eitaa logo
عقیق شعر
1.5هزار دنبال‌کننده
234 عکس
92 ویدیو
0 فایل
کانال ویژه شعر آیینی سایت عقیق ارتباط با ادمین @haadipoem
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا باید خروش اشک هایت بی صدا باشد؟ ببار ای آسمان من که رازم بر ملا باشد ببار ای آسمان مرتضی! هم روز و هم شب را که تنها گریه‌ی تو یار تنهایی ما باشد چرا از چادرت باید بفهمم حال و روزت را؟ چرا همراز تو دیگر نباید مرتضی باشد چرا این قدر رو می‌گیری از من آفتاب من؟ نمی خواهی ببینم گوشه چشم تو را؟ باشد مخوان ای زندگی من دعای مرگ را دیگر مخواه ای آشنایم غربتم را از خدا! باشد؟ تو باید سالهای سال ماه خانه ام باشی و باید سایه ات روی سر این طفل‌ها باشد صدای در؛ نگاه کودکان خیره به سوی تو صدای در؛ ولی ای کاش این بار آشنا باشد بریز آب روان اسماء ولی آهسته آهسته به طفلانم بگو تا گریه‌هاشان بی صدا باشد ولی در زیر پیراهن عجب داغی خدای من همین؟ می خواستی آتش بگیرم با وفا؟ باشد 🔹عقیق شعر @aghighpoem
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقل زَمخشری است که روزی ابولهب یک سنگ ریزه جانب احمد روانه کرد ...   بخش دوم شعر خوانی در رثای https://aghigh.ir/fa/news/124734 🔹عقیق شعر @aghighpoem
رسید صاعقه و شیشۀ گلاب شکست شب از در آمد و پهلوی آفتاب شکست چه شعله بود که از شش جهت به باغ افتاد چه زمهریر، که در چشم غنچه خواب شکست ورق ورق نفَسِ آیه‌های قرآن سوخت حریم امن دعاهای مستجاب شکست چقدر غم‌زده پرسید: «بهتری مادر؟» چقدر قلب حسن بعد این جواب شکست برای این‌که سر غم به چاه بگذارد شکست، قامت نخلِ ابوتراب شکست 🔹عقیق شعر @aghighpoem
33.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آتشی هستم که در آغوش خاکستر نشستم ...   بخش سوم شعر خوانی در رثای 🔹عقیق شعر @aghighpoem
از شبنم اشک گونه‌هامان تر بود تشییع جنازۀ گلی پرپر بود از منبر دست‌ها که بالا می‌رفت در صحن حسینیۀ دل، محشر بود 🔹عقیق شعر @aghighpoem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا علی گفتیم هر دم ، هر زمان یا فاطمه ... شعرخوانی در عصر شعر فاطمی این برنامه به همت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام و موسسه فرهنگی عقیق ۲۷ آذرماه در تالار شیخ صدوق آن حرم مطهر برگزار شد 🔹عقیق شعر @aghighpoem
دلی که سوخت با حال خراب آتش نمیگیرد که این میخانه با جوش شراب آتش نمیگیرد      خس و خاشاک آوردند دریا را بسوزانند حرامی ها نمی فهمند آب آتش نمیگیرد اگر آتش گرفت این در به گرمای وجود توست کدامین چوب پیش آفتاب آتش نمیگیرد سر دست علی با اشک چشمان حسن تر شد اگر از شرم زهرا این طناب آتش نمیگیرد اگر قرآن جهنم را روایت میکند یعنی به این آتش نوشتن ها کتاب آتش نمیگیرد زمانی کعبه را آتش زدند و همچنان قبله است اگر چادر بسوزد که حجاب آتش نمیگیرد شرار آتش جان کویر از دوری دریاست گر ام الماء باشد بوتراب آتش نمیگیرد دلت را مشت مشت انگار در دستاس میریزی دلش سنگ است اگر این آسیاب آتش نمیگرد در این بستر از این پهلو به آن پهلو تو میسوزی تو میسوزی چرا این رختخواب آتش نمیگیرد چرا دائم گل نیلوفرت در غنچه میماند چرا رویت کبود است و نقاب آتش نمیگیرد تو که میسوختی محسن عجب آغوش گرمی داشت از این غم هیچ کس مثل رباب آتش نمیگیرد سلام انبیا بر تو جواب روشنی دارد پس ابراهیم وقتی شد مجاب آتش نمیگیرد به زودی زمزمی از حجر اسماعیل میجوشد امید هاجر از سعی سراب آتش نمیگیرد 🔹عقیق شعر @aghighpoem
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لیله القدری که می گویند در این خانه است   بخش چهارم شعر خوانی   در رثای https://aghigh.ir/fa/news/124762 🔹عقیق شعر @aghighpoem
عقیق شعر
لیله القدری که می گویند در این خانه است #صدای_رثا  بخش چهارم شعر خوانی #فائزه_زرافشان  در رثای #حض
لیله القدری که می‌گویند در این خانه است لیله القدر است و خورشید همین کاشانه است این که زیر دست و پا مانده‌است یاسی از بهشت این که افتاده است در آتش پر پروانه است شهر زیر ابر سنگین ملامت خم شده شب به شب تابوت خورشیدی به روی شانه است هر دوشنبه مویه برمی‌خیزد از دیوارها هر دوشنبه خانه‌ها گویی پریشان‌خانه است بر زمین افتادی و از چشمم افتاد این جهان بعد از این، دنیا برایم سر به سر ویرانه‌ است با غبار چادرت دارد تیمم می‌کند مرحبا بر دل، که او عاقل‌ترین دیوانه است از کجا معلوم باشم سال‌ها در روضه‌ات؟ شاید این چای بهشتی آخرین پیمانه است 🔹عقیق شعر @aghighpoem
صدای لرزش مسجد به چشم می‌آمد چه می‌گذشت که رحمت به خشم می‌آمد چه مسجدی که مصلای ناسپاسی‌ها... چه مسجدی که رکب‌خوردۀ سیاسی‌ها... و منبری که پس از مصطفی مجسمه بود و پنج وعده به جای نماز، همهمه بود زنی صدای قیام زمانه شد آن روز خِمار بست و به مسجد روانه شد آن روز رسید و آه کشید و حماسه برپا کرد رسید و لب به سخن باز کرد، غوغا کرد که آیه آیۀ اعجاز در کلامش بود و بعد حمدِ خداوند، این‌چنین فرمود: قسم به امر خدا آن ارادۀ ابدی منم که فاطمه‌ام، نیست مثل من احدی فَإنَّکُم تَجِدُنَّ محمّداً نَسَبی و لا یَکونُ أباکُم و قد یکونُ أبِی مرور می‌کنم از روزهای تیره و تار تمام واقعه را ای مهاجرین! انصار! در آن زمانه که حرفی نبود از اسلام برهنه بودنتان بود جامۀ احرام در آن زمانه که گنداب نوش می‌کردید سرِ طعام، نزاعِ وحوش می‌کردید در آن زمانه که انسان نبود جز نسیان شب سیاه بشر بود و زوزۀ عصیان طلوع کرد در آن مُردگی سِراج حیات أبِی مُحَمَّدٍ المُصطفی، لَهُ الصّلوات همان که بود شب و روز مهربانِ شما جواب راسخ دشنام دشمنانِ شما امان نداد به غارتگران قافله‌ها لجام زد به دهان چموش غائله‌ها مگر که آیۀ آرامش و سکینه نبود؟! مگر که مایۀ امنیت مدینه نبود؟! دوباره بر سر حُکمش بگو و مگو کردید به جاهلیتِ دیروز خویش رو کردید.. نشسته‌اید به حکم قیام برخیزید سیوف بدر و احد از نیام برخیزید مگر که قبضۀ شمشیرتان شکسته شده؟ مگر که مرکبتان از نبرد خسته شده؟ که با سکوت شما رحلت نبی طی شد و در سقیفه‌تان مرکب علی پِی شد به مرگ می‌گذرد ماجرا پس از پدرم دلم گرفته از این طعنه‌ها پس از پدرم پدر! مپرس چرا این‌قدر شکسته شدم؟ پدر! مرا ببر از این زمانه خسته شدم! لطافت سخنان تو را نمی‌شنوم صدایِ «فاطمه جانِ» تو را نمی‌شنوم فَقَد فَقَدتُکَ فَقدَ السّماءِ رَحمَتَها فَلیتَ قبلَکَ کانَ المَماتِ صادَفَنا چه کرد خطبۀ او با مدینۀ نیرنگ! چه فایده نرود میخ آهنین در سنگ! 🔹عقیق شعر @aghighpoem
10.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بمان که با تو علی غمگسار داشته باشد ... شعرخوانی در عصر شعر فاطمی این برنامه به همت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام و موسسه فرهنگی عقیق ۲۷ آذرماه در تالار شیخ صدوق آن حرم مطهر برگزار شد 🔹عقیق شعر @aghighpoem