#عقیق_شعر
جايی برای كوثر و زمزم درست كن
اَسما! برای فاطمه مرهم درست كن
تابوت كوچكی كه بميرم درون آن
با چند تخته چوب برايم درست كن
تا داغ اين شقايق زخمی نهان شود
تابوتی از لطافت شبنم درست كن
مثل شروع زندگی مرتضی و من
بیزرق و برق، ساده و محكم درست كن
از جنس هيزمی كه در خانه سوخت، نه
از چند چوب و تختۀ مَحْرَم درست كن
طوری كه هيچ خون نچكد از كنارهاش
مثل هلال لاله كمی خم درست كن
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
#سیدرضا_جعفری
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
هجده بهار رفت، زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
آغوش خاکهای زمین منزل تو نیست
دست خدا برآمده در انتظار توست
ماه کبود! روی نپوشانی از علی
دریای تو همیشه دلش بیقرار توست
باور نمیکنم که تو دور از دل منی
هرجا دلی شکست همان جا مزار توست
بانوی آبهای جهان! آبروی ما
از اشک تو، عبادت تو، اعتبار توست
شکرخدا که سایۀ تو بر سر من است
چادر حجاب نیست فقط، یادگار توست
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
#فاطمه_نوری
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان
نمی یابم تو را ای در جهان مانند جان پنهان
فرشته مست دنبال صدایش راه می افتد
کسی که میبرد نام تو را زیر زبان پنهان
رمان آفرینش با علی جذاب شد اما
تو قدرت در تمام جمله های داستان پنهان
زمان جاهلیت هیچ فکرش را نمیکردند
کمال مردها باشد میان دختران پنهان
در اطراف رسول الله آگاهانه میدیدی
چه شیطانی است پشت چهره های مهربان پنهان
همه دیدند حق تنهاست ، پهلوی تو زد فریاد
صدایش ماند اما در سکوتی بی امان پنهان
خزان زودرس وقتی سراغ باغ می آید
که گل خوب است باشد از نگاه باغبان پنهان
تو از قلب علی دلباز تر قبری نمیخواهی
از اول بوده ای در بهترین جای جهان پنهان
تو جان حیدری - یعنی دوتایی یک نفر هستید
پس او خود را درون خاک کرده نیمه جان پنهان
بجز لاهوت هرجا دفن شد کوثر چنان باشد
که دریا را کنی زیر حباب استکان پنهان
قیام تو در اعماق زمین ساکت نمی ماند
که دارد دخترت در حنجره آتشفشان پنهان
و هجده سالگی پایان جریانت نخواهد بود
شدی چون خون به رگها ، زیر جریان زمان پنهان
به حدی گیجم از داغت که پیدایت نمیکردم
اگر میشد تنت در قبر حتی با نشان پنهان...
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
#هادی_جانفدا
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
تو هم تا نفس داشتی سوختی
تو هم پشت در پابه پام اومدی
ولی آرزو داشتم لااقل
میموندی و مادر صدام میزدی
نذاشتن که حتی به دنیا بیای
نذاشتن ولی تو مسیح منی
نشد آخرش هم ببینیم که
شبیه علی یا شبیه منی
چقد زینبم آرزو داشت که
داداش محسنش رو ببینه ..نشد
میدونی حسینم چقد دوس داشت
پا گهواره ی تو بشینه ... نشد
تو هم بی نشونی مث مادرت
نه..قدرت واسه هیشکی معلوم نیست
اینم حکمت با علی بودنه
کی عشقش علی هستو مظلوم نیست
تا دیدی درو بالگد میزنن
تا دیدی غریبم ، شدی غیرتی
تو هم سنگ عشقو به سینه ت زدی
ولی آه...میخ در لعنتی
بمونه واسه بعد حرفای سخت
بمونه واسه چند سال دیگه
واسه روزی که صحبت کربلاس
تو خیمه یه مادر به بچه ش میگه
عزیزم میخام روسفیدم کنی
برو هرچی دارم فدای حسین
نذاری بگن که بابات بی کسه
گلوتو سپر کن برای حسین
سه تا میخ در یا سه شعبه ...چی بود
یکی گفت پسر رو نشونه بگیر
علی اصغر اونروز محسن شدو
رباب پیش زهرا نشد سر به زیر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
#مجید_تال
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
مدینه با تو به ماهی دگر، نیاز نداشت
به روشنایی صبح و سحر نیاز نداشت
تو زهرۀ فلَکی، رشک ماه و پروینی
که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت
مسافری که نگاه تو بود بدرقهاش،
خدای را، به دعای سفر نیاز نداشت
دعای نیمهشبت سِیرِ آسمان میکرد
که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت
بهشت روی زمین، خانۀ گِلین تو بود
که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت
حکایت دلِ تنگ تو را توان پرسید،
ز لالهای که به خونِ جگر نیاز نداشت
وجود پاک تو میسوخت از شرارۀ غم
دگر به شعلۀ قهر و شرر نیاز نداشت
گریستن ز تو آموخت ابر پاییزی
دگر به خواهش از چشمِ تر نیاز نداشت
برای سبز شدن، گلبُن محبت و عشق
به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت
میان چشمۀ اشک تو عکس زینب بود
اگر شبِ تو به قرص قمر نیاز نداشت...
حریر دست تو مجروح بود از دستاس
به تازیانۀ بیدادگر نیاز نداشت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
#محمد_جواد_غفورزاده_شفق
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
41.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در من غمی اندازه تاریخ جامانده است
داغی که خیلی پیشتر از کربلا مانده است
#صدای_رثا
بخش اول
مرثیه خوانی #محسن_ناصحی
در عزای مادر سادات
#عقیق_شعر
#صفحه_اختصاصی_شعر_عقیق
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
گریهها میکرد تا اُمّت شود بیدار... حیف
از صدای گریهاش اُمّت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»...
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بیتاب شد
ما نمیدانیم، «نَعلُ السیف» میداند چرا
«مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد...
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
#مرضیه_نعیم_امینی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
عقیق شعر
#عقیق_شعر جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد گریهها میکرد تا ا
🟢 بیان مضمونمحور
اصولاً شاعران واکنشهای عاطفی خود را به دو شکل انتقال میدهند:
الف) بیان شاعرانه و هنری
ب) بیان غیرمستقیم
در حالت نخست، نحوه بیان مهم است نه موضوع و در حالت دوم، اندیشه شاعرانه (چه گفتن) بیشتر تجلی دارد تا بیان شاعرانه (چگونه گفتن).
این نوع بیان - که در ادب سنتی و معاصر رواج بسیار دارد- اگر بهدرستی بهکار گرفته شود، بهراحتی میتواند مخاطب را اقناع کند. با نگاهی واقعگرایانه میتوان گفت: تعهد شاعرانه و دغدغه تعامل شاعر با مخاطب عام، در انتخاب این شیوه بیان تأثیرگذار است. این نوع شیوه شعری را میتوان بیان «مضمونمحور» دانست.
🔸«مضمون» همان مقصود و مفاد سخن است که در لایه درونی کلام پنهان است و به شکل تفسیر یا تأویل، ارائه میشود. در سلوک ادبی، شاعر سعی دارد با بلاغت کلام و استفاده از شگردهای بیانی (که معمولاً تخیل در آن نقشی ندارد) محتوایی را با بیانی جذاب و نکتهسنجانه مطرح ساخته، خلأ خیال و اغراق شاعرانه را به نوعی جبران کند.
اگر اساس شعر «مضمونمحور» را گرهخوردگی احساس با ادراک بدانیم، مهمترین نشانه آن «ادراک شاعرانه» خواهد بود که بر پایه واکنش عاطفی شاعر در شعر برجستگی یافته است. به عبارت دیگر، ادراک شاعرانه، حاصل شعور شاعر است که در قالب «واکنش عاطفی» شاعر نمایان میشود.
🔹بیان «مضمونمحور» از دیرباز در شعر بسیاری از شاعران گذشته تا امروز پرکاربرد بوده است؛ به ویژه شاعرانی که به مخاطب عام گرایش داشتهاند و مفاهیم و مضامین اجتماعی در شعرشان پربسامد بوده است.
درباره این نوع گرایش، شواهد بسیاری در شعر شاعران از گذشته تا امروز میتوانیم بیابیم و مثال بزنیم. به این نمونهها در شعر حافظ بنگرید:
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سربسته چه دانی خموش!
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سست و سخنهای سخت خویش
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بندهپروری داند!
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است؟
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
و...
ابیات فوق، هرچند برجستگی «خیال» ندارد؛ اما از شعریت بیبهره نیست. بهراستی چه رازی در ابیات فوق وجود دارد که با وجود کمرنگ بودن عنصر خیال، آن را شعر میدانیم؟
میتوان گفت تمام آن ابیات «مضمونمحور» بر پایه نکتهسنجیهای ذوقی و محوریت ادراک و شعور شاعرانه سروده شده است.
🔸در شعر ولایی نیز یکی از پرکاربردترین شیوههای بیان، همین بیان مضمونمحور است. انتخاب این نوع شیوه بیان در شعر ولایی و استقبال بیش از حد معمول از آن، احتمالاً به یکی از جهات زیر بستگی دارد:
۱. گرایش شعر ولایی به هیأت و تأثیرگذاری بر مخاطبان عام
۲. کمتجربگی برخی شاعران و عدم انس با تجربههای شاعرانه شاعران برتر
۳. موضوع ادب ولایی، مدح و رثای اهلبیت است و گرایش به این موضوع، به طور طبیعی شاعر را به سمت تفسیر و تحلیل تاریخ، به جای گزارش یا وصف شاعرانه و نیز بازسازیهای تاریخی سوق میدهد.
در برخی از ابیات این غزل نیز، گرایش شاعر به دو نوع بیان «شاعرانه» و «مضمونمحور» مشهود است؛ مقایسه این دو بیت با دیگر بیتها تفاوت این دو نوع شیوه بیان را آشکار میسازد:
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»...
و:
گریهها میکرد تا اُمّت شود بیدار... حیف
از صدای گریهاش اُمّت فقط بیخواب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بیتاب شد
ما نمیدانیم، «نَعلُ السیف» میداند چرا
«مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد...
🔹بنابراین حضور شعر «مضمونمحور» را باید جدی گرفت و اگر قرار است این شیوه بیان را بهکار بریم، بهتر است بر اساس شیوه قدما در آن مسیر، سلوک شعری داشته باشیم.
حاصل سخن اینکه، شاعران میتوانند با محوریت لطف طبع و سحر کلام آثاری بیافرینند که با وجود عدم کاربرد خیال، باز هم نشانههای قوی و تأثیرگذار از شعریت داشته باشد.
نکته ناگفته اینکه، مرز بین «نظم» و شعر «مضمونمحور» بسیار باریک است! اگر شاعر پیوند سه عنصر «احساس شاعرانه»، «ادراک و نکتهسنجیهای شاعرانه» و «بلاغت سخن» را نادیده بگیرد، اثر خود را به ورطه نظم کشانده است.
#آینه_بیغبار (دفتر سوم، ص۷۰)
به قلم #سیدمهدی_حسینی_رکن_آبادی
🌐 shereheyat.ir/node/4906
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
این شعر نیست قسمتی از درد مردم است
تاریخ، قرنها غم و غربت در او گم است
دنیا به رغم محکمه ها قیل و قالها
در بند گرگ بود به حکم شغال ها
این حکم شوم نقشه ی دنیای دیگری ست
طرح شروع فتنه و بلوای دیگری ست
شیطانیان که فاتح این ماجرا شدند
وقت سقوط دهکده ها کدخدا شدند
از خیرشان رسیده فقط شر به دهکده
این قضه آب می خورد از غرب دهکده
آری جهان به شوق تکامل فریب خورد
آدم دوباره خیره سری کرد و سیب خورد
#شعر_پایداری
#حسن_خسروی_وقار
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کنار فضه صمیمانه کار می کردی
به کار کردن خود افتخار می کردی
#صدای_رثا
بخش دوم
مرثیه خوانی #عاطفه_جوشقانیان
در عزای مادر سادات
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
بیتو چه کند مولا؟ یا فاطمة الزهرا
افتاده علی از پا، یا فاطمة الزهرا
وقت است که از رحمت، دستی ز علی گیری
افتاده ز پا مولا، یا فاطمة الزهرا
بعد از تو علی، از پای افتاد و به غم خو کرد
با خانهنشینیها، یا فاطمة الزهرا...
چون محرم رازی نیست، با چاه سخن گوید
تنهاست علی، تنها، یا فاطمة الزهرا...
بر خرمن جان او، چون شعله شرر میزد
میریخت چو آب اسما، یا فاطمة الزهرا...
هم وصف تو ناممکن، هم قدر تو نامعلوم
هم قبر تو ناپیدا، یا فاطمة الزهرا
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
#محمدعلی_مجاهدی_پروانه
🔹عقیق شعر
@aghighpoem