:
هر وقت می رفت تهران (از اهواز)روز بعد بر می گشت امروز (٣٠خرداد۶٠) صبح رفت و عصری آمد تعجب کردم.
گفتم چرا زود آمدی
گفت ناراحت شدی؟
- نه فقط تعجب کردم.
گفت تا حالا دیده بودی من با هواپیمای خصوصی سفر کنم؟
ندیده بودم..
+ به خاطر شما آمدم امشب پیشت باشم.
رفت دراز کشید. داخل اتاق شدم او را بوسیدم، آرام و به سقف مینگریست.
گفت: بشین، من فردا شهید می شوم. دو وصیت به شما دارم.
بعد از من در ایران بمان کشور شما حکومت الهی ندارد.
دوم ازدواج کن.
گفتم زنان پیامبر الگو هستند آنان ازدواج نکردند.
از این مقایسه ناراحت شد.
شب به فکر بودم که این حرفها چیست؟
صبح زود که درب منزل داشت سوار ماشین میشد کلت کمری داشتم خواستم به پایش شلیک کنم که نرود اما جرأت نکردم. رفت و من به منزل تنها دوستم در اهواز خانم خراسانی رفتم و داستان شب را تعریف کردم. دلداری ام میداد تا اینکه تلفن منزلش زنگ خورد و او مرتب "نه" می گفت. گفتم چه شده؟ گفت چمران زخمی شده. گفتم خیر او #شهید شده است و باهم به سردخانه رفتیم و جنازه مصطفی را دیدم و گفتم: خدایا این قربانی را از ما بپذیر!
اون روز چمران از اهواز تا دهلاویه (٧٢کیلومتر) فقط مینویسد. با اعضاي بدنش خداحافظی می کند و...
همسر شهید چمران می گوید ۶ ماه بعد از شهادت چمران، امام متوجه شد ما خونه نداریم به بنیاد شهید گفت. خونه ای به من دادند، اما هیچ وسیله ای نداشتم. یکی از دوستان مصطفی مقداری لوازم اولیه زندگی برایم آورد. جاودانه باد
#چمران_عزیز
#دهلاویه
✍️ عبدلله گنجی
@afghani_ir
داستانی بسیار بسیار زیبا و قابل تامل ...
خراش های عشق مادر
در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله لباس هایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت می برد.
مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا می کرد. مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد. پسرش سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود.
تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت.
تمساح پسر را با قدرت می کشید ولی عشق مادر آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.
کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود صدای فریاد مادر را شنید. به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد.
پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کرد. پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخن های مادرش مانده بود.
خبرنگاری که با کودک مصاحبه می کرد از او خواست تا جای زخم هایش را به او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخم ها را نشان داد. سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت: این زخم ها را دوست دارم. این ها خراش های عشق مادرم هستند.
پ ن : زخم با زخم و خراش با خراش فرق میکند ، نکند مصیبت ها ، سختی ها و درد و رنج ها و......خراش های عاشقانه خدا باشد و ما ندانسته ناشکری کنیم...
@afghani_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ درخواست حجتالاسلام حسینی قمی از انتشار این کلیپ به کل دنیا و شریک شدن در ثواب آن
#تسبیحات_حضرت_زهرا
@afghani_ir
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مگر من و شما چند سال دیگر زنده هستیم؟!
@afghani_ir