چو قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک! من چو کبوتر؛ نه رهایم، نه اسیر!
انگار یه چیزی که خراب میشه دیگه هیچ وقت درست نمیشه!
حس میکنم روحم دیگه هیچ وقت درست نمیشه
و خب
تصورِ تا ابد این شکلی بودن وحشتناکه
من خیلی تمایل دارم تو اتاقم بمونم تا زمانی که همه چراغا رو خاموش کنن و برن بخوابن
بعد تازه بیام بیرون برم تو آشپزخونه یه چی بخورم و کلا هرکاری میخوام، تو خونه انجام بدم.
این یکی از اصلی ترین تمایلاتم در زندگی خانوادگیه
ما آزموده ایم در این شهر بختِ خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رختِ خویش..
در این گوشه از دنیا
هعی خدا من خیلی بچه و گمشده ام
شایسته پین شدن در تمام زندگیم