eitaa logo
مسیر سعادت⁦🏝️⁩
1.3هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
52 فایل
🌹نابْ تَرینْ نُکاتِ زندگیِ شهدا و علما ❣فضایی صَمیمی و دُورْ از قیلُ و قالِ دُنیا❣ 🌷کشکول 💗حرف دل 👌 #کوتاه_کاربردی_جذاب_خاص 🍃بعد خواندن مطالب خودتان قضاوت کنید. 💌دوستانتان را به این بزم زیبا دعوت کنید. ارتباط با ادمین: @darabi_mohammdebrahim
مشاهده در ایتا
دانلود
مسیر سعادت⁦🏝️⁩
#در_گذر_تاریخ ✅ امروز ۱۴ آذرماه و سالروز تولد پسری در خانواده بابایی است که نامش را عباس گذاشتند و
✍ 1⃣ عباس بابایی ۱۴ آذر ۱۳۲۹ در قزوین متولد شد، و پس از اخذ دیپلم در رشته پزشکی قبول شد اما بدلیل علاقه به خلبانی، وارد نیروی هوایی شد و مسیر زندگیش طور دیگری رقم خورد. 🔹پس از دوره مقدماتی در سال ۱۳۴۹ همانند دیگر خلبانان ایرانی، برای آموزش پیشرفته خلبانی به آمریکا اعزام شد ↩️ اما با تعهد ، ایمان و تقوایی که داشت، نه تنها در آن محیط هضم نشد بلکه وجود مؤثری بود که هم دوره ای هایش را نیز تحت تاثیر قرار می داد. ❗️ خاطرات و هم دوره ای هایش در آمریکا، از جمله خاطراتی است که می تواند و حجتی باشد بر سایر تحصیل کردگان غرب و نیز غربگدایان ❗️ 👌 در این مورد تنها به ذکر دو خاطره کفایت میکنم : ⬅️ حفظ اصالت و دوری از غربزدگی : که برای برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفته بود طبق مقررات دانشکده می‌بایست به مدت دو ماه با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می‌شد. او در آن شرایط تمام واجبات دینی خود را انجام می‌داد و از بی‌بند و باری موجود در جامعه آمریکا بیزار بود. 👈هم اتاقی او در گزارشی که از ویژگی‌ها و روحیات عباس نوشته، یادآور می‌شود که بابایی فردی منزوی و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهای اجتماعی بی‌تفاوت است. از رفتار او بر می‌آید که نسبت به فرهنگ غرب دارای موضع منفی است و شدیداً به فرهنگ سنتی ایران پایبند است.همچنین اشاره کرده که او به گوشه‌ای می‌رود و با خودش حرف می‌زند که منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است. ادامه در پست بعدی👇 🆔 @afzayeshetelaat
مسیر سعادت⁦🏝️⁩
✍ 1⃣ عباس بابایی ۱۴ آذر ۱۳۲۹ در قزوین متولد شد، و پس از اخذ دیپلم در رشته پزشکی قبول شد اما بدلیل عل
2⃣⬅️ ماجرای فارغ‌التحصیلی اش از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «روزی به دفتر مسئول دانشکده، که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در جلو او، روی میز بود، ژنرال آخرین فردی بود که می‌بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهار نظر می‌کرد. او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤال‌های ژنرال برمی‌آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت زیرا احساس می‌کردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم همه در یک لحظه در حال محو شدن است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا درآمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود و ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای انجام کار مهمی به خارج از اتاق برود. با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم. 😔 انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا ، نماز را می‌خوانم. ان‌شاالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از اتاق رفتم و روزنامه‌ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز خواندن شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می‌دهم، هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم و در حالیکه بر روی صندلی می‌نشستم از ژنرال معذرت‌خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت، نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: عبادت می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت‌های معین از شبانه‌روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعت، زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست، این طور نیست؟ پاسخ دادم: بله همین طور است. لبخند زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای بشاش خودنویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده‌ام را امضا کرد. سپس با حالتی احترام‌آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.»🌹 ادامه دارد 🆔 @afzayeshetelaat
مسیر سعادت⁦🏝️⁩
2⃣⬅️ #شهید_عباس_بابایی ماجرای فارغ‌التحصیلی اش از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «رو
3⃣ از خلبانان ماهر و تاثیرگذار در جنگ تحمیلی بود که توانست ماموریت‌های سوق‌الجیشی را در تاریخ جنگ به ثبت برساند و با کفایت، لیاقت و تعهد بی پایانی که از خود در زمان تصدی فرماندهی پایگاه اصفهان نشان داد، در تاریخ 1362/9/9 با ارتقاء به درجه سرهنگی به سمت معاون عملیات نیروی هوایی منصوب و به تهران منتقل گردید. 👌 کار بابایی قاعدتاً با افزایش درجه اش باید کمتر می شد زیرا کسی که در سمت های فرماندهی خدمت می کند ، از پرواز معاف است، ولی بیشترین ساعات پرواز و خطرناک ترین مأموریت های جنگی را به خود اختصاص می داد !!❗️ 🌷 به مظاهر مادی دنیا ابداً دلبستگی نداشت و برای حفظ این خصلت، جداً ریاضت می‌کشید و به زندگی مجلل و خانه بزرگ و وسایل لوکس و مدرن هرگز بها نمی‌داد، در مورد اموال بیت المال خیلی احتیاط می‌کرد و هرگز از وسایل و امکانات اداری، در امور شخصی استفاده نمی‌کرد.❌ 👌 همه اینها درکنار عشق و علاقه وافری که به مقام ولایت فقیه و امام خمینی (ره) داشت، و همواره خود را مطیع امام می‌دانست، باعث شد تا توفیق شهادت در ظهر روز عید قربان را پیدا کند، آنهم در زمانی که در همان سال نامش را برای حج تمتع داده بودند و او همسرش را راهی حج نمود اما خودش نرفت و می گفت: انشاءالله خودم را تا عید قربان به شما می رسانم ! و رساند !🌷😭 هواپیمای او در راه بازگشت از مأموریت، در ظهر روز عید قربان سال ۶۶ به اشتباه مورد هدف پدافند خودی قرار گرفت و با اصابت گلوله به گلویش به مقام بلند شهادت رسید.🌷 ❗️ در آن زمان، حسن روحانی مسئول و فرمانده پدافند هوایی کشور بود و مدعی شد که وی نه با شلیک پدافند بلکه بدست سربازی بسیجی به اشتباه با شلیک توپ زمینی به شهادت رسیده ❗️ 📹 مجموعه تلویزیونی «شوق پرواز» که سال ۹۰ از سیما پخش شد نمایش زندگی بود. 📗 کتاب «پرواز تا بی نهایت» نیز مجموعه ای از خاطرات درباره این شهید بزرگوار است. 👌 یقیناً نسل امروز با الگو قراردادن قهرمانانی چون شهید بابایی می توانند سربلندی و شکوه و عظمت کشورشان را بیش از پیش رقم بزنند. 🇮🇷 درود و رحمت خدا بر همه و نیز 🌷 🆔 @afzayeshetelaat
🎤 به روایت رهبر معظم انقلاب: سال 61 شهید بابایى را گذاشتیم فرمانده پایگاه هشتم شکارى اصفهان. درجه‌ این جوان حزب‌اللهى سرگردى بود، که او را به سرهنگ تمامى ارتقاء دادیم. آن‌وقت آخرین درجه‌ ما سرهنگ تمامى بود. 🌷 مرحوم بابایى سرش را مى‌تراشید و ریش مى‌گذاشت. بنا بود او این پایگاه را اداره کند. کار سختى بود. دل همه مى‌لرزید؛ دل خود من هم که اصرار داشتم، مى‌لرزید، که آیا مى‌تواند؟ ❓🤔 👌اما توانست.❗️ 🔹وقتى بنى‌صدر فرمانده بود، کار مشکل‌تر بود. افرادى بودند که دل صافى نداشتند و ناسازگارى و اذیت مى‌کردند؛ حرف مى‌زدند، اما کار نمى‌کردند؛👈 اما او توانست همان‌ها را هم جذب کند. خودش پیش من آمد و نمونه‌اى از این قضایا را نقل کرد. 👈 خلبانى بود که رفت در بمباران مراکز بغداد شرکت کرد، بعد هم شهید شد. او جزو همان خلبان‌هایى بود که از اول با نظام ناسازگارى داشت. 🌷 با او گرم گرفت و محبت کرد؛ حتى یک شب او را با خود به مراسم دعاى کمیل برده بود؛ با این‌که نسبت به خودش ارشد هم بود!! 🔹 شهید بابایى تازه سرهنگ شده بود، اما او سرهنگ تمام چند ساله بود؛ سن و سابقه‌ خدمتش هم بیشتر بود. در میان نظامى‌ها این چیزها خیلى مهم است. یک روز ارشدیت تأثیر دارد؛ اما او قلباً و روحاً تسلیم بابایى شده بود.❗️ ❗️شهید بابایى مى‌گفت دیدم در دعاى کمیل شانه‌هایش از گریه مى‌لرزد و اشک مى‌ریزد. بعد رو کرد به من و گفت: عباس! دعا کن من شهید بشوم! این را بابایى پس از شهادت آن خلبان به من گفت و گریه کرد.😭 او الان در اعلى‌علیین الهى است؛ اما بنده که سى سال قبل از او در میدان مبارزه بودم، هنوز در این دنیاى خاکى گیر کرده‌ام و مانده‌ام! 😭 ما نرفتیم؛ معلوم هم نیست دستمان برسد.😥 👌 تأثیر معنوى این‌گونه است.❗️ 👌 خود عباس بابایى هم همین‌طور بود؛ او هم یک انسان واقعا مؤمن و پرهیزگار و صادق و صالح بود. 🎤 بیانات در دیدار مسؤولان عقیدتى، سیاسى نیروى انتظامى 1383.10.23 🆔 @afzayeshetelaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ امروز ۱۵ مردادماه سالروز شهادت شهید خلبان عباس بابایی است. 👈 کسی که بیش از 3000 ساعت پرواز و 60 عملیات جنگی موفق داشت و بنیانگذار سوختگیری هوایی با هواپیمای اف14 بود. : 👌 در این دنیا فقط پاكی، صداقت، ایمان، محبت به مردم ، جان دادن در راه وطن وعبادت باقی می ماند.🌹 🌷 روحشان شاد و یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🆔 @afzayeshetelaat ✍ لطفاً قبل از کپی مطالب ، شرایط کپی که در کانال سنجاق شده را مطالعه و رعایت نمایید. سپاسگزارم.
مسیر سعادت⁦🏝️⁩
#در_گذر_تاریخ ✅ امروز ۱۴ آذرماه و سالروز تولد پسری در خانواده بابایی است که نامش را عباس گذاشتند و
به مظاهر مادی دنیا ابداً دلبستگی نداشت و برای حفظ این خصلت، جداً ریاضت می‌کشید و به زندگی مجلل و خانه بزرگ و وسایل لوکس و مدرن هرگز بها نمی‌داد، در مورد اموال بیت المال خیلی احتیاط می‌کرد و هرگز از وسایل و امکانات اداری، در امور شخصی استفاده نمی‌کرد.❌ 👌 همه اینها درکنار عشق و علاقه وافری که به مقام ولایت فقیه و امام خمینی (ره) داشت، و همواره خود را مطیع امام می‌دانست، باعث شد تا توفیق شهادت در ظهر روز عید قربان را پیدا کند، آنهم در زمانی که در همان سال نامش را برای حج تمتع داده بودند و او همسرش را راهی حج نمود اما خودش نرفت و می گفت: انشاءالله خودم را تا عید قربان به شما می رسانم ! و رساند !🌷😭 هواپیمای او در راه بازگشت از مأموریت، در ظهر روز عید قربان سال ۶۶ به اشتباه مورد هدف پدافند خودی قرار گرفت و با اصابت گلوله به گلویش به مقام بلند شهادت رسید.🌷 ❗️ در آن زمان، حسن روحانی مسئول و فرمانده پدافند هوایی کشور بود و مدعی شد که وی نه با شلیک پدافند بلکه بدست سربازی بسیجی به اشتباه با شلیک توپ زمینی به شهادت رسیده❗️ 📹 مجموعه تلویزیونی «شوق پرواز» که سال ۹۰ از سیما پخش شد نمایش زندگی بود. 📗 کتاب «پرواز تا بی نهایت» نیز مجموعه ای از خاطرات درباره این شهید بزرگوار است. 👌 یقیناً نسل امروز با الگو قراردادن قهرمانانی چون شهید بابایی می توانند سربلندی و شکوه و عظمت کشورشان را بیش از پیش رقم بزنند. 🇮🇷 درود و رحمت خدا بر همه شهدا و نیز 🌷 📢 اختصاصی کانال کپی مشروط به شرایط سنجاق شده 🆔 @afzayeshetelaat
🎤 به روایت رهبر معظم انقلاب: سال 61 شهید بابایى را گذاشتیم فرمانده پایگاه هشتم شکارى اصفهان. درجه‌ این جوان حزب‌اللهى سرگردى بود، که او را به سرهنگ تمامى ارتقاء دادیم. آن‌وقت آخرین درجه‌ ما سرهنگ تمامى بود. 🌷 مرحوم بابایى سرش را مى‌تراشید و ریش مى‌گذاشت. بنا بود او این پایگاه را اداره کند. کار سختى بود. دل همه مى‌لرزید؛ دل خود من هم که اصرار داشتم، مى‌لرزید، که آیا مى‌تواند؟ ❓🤔 👌اما توانست.❗️ 🔹وقتى بنى‌صدر فرمانده بود، کار مشکل‌تر بود. افرادى بودند که دل صافى نداشتند و ناسازگارى و اذیت مى‌کردند؛ حرف مى‌زدند، اما کار نمى‌کردند؛👈 اما او توانست همان‌ها را هم جذب کند. خودش پیش من آمد و نمونه‌اى از این قضایا را نقل کرد. 👈 خلبانى بود که رفت در بمباران مراکز بغداد شرکت کرد، بعد هم شهید شد. او جزو همان خلبان‌هایى بود که از اول با نظام ناسازگارى داشت. 🌷 با او گرم گرفت و محبت کرد؛ حتى یک شب او را با خود به مراسم دعاى کمیل برده بود؛ با این‌که نسبت به خودش ارشد هم بود!! 🔹 شهید بابایى تازه سرهنگ شده بود، اما او سرهنگ تمام چند ساله بود؛ سن و سابقه‌ خدمتش هم بیشتر بود. در میان نظامى‌ها این چیزها خیلى مهم است. یک روز ارشدیت تأثیر دارد؛ اما او قلباً و روحاً تسلیم بابایى شده بود.❗️ ❗️شهید بابایى مى‌گفت دیدم در دعاى کمیل شانه‌هایش از گریه مى‌لرزد و اشک مى‌ریزد. بعد رو کرد به من و گفت: عباس! دعا کن من شهید بشوم! این را بابایى پس از شهادت آن خلبان به من گفت و گریه کرد.😭 او الان در اعلى‌علیین الهى است؛ اما بنده که سى سال قبل از او در میدان مبارزه بودم، هنوز در این دنیاى خاکى گیر کرده‌ام و مانده‌ام! 😭 ما نرفتیم؛ معلوم هم نیست دستمان برسد.😥 👌 تأثیر معنوى این‌گونه است.❗️ 👌 خود عباس بابایى هم همین‌طور بود؛ او هم یک انسان واقعا مؤمن و پرهیزگار و صادق و صالح بود. 🎤 بیانات در دیدار مسؤولان عقیدتى، سیاسى نیروى انتظامى 1383.10.23 🆔 @afzayeshetelaat