اشعار شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بخش اول
👇👇
https://aghigh.ir/fa/news/124557
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
📗 معرفی کتاب #آینه_بیغبار (دفتر سوم)
📖 گزینش و تحلیل چند شعر فاطمی
✍🏻 به اهتمام استاد #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
🔹 این کتاب به دنبال آن است که با طرح چند سؤال مهم، ذهن مخاطبان را به کلنجار وادارد:
ـ مرز بین سادگی و سادهاندیشی، عامیانهسرایی و عوامانهسرایی تا چه حد در ذهن ما ترسیم شده است؟
ـ شاعران امروز -که شعرشان در هیأتها به وفور خوانده میشود- آیا شعرشان از قابلیتهای ماندگاری بهرهمند است؟
ـ آیا زبان حالها، گزارشهای تاریخی، تحلیلهای مضمونمحور، وصفها و تصویرپردازیها، تصویری درست، قابل دفاع و باورپذیراز اهلبیت در ذهن مخاطب ترسیم کرده است یا خیر؟
🔸نکته مهمی که در این کتاب با ارائه شعر متناسب، مطرح میشود این است که قطعاً میتوان در هیأت شعری خواند که هم واقعاً «شعر» باشد و هم جذاب، عامپسند و تأثیرگذار باشد؛ یعنی تمام مخاطبان (عام و خاص) را راضی نگه دارد و حتی سطح ادراک هنری و معنوی آنان را ارتقا دهد.
🔹این کتاب از سه بخش مجزا اما به هم پیوسته و به هم مرتبط تشکیل شده است:
الف) مرور و تحلیل شعر چند شاعر پیشکسوت، به عنوان تبرک و تیمّن؛ که شعرشان بعد از سالهای متمادی، هنوز طراوت خود را حفظ کرده است.
ب) نقد و تحلیل اشعار فاطمی که میتواند الگوبخش شاعران ولاییسرا باشد.
ج) گزینش و معرفی مجموعهای از اشعار فاطمی به عنوان اشعار مناسب اجرا در هیأت.
🔻سفارش کتاب از طریق سایت:
🌐 heyat.co/p/3957
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
"گلی که عالم از او تازه بود، پرپر شد
یگانه کوکب باغ وجود، پرپر شد
شب شهادت زهرا علی به خود می گفت:
گل محمدی من چه زود پرپر شد!
خزان چه کرد که در چشم اشکبار علی
تمام گلشن غیب و شهود، پرپر شد
به باغ حسن کدام آفتاب ناب، افسرد
که در مدار افق هر چه بود، پرپر شد؟
برای تسلیت اهل باغ آمده بود
شقایقی که به صحرا کبود، پرپر شد
نشان ز پاکی روح لطیف فاطمه داشت
بنفشه ای که سحر در سجود، پرپر شد
ز فیض صحبت او رنگ و بوی عزت داشت
گلی که تشنه میان دو رود پرپر شد"
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
#زکریا_اخلاقی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است..
او فاطمهست معنی این نام را هنوز
از هر زبان که میشنوم نامکرّر است..
در کوچه بوی آتش و در خانه عطر گل
مرز بهشت و دوزخ از آن روز این در است
با پهلوی شکسته هم از کوه، کوهتر
با قامت خمیده هم از آسمان سر است
لبخند میزند که بخندند بچهها
مادر اگر که جان بدهد باز مادر است
مولا هنوز اوّل بیهمنفس شدن
بانو در انتظار نفسهای آخر است!
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
#مهدی_مردانی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
جايی برای كوثر و زمزم درست كن
اَسما! برای فاطمه مرهم درست كن
تابوت كوچكی كه بميرم درون آن
با چند تخته چوب برايم درست كن
تا داغ اين شقايق زخمی نهان شود
تابوتی از لطافت شبنم درست كن
مثل شروع زندگی مرتضی و من
بیزرق و برق، ساده و محكم درست كن
از جنس هيزمی كه در خانه سوخت، نه
از چند چوب و تختۀ مَحْرَم درست كن
طوری كه هيچ خون نچكد از كنارهاش
مثل هلال لاله كمی خم درست كن
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
#سیدرضا_جعفری
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
هجده بهار رفت، زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
آغوش خاکهای زمین منزل تو نیست
دست خدا برآمده در انتظار توست
ماه کبود! روی نپوشانی از علی
دریای تو همیشه دلش بیقرار توست
باور نمیکنم که تو دور از دل منی
هرجا دلی شکست همان جا مزار توست
بانوی آبهای جهان! آبروی ما
از اشک تو، عبادت تو، اعتبار توست
شکرخدا که سایۀ تو بر سر من است
چادر حجاب نیست فقط، یادگار توست
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
#فاطمه_نوری
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان
نمی یابم تو را ای در جهان مانند جان پنهان
فرشته مست دنبال صدایش راه می افتد
کسی که میبرد نام تو را زیر زبان پنهان
رمان آفرینش با علی جذاب شد اما
تو قدرت در تمام جمله های داستان پنهان
زمان جاهلیت هیچ فکرش را نمیکردند
کمال مردها باشد میان دختران پنهان
در اطراف رسول الله آگاهانه میدیدی
چه شیطانی است پشت چهره های مهربان پنهان
همه دیدند حق تنهاست ، پهلوی تو زد فریاد
صدایش ماند اما در سکوتی بی امان پنهان
خزان زودرس وقتی سراغ باغ می آید
که گل خوب است باشد از نگاه باغبان پنهان
تو از قلب علی دلباز تر قبری نمیخواهی
از اول بوده ای در بهترین جای جهان پنهان
تو جان حیدری - یعنی دوتایی یک نفر هستید
پس او خود را درون خاک کرده نیمه جان پنهان
بجز لاهوت هرجا دفن شد کوثر چنان باشد
که دریا را کنی زیر حباب استکان پنهان
قیام تو در اعماق زمین ساکت نمی ماند
که دارد دخترت در حنجره آتشفشان پنهان
و هجده سالگی پایان جریانت نخواهد بود
شدی چون خون به رگها ، زیر جریان زمان پنهان
به حدی گیجم از داغت که پیدایت نمیکردم
اگر میشد تنت در قبر حتی با نشان پنهان...
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
#هادی_جانفدا
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
تو هم تا نفس داشتی سوختی
تو هم پشت در پابه پام اومدی
ولی آرزو داشتم لااقل
میموندی و مادر صدام میزدی
نذاشتن که حتی به دنیا بیای
نذاشتن ولی تو مسیح منی
نشد آخرش هم ببینیم که
شبیه علی یا شبیه منی
چقد زینبم آرزو داشت که
داداش محسنش رو ببینه ..نشد
میدونی حسینم چقد دوس داشت
پا گهواره ی تو بشینه ... نشد
تو هم بی نشونی مث مادرت
نه..قدرت واسه هیشکی معلوم نیست
اینم حکمت با علی بودنه
کی عشقش علی هستو مظلوم نیست
تا دیدی درو بالگد میزنن
تا دیدی غریبم ، شدی غیرتی
تو هم سنگ عشقو به سینه ت زدی
ولی آه...میخ در لعنتی
بمونه واسه بعد حرفای سخت
بمونه واسه چند سال دیگه
واسه روزی که صحبت کربلاس
تو خیمه یه مادر به بچه ش میگه
عزیزم میخام روسفیدم کنی
برو هرچی دارم فدای حسین
نذاری بگن که بابات بی کسه
گلوتو سپر کن برای حسین
سه تا میخ در یا سه شعبه ...چی بود
یکی گفت پسر رو نشونه بگیر
علی اصغر اونروز محسن شدو
رباب پیش زهرا نشد سر به زیر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
#مجید_تال
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
مدینه با تو به ماهی دگر، نیاز نداشت
به روشنایی صبح و سحر نیاز نداشت
تو زهرۀ فلَکی، رشک ماه و پروینی
که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت
مسافری که نگاه تو بود بدرقهاش،
خدای را، به دعای سفر نیاز نداشت
دعای نیمهشبت سِیرِ آسمان میکرد
که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت
بهشت روی زمین، خانۀ گِلین تو بود
که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت
حکایت دلِ تنگ تو را توان پرسید،
ز لالهای که به خونِ جگر نیاز نداشت
وجود پاک تو میسوخت از شرارۀ غم
دگر به شعلۀ قهر و شرر نیاز نداشت
گریستن ز تو آموخت ابر پاییزی
دگر به خواهش از چشمِ تر نیاز نداشت
برای سبز شدن، گلبُن محبت و عشق
به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت
میان چشمۀ اشک تو عکس زینب بود
اگر شبِ تو به قرص قمر نیاز نداشت...
حریر دست تو مجروح بود از دستاس
به تازیانۀ بیدادگر نیاز نداشت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
#محمد_جواد_غفورزاده_شفق
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
41.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در من غمی اندازه تاریخ جامانده است
داغی که خیلی پیشتر از کربلا مانده است
#صدای_رثا
بخش اول
مرثیه خوانی #محسن_ناصحی
در عزای مادر سادات
#عقیق_شعر
#صفحه_اختصاصی_شعر_عقیق
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
گریهها میکرد تا اُمّت شود بیدار... حیف
از صدای گریهاش اُمّت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»...
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بیتاب شد
ما نمیدانیم، «نَعلُ السیف» میداند چرا
«مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد...
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
#مرضیه_نعیم_امینی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem