ترجمه صفحه◄ ٢٩٥ ►🌹سورة الكهف🌹
و [پس از مشورت و گفتگو با یکدیگر چنین گفتند:] اکنون که از آنان و آنچه غیر خدا می پرستند، کناره گرفته اید، پس به این غار پناه گیرید تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند و در کارتان آسایش و آسانی فراهم آورد. (۱۶) و خورشید را می بینی که وقتی طلوع می کند، از سمت راست غارشان متمایل می شود، و وقتی غروب می کند، سمت چپشان را ترک می کند، و آنان در محل وسیعی از آن غارند [که نسیم مطبوعش آنان را فرا می گیرد]؛ این از نشانه هایِ [قدرتِ] خداست. خدا هر که را هدایت کند، راه یافته است و هر که را گمراه نماید، هرگز برای او یاور و دوست هدایت کننده ای نخواهی یافت. (۱۷) و آنان را گمان می کنی که بیدارند، در حالی که خوابند، و آنان را به جانب راست و جانب چپ می گردانیم، و سگشان دو دستش را در آستانه غار گسترانیده است. اگر بر آنان آگاه می شدی از آنان روی برتافته و می گریختی و همه وجودت از [دیدن] آنان پر از ترس می شد. (۱۸) و همان گونه [که با قدرت خود خوابشان کردیم، از خواب] بیدارشان نمودیم تا میان خود از یکدیگر [از حادثه اتفاق افتاده] بپرسند. گوینده ای از آنان گفت: چه مقدار [در خواب] مانده اید؟ [برخی] گفتند: یک روز یا پاره ای از روز را [در خواب] مانده ایم. [و برخی دیگر] گفتند: پروردگارتان به مقداری که [در خواب] مانده اید، داناتر است، پس یکی از خودتان را با این پولتان به شهر روانه کنید و او باید با تأمل بنگرد کدام یک [از مغازه داران شهر] غذایش پاکیزه تر است؟ پس غذایی از آن برایتان بیاورد، و او باید [در رفت، برگشت و داد و ستد] دقت و نرمی و لطف نشان دهد و احدی را از حال شما آگاه نکند. (۱۹) زیرا اگر بر شما دست یابند، سنگسارتان می کنند یا شما را به آیین خود برمی گردانند، و در آن صورت هرگز رستگار نخواهید شد. (۲۰)🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
#خاطره_ای_زیبا_از_دکتر_زرین_کوب
🔹روز عاشورا بود و در مراسمی بهمین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم.
🔹دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم .. موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمی خواستم، فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هرچه بیشتر فکر می کردم ، کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد :
🔹ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟
🔹گفتم : استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم
🔹خوشحال شد، شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته، بنده را از نزدیک ببیند، همین طور که صحبت میکرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟
🔹پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار
🔹می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را می خواند
🔹پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟
🔹گفت : سؤالی داشتم و سپس پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید ؟
🔹گفتم : خب بله ، صددرصد ... گفت : ولی من اعتقاد ندارم !
🔹پرسیدم : من چه کاری می تونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد ؟
💥( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )
🔹گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید ؟
🔹گفتم : اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه
🔹گفت : یک فال برام بگیر
🔹گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم نیست
🔹بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما
🔹مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید
🔹فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه ؟؟
🔹برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال
🔹حافظ ...عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چی ؟
🔹با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد
🔹متوجه تردیدم شد، گفت : چی شد استاد ؟ گفتم : هیچی، الان
🔹چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :
💥زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
💥گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
💥بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
💥یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
💥رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
💥گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
💥در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
💥سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
💥چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
💥جانا روا نباشد خونریز را حمایت
💥در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
💥از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
💥از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
💥زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
💥ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
💥یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
💥این راه را نهایت صورت کجا توان بست
💥کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
💥هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
💥جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
💥عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
💥قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
🔹خدای من این غزل موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نیست، پس چیست ؟ سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده !
🔹بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه می کرد، طوری که تمام بدنش می لرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .
🔹متوجه شدم عده ای دارند مارا تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگر می دانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم .
🔹بلند شدم، دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ادب بوسیدم .
🔹گفت معتقد شدم، معتقد بووودم، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد !
🔹آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند .
🔹پیشنهاد می کنم هر وقت حال خوشی داشتید، این غزل را بخوانید.
🍀🍀🍀﷽🍀🍀🍀
ســـــلام صبــحگاهے تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌺السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🌺
🌹#سلام_بر_حسین_ع 🌹
🌺 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.🌺
#حدیث_روز
🖤 #امام_حسين عليه السلام فرمودند:
🍀 اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ، وَاَبْخَلُ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بالسَّلامِ
🍃 ناتوان ترين مردم كسى است كه از دعا عاجز باشد و بخيل ترين مردم كسى است كه در سلام بُخل ورزد
📖 بحارالانوار، ج93، ص294
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
🌷۲ نشانه مومن:
۱.مال دادن درراه خدا۲.استغفاردر دل شب
وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ١٧آل عمران
تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (١٦)سجده
وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ (١٨)ذاریات
وَفِيٓ أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّآئِلِ وَالْمَحْرُومِ (١٩)ذاریات
🌷صدقه ومال دادن مقدمه صالح شدن است:
🌷... لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ (٧٥)توبه
🌷... فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ (١٠)منافقون
میگن خدایامهلت بده صدقه بدهیم وازصالحین شویم
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
*یادداشت شریعتمداری درباره موسوی/ او یک «فراماسون» است!*
https://chat.whatsapp.com/Dqn5BnULOce4TZ8IjReQtj
*مدیر مسئول روزنامه کیهان نوشت: اسناد و شواهد به وضوح نشان میدهد، حرکت اخیر مهندس موسوی ماموریتی بوده است که به عنوان یک عضو تشکیلات مخوف فراماسونری بر عهده داشته است!.*
به گزارش خبرگزاری فارس حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در یادداشتی تحت عنوان « او یک «فراماسون» است!» نوشت: ۱- شاید در نگاه اول باور نکنید که اقدام اخیر مهندس موسوی در حمایت آشکار از اسرائیل و داعش نه تعجبآور بود و نه غیرمنتظره! ولی اسناد و شواهدی که در ادامه خواهد آمد به وضوح نشان میدهد، حرکت اخیر مهندس موسوی ماموریتی بوده است که به عنوان یک عضو تشکیلات مخوف فراماسونری بر عهده داشته است!
*تعجب نکنید! پای شعار و گزافهگویی در میان نیست. ابتدا به شواهد و نمونههایی که در چند بند جداگانه ارائه میشود نگاهی بیندازید! و قضاوت را به بعد از مطالعه موارد یاد شده موکول کنید.*
بخوانید!
*۲- اوایل دهه ۸۰ ، یعنی چند سال قبل از فتنه ۸۸ و پیش از آن که چهره واقعی موسوی به عنوان یکی از سران فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ افشا شود و در حالی که به عنوان چهرهای مقبول در میان مردم و جریانات سیاسی شناخته میشد، دو تن از کارشناسان برجسته امنیتی که به چیرهدستی و توانمندی شهره بودند و آن روزها یکی از پروندههای جاسوسی موساد را در دست بررسی داشتند، در حلقه بسیار محدودی اعلام کردند که مهندس موسوی «ماسون» است! و در مقابل تعجب توأم با ناباوری یکی از حاضران، گفتند؛ «احتمالاً در آیندهای نزدیک او را در پروژهای علیه نظام به کار خواهند گرفت»! ...*
۳- اواخر بهمنماه سال ۱۳۸۷ آقای خاتمی به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ ثبتنام کرد و تمامی گروهها و احزاب اصلاحطلب با صدور بیانیهها و انجام سخنرانیها و مصاحبهها و نوشتن دهها مقاله و یادداشت از نامزدی ایشان حمایت کردند. همان روزها طی یادداشتی در کیهان اعلام کردیم که آقای خاتمی نامزد واقعی جبهه اصلاحات نیست! آن یادداشت با اعتراض گسترده مدعیان اصلاحات روبهرو شد و با طعنه میپرسیدند « این دیگر کدام بخش از غیبگویی کیهان است»؟! ... اما دیری نگذشت که آقای خاتمی از نامزدی استعفا داد و مهندس موسوی اعلام نامزدی کرد و با استقبال همهجانبه جبهه اصلاحات روبهرو شد.
۴- همان روزها خبرنگار نشریه آمریکایی «نیویورکر The New Yorker» به کیهان آمد و گفت قبل از هر چیز برای پاسخ این سؤال آمدهام که وقتی تمامی گروههای اصلاحطلب از نامزدی آقای خاتمی حمایت میکردند، شما از کجا میدانستید که او نامزد واقعی اصلاحطلبان نیست؟! به ایشان گفته شد، با توجه به نشست موسوم به
«آینده ایران» در دانشگاه ستنفورد به این نتیجه رسیده بودیم.
*در آن نشست که شماری از مقامات آمریکایی (و چند ایرانی که نامشان فاش نشده است) حضور داشتند خانم «گیل لاپیداس» پشت تریبون میرود و خطاب به حاضران میگوید «میدانم از حضور من تعجب میکنید، چرا که تخصص و ماموریت من در زمینه سالهای منجر به فروپاشی شوروی است» و توضیح میدهد «ما (؟؟) به این نتیجه رسیدهایم که وضعیت ایران امروز، شبیه شوروی سابق در دوران گورباچف است. گورباچف هم مثل خاتمی اصلاحطلب بود ولی میخواست هم «پاپ» باشد و هم «لوتر» و این نقش دوگانه امکانپذیر نبود... گورباچف میخواست اصلاحات را همراه با حفظ ارزشها دنبال کند و این برنامه امکان پیاده شدن نداشت بنابراین برای شوروی سابق ضروری بود که شخصی مانند «یلتسین» به میدان بیاید که فقط «لوتر» باشد و نه «پاپ» تا بتواند علیه کلیسا- بخوانید ارزشهای دینی و اخلاقی- قیام کند... در ایران نیز باید خاتمی دست از ارزشهای دینی بردارد و در غیر این صورت جای خود را به یک یلتسین ایرانی بدهد...»! خبرنگار پرسید: آیا میدانستید که گزینه اصلی آقای موسوی است؟ پاسخ ما این بود که نمیدانستیم موسوی گزینه اصلی است ولی میدانستیم هرکه باشد، گزینه نشان شده آمریکا و اسرائیل است!.*
۵- گفتنی است (و پیشانی شکر بر زمین سائیدنی نیز هست) که همان روزها رهبر معظم انقلاب در دیدار با کارگزاران نظام از این طرح پرده برداشته و میفرمایند: «یک طرح همهجانبه آمریکایی برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی طرّاحی شد و جوانب آن از همه جهت سنجیده شد. این طرح، طرح بازسازی شدهای است از آنچه که در فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد. بهنظر خودشان میخواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند» و در ادامه تصریح میکنند: « اینها در چند مورد اشتباه کردند: اشتباه اوّلشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمىِ جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایرانِ یکپارچه، شوروىِ متشکّل
از سرزمینهای به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان این است که نقش بیبدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست»!.
۶- درباره فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ و طراحی آن از سوی آمریکا، اسرائیل و انگلیس و ... اطلاعات و اسناد دقیقی ارائه شده است که حتی فهرست آن اسناد نیز مثنوی هفتاد من کاغذ است و در این مجال فقط اشاره میکنیم که ما در کیهان (به گواهی نسخههای روزنامه) تمامی مراحل فتنه را قبل از وقوع پیشبینی و اعلام کرده بودیم تا آنجا که در آخرین شماره کیهان قبل از روز انتخابات -۲۰خرداد ۸۸ - به آشوب بعد از انتخابات اشاره کرده و با تیتر درشت نوشتیم «آخرین پرده سناریوی افراطیون، آشوب پس از شکست». غیب را فقط خدای متعال میداند «لَا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا الله». پس چگونه تمامی مراحل فتنه را با جزئیات آن پیشبینی کرده بودیم؟ پاسخ آن است که فتنه ۸۸ بر اساس فرمول آمریکایی- اسرائیلی کودتاهای رنگی صورت میپذیرفت و کیهان با مراجعه به آن فرمول، مراحل مختلف فتنه را پیشبینی میکرد.
*۷ - مایکل لدین مشاور امنیت ملی آمریکا، دو روز قبل از ۹ دی ۱۳۸۸ در بنیاد دفاع از دموکراسی سخنرانی داشت و در حالی که پیروزی فتنه را نزدیک میدید، از رازی پرده برداشت (که بعدها اعلام کردند اقدامی شتابزده بود و نباید اعلام میکردند)! لدین گفت؛ روزی ما خواهیم نشست و درباره تاریخ پشت صحنه جنبش سبز سخن میگوئیم. در آن هنگام همه شما خواهید گفت که جنبش سبز در سال ۲۰۰۹ آغاز شده است (۱۳۸۸) اما من به شما میگویم که ریشه آن در اواسط دهه ۱۹۸۰ (سالهای میانی دهه ۶۰) است. یعنی هنگامی که ما با دفتر میرحسین موسوی در تماس بودیم»!.*
*۸- شهید آیت اعلام کرده بو اسنادی در اختیار دارد که از فراماسون بودن موسوی خبر میدهد و بارها به مناسبتهای مختلف به آن اشاره کرده بود. ایشان که میرحسین موسوی را گزینه مناسبی برای تصدی وزارت امور خارجه نمیدانست، در یکی از جلسات مجلس، به انتقاد از کابینه معرفی شده پرداخت و گفت که اسنادی را که نشاندهنده ارتباط موسوی با فراماسونری است در جلسه بعدی مجلس در اختیار نمایندگان قرار خواهد داد. اما، مرحوم آیت را صبح روز ۱۴ مرداد درحالی که عازم مجلس بود به شهادت رساندند! نحوه ترور شهید آیت به گونهای کاملاً متفاوت با ترورهای منافقین بود. اول آن که، تروریستها نزدیک به ۶۰ گلوله شلیک کرده بودند و حال آن که منافقین با شلیک چند گلوله صحنه را ترک میکنند. شلیک ۶۰ گلوله نشان میدهد که میخواستند از شهادت او کاملاً مطمئن شوند و جسمی مجروح از آن شهید باقی نماند. دوم این که؛ ترورکنندگان بعد از به شهادت رساندن آیت کیف حاوی اسناد وی را با خود میبرند. این نیز با ترورهای منافقین همخوانی ندارد. منافقین دستور داشتند برای پیشگیری از دستگیر شدن، بلافاصله بعد از ترور صحنه را ترک کنند و چیزی با خود نبرند! بعدها وقتی این موارد مطرح شد، اعلام کردند که ترورکنندگان، تازهکار و کمتجربه بودهاند! و حال آن که کم تجربهها از شدت ترس بعد از شلیک یک یا دو گلوله صحنه را ترک میکردند ولی عوامل ترور شهید آیت ۶۰گلوله شلیک کرده و اصرار داشتهاند که کیف ایشان را نیز با خود ببرند. کیف شهید آیت حاوی چه اسنادی بود که تروریستهایِ مامور به ترور ایشان اولاً اصرار داشتهاند که حتماً به شهادت برسد و کمترین احتمالی برای زنده ماندن او باقی نماند و ثانیاً؛ با توجه به احتمال دستگیری، ریسک ربایش کیف حاوی اسناد را پذیرفته بودند؟! از آنجا که اسناد ربوده شده هرگز به دست نیامده است درباره محتوای آن قضاوتی نکرده و تنها به اظهارات نقل شده از مرحوم شهید آیت بسنده میکنیم.*
۹- دکتر محمد مُکری نویسنده و پژوهشگر برجسته ایرانی که به حضور فراماسونها در برخی از مراکز حساس ایران دوران پهلوی، شدیداً معترض بود و افشاگریهایی در این زمینه داشت، بعد از کودتای ۲۸ مرداد تحت فشار فراماسونها مجبور به ترک ایران شده و به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن پاریس به تدریس مشغول شد. دکتر مکری در بهمن ماه ۱۳۵۷، همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت و به عنوان اولین سفیر جمهوری اسلامی ایران در شوروی سابق منصوب شد. از قول دکتر مکری نیز در یکی از تالیفاتش (ظاهراً کتابی با عنوان دیوان) نقل شده است که «در کتابخانه کاخالیزه فرانسه متوجه عضویت میرحسین موسوی در لژ فراماسونری قسطنطنیه شدم»!.
*۱۰- فراماسونها هنگامی که ماموریت یکی از اعضای خود را شکست خورده میبینند و احساس میکنند در مناقشهای که پدید آوردهاند، روی اسب بازنده شرطبندی کردهاند! مامور شکست خورده را در یک عملیات انتحاری هزینه میکنند. بر اساس شواهد موجود، موسوی از نگاه دشمن ماموری بود که تاریخ مصرفش تمام شده و باید دور انداخته میشد! و دقیقاً به همین علت او را در پستترین و رذیلانهترین موضوعات مصرف کردهاند؛ دفا