#عقیق_شعر
الا که نور و صفا آفتاب از تو گرفت
ستاره سرعت سِیْر و شتاب از تو گرفت
به جلوههای جمال تو ماه خیره شدهست
شکوه وحی در آیینهات ذخیره شدهست
تو عطر گلشن یاسین، شکوفهٔ یاسی
تو با پیامبر عشق، «اَشبَهُ النّاسی»
نگاه گرم تو باغ بنفشهکاری بود
در آبشار صدای تو، وحی جاری بود
کسی به جز تو کجا حُسنِ مهرپرور داشت
ملاحتی که تو داری فقط پیمبر داشت...
الا که سروِ خرامانتر از تو، باغ ندید
کسی که روی تو را دید، درد و داغ ندید
تو بازتاب سپهر چهار معصومی
تو سایهپرور مهر چهار معصومی
تجلّیات یقینت به اوج میزد اوج
امید در دل و جان تو موج میزد موج
ظهور و جلوهٔ ایمان مطلق از تو خوش است
ترنم «اَوَلَسنا عَلَی الحَق» از تو خوش است
همین که منطق تو منطق رسول خداست
حساب حُسن تو از دیگران همیشه جداست
بلاغت از سخنت میچکد، گلاب صفت
و گرمی از نفست خیزد، آفتاب صفت
کسی به کوی وفا چون تو راست قامت نیست
که قامتی که تو داری کم از قیامت نیست
حسین محو تماشای راه رفتن توست
مرو که خون تماشاییان به گردن توست...
الا که گردش تو در مدار حقطلبیست
تو زمزمی و جهان در کمال تشنهلبیست
تبارک اللَّه از آن خلقت پیمبروار
که حسن خلق تو آیینهٔ خصال نبیست
بگو جمال جمیل تو را نگاه کند
کسی که عاشق روی پیمبر عربیست
شجاعت تو علیگونه بود روز نبرد
شهامت تو نشانِ نماز نیمهشبیست
به عزت تو و گلهای کربلا سوگند
که خال کنج لبت مُهر هاشمی نَسبیست
«هزار مرتبه شُستم دهان به مشک و گلاب
هنوز نام تو بردن نشان بیادبیست»
قسم به آینهها نور مشرقینی تو
سفیر عشق، علی اکبر حسینی تو
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#محمدجواد_غفورزاده
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
مردم دهند نسبت رویت بر آفتاب
اما ز بخت خود نکند باور آفتاب...
در ذات تو صفات نبی منعکس شدهست
گیری چنانکه آینهای را در آفتاب
از چار سو به مرقد ششگوشهات سلام،
میگوید از افق چو برآرد سر، آفتاب
گر بهرهای ز بوسۀ بر تربتت نداشت
هرگز نبود این همه روشنگر آفتاب...
ماهی در آسمان کمال و شرف ولی
ماهی که نور میرسد از او بر آفتاب...
وقت وداع چون که حسینت به بر گرفت
دیدند ماه را کِشد اندر بر آفتاب
آتش به جان برآید و خونین کند غروب
هر صبح و شب ز داغ تو پا تا سر آفتاب..
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#سید_رضا_موید_خراسانی
🔹عقیق شعر
@،aghighpoem
#عقیق_شعر
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
هر شب نصیب سفرۀ شهر مدینه شد
در کنج خانه، نان تنوری که داشتی
شبزندهدار بودی و ذوب خدا شدی
در بندگی گذشت حضوری که داشتی...
خلقاً و منطقاً همه مثل رسول بود
در کوچههای شهر، عبوری که داشتی
این آفتاب توست که خورشیدمان شده!
یا که پیمبر است دوباره جوان شده؟...
چشم تو ماه و تابش ماهت پیمبریست
روی سپید و خال سیاهت پیمبریست
گفتار و آفرینش و خُلق عظیم تو
لحظه به لحظه، گاه به گاهت پیمبریست...
باید دوید پشت سر ردّ پای تو
یعنی تویی همیشه که راهت پیمبریست
نامت علیست جلوه رویت محمدیست
نامت علیست طرز نگاهت پیمبریست
تو صاحب جلال علی و پیمبری
آیینه جمال علی و پیمبری
ای آفتاب روشن شبهای کربلا
پیغمبر دوبارۀ صحرای کربلا
ای از تمام عالمیان برگزیدهتر
نوح و خلیل و آدم و موسای کربلا
آب فرات و علقمه و گنبد حسین
یا تل زینبیه و هر جای کربلا...
...هر چند دیدنیست ولی دیدنیتر است
پایین پای مرقد آقای کربلا
نزدیکتر به محضر آقاست جای تو
پایین پایی و همه پایین پای تو...
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#علی_اکبر_لطیفیان
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
محفل شعر ویژه بانوان، انجمن صبح، فردا پنج شنبه یازدهم اسفندماه، از ساعت ده صبح، در موسسه شهرستان ادب برقرار است.
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر
نوشتم اول خط سیدی علی اکبر
خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر
خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر
خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت
علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت
و جلوه کرد در عالم علی دوباره علی
که برد نام علی را به هر مناره علی
علیست وارث والایی و وقار علی
به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی
حسین بر لبش الله اکبر آورده
خدا برای جهان باز حیدر آورده
به سینه مُهر(( انا فاطمی نسب )) دارد
زمان زمان تبراست، پس غضب دارد
به انتقام،سر از دشمنان طلب دارد
همیشه نعره ی یا فارس العرب دارد...
علی کنار ابالفضل مثل جان و تن اند
بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن اند
اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد
اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد
قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد
ولی مقابل زینب همیشه زانو زد
حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت
اگر نبود...، علمدارمن رفیق نداشت
میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_
_علی شده ، که برای حسین جان بدهد
چرا بهانه به دست حرامیان بدهد
نخواست تا به امان نامه ها امان بدهد
نظام لشکر خودکامه را به هم می زد
همین که دور و بر خیمه ها قدم می زد
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#مجید_تال
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
فروغ چهرۀ خوبان، شعاع طلعت توست
کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست
به خَلق و خُلقِ رسول و به منطقِ نبوی
فزونتر از همه کس، در جهان شباهت توست
از این شباهت بیحد، در اشتباه افتند
که این ولادت طاهاست، یا ولادت توست...
ز احمد و ز حسین و، ز حیدر و زهرا
نشانهای به سراپای سرو قامت توست
به پیکر تو مجسم، لطافت روح است
عجب بُوَد که در این خاکدان، اقامت توست
نگاه مهر تو، غارتگر دل پدر است
عیان به چشم سیاهت، غم شهادت توست...
عجب نباشد اگر، بر «حسان» کنی احسان
که لطف و مرحمت بیشمار خصلت توست
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#حبیب_چایچیان
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
رُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب:قرمز اُخرا
کأنّ المصطفی قد عادَ یـولَد مرّةً أخری
یـقـین روح مـحمـد رفـته در جسم علی اکبر
اگـر مـا می پذیرفـتیم مفهوم تناسخ را
هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می شود مجنون
همینکه زادۀ لیلا هویدا می کند رخ را
سپاه شـمرِکافرکیش، مات جلوه ی حُسنش
سوار اسب خود، وقتی نمـایان می کند رخ را
به جُرم چهره اش شد کشته یا اسمش؟ نمی دانم
نمی فهمیم علت را ... نمی یابیم پاسخ را
عطش، آتش شد اما با لب بابا گلستان شد
چنانـکه آتش نمرود، ابراهیم تارخ را
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#محسن_رضوانی
🔹عقیق شعر
از هر چه جوان در عالم او سَرتر بود
حیدر صفت و دلاور و دلبر بود
با چهره ی او "غدیر" ثابت میشد
از بس که "علی" شبیه "پیغمبر" بود!
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#محسن_کاویانی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
صدانزدیک می آید صدای پای پیغمبر
جوانی می رسد از راه با سیمای پیغمبر
به آغوش نبوت بازگردانده است یثرب را
تو گویی احمدی دیگر نشسته جای پیغمبر
دوباره با اذانش جان گرفته رکن حنانه
نهفته بین لب هایش دم عیسای پیغمبر
نگاهش قطره قطره آیه ی «والشفع و الوتر» است
ندارد صوت قرآنش به جز آوای پیغمبر
به هنگام نظر کردن به آن خلق نکوی او
می افتد هرکسی یاد جوانی های پیغمبر
شنیدن ها به دیدن ختم شد آن هم چه دیداری
نشد برخیزد از جایش به پیش پای پیغمبر
به دنیای تو اول راه می یابند و بعد از آن
جوان ها انس می گیرند با دنیای پیغمبر
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#عباس_همتی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
در آن تاریک، دل میبُرد ماه از عالم بالا
گرامی باد این رخشنده، این تابان بیهمتا
شب است و میتکاند آسمان از دامنش آرام
همه تهماندههای نور را بر سفرۀ صحرا
میان چادر شب ماه زیباتر شود آنسان
که بین لشکر دشمن جمال یوسف لیلا
خوشا لیلا که در دامان جوانی اینچنین پرورد
که دارد خوف از پروردگار خویشتن، تنها
تعالیالله رویش را که «والفجر» است تفسیرش
تعالیالله مویش را که «والیل اذا یغشا»
ملاحت میچکد از ساحت پیشانیاش هر بار
که در نزد پدر پایین میاندازد سر خود را
کسی چون او پر از سُکر خدا گشتهست پا تا سر
که نشناسد میان سجدههای خویش سر از پا
علی اکبر است او یا نبیّ دیگر است او یا
علیّبنابیطالب مهیا گشته بر هیجا!
که او تا بر زمین پا میگذارد، راه میافتد
میان آسمانها بر سر پابوسیاش دعوا
«اگر امر خدا جنگ است باید رفت» گفت و رفت
نه از شمشیرها ترس و نه از سرنیزهها پروا
بلاجوی و بلیگوی و عطشنوش و رجزخوان بود
هجوم آورد بر میدان چه رعدآواز و برقآسا
«منم من زادۀ زهرا، منم آیینۀ حیدر!»
ولی نشناختند او را ولینشناسها... دردا!
نقاب از روی خود برداشت تا محشر کند، محشر
گره بر ابروان انداخت تا غوغا کند، غوغا...
امیدم سوی الطاف علی اکبر است، ای کاش
بگیرد دست خالی مرا در محشر کبری
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#رضا_یزدانی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
دویست و یازدهمین جلسه #حلقه_شعر_ولایی_فرات
و اختتامیه "نخستین جایزهادبی فرات"
با حضور استاد #سید_مهدی_حسینی_رکن_آبادی
#جواد_هاشمی_تربت
شاعران برگزیده و دیگران شاعران ولایی
شاعران میهمان :
#شیخ_محسن_حنیفی
#محمد_رضا_طهماسبی
دوشنبه ۱۵ اسفند۱۴۰۱ ساعت ۱۸
(جلسه پایانی سال)
🔹عقیق شعر
@aghighpoem