#عقیق_شعر
ستاره بودی و یکباره آفتاب شدی
برای خانه ی مولا که انتخاب شدی
به آستان عزیزان قدم گذاشتی و
دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی
به جای اینکه نهی تاج همسری بر سر
کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی
چه با نهایت دین در نهان دعا کردی؟
که آشکار بدین گونه مستجاب شدی
چه شد که راه به درگاه عاشقان بردی؟
چه شد که محرم این خاندان حساب شدی؟
مگر نه اینکه نظر کرده ی خداوندی
چرا که منتخب چشم آن جناب شدی
کدام رایحه ای می رسد به نکهت تو
تو بر مشام امامان شمیم ناب شدی
*
پس از حسین به سایه نمی نشست دلت
انیس گریه پیوسته ی رباب شدی
به یاد ساقی بی دست مویه می کردی
به یاد تشنه لبی امام آب شدی
*
شُکوه بود نه شِکوه! حماسه خوانی بود!
اگر که مرثیه خوان گل و گلاب شدی
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#مهرداد_مهرابی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
ام البنين بودی اگر تا قبل آن روز
از بعد عاشورا دگر ام الشهيدی
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#نفیسه_سادات_موسوی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
تقدیم به بازماندگان جانباختگان حادثه ی هوایی
دلتنگم و غم گرفته ، هر گوشه ی خانه ام را
ای آسمان باز پس ده ! پرهای پروانه ام را
حرفی نمانده بجز آه! چیزی نمانده جز افسوس!
سهراب کو تا ببیند تکرار افسانه ام را
در این مصیبت دلم را ، دست خدا می سپارم
پای خدا میگذارم ، لرزیدن شانه ام را
هر چند بی دانه بودیم ، دلخوش به این خانه بودیم
دشمن ولی بی تعلل ، می خواست کاشانه ام را
می خواست از کشور ما پروانه ها را بگیرد
غم ،خانه ها را بگیرد ، می خواست ویرانه ام را ...
...
لعنت به چشمی که می خواست شادی ما را نبیند
آه از شب تیره ای که ، ترساند ریحانه ام را
در خود اگرچه شکستم ، من با خدا عهد بستم
در اوج غم ها بخوانم ، آوای شکرانه ام را
#سقوط_هواپیمای_اوکراینی
#سیده_فرشته_حسینی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
برای مادر شهیدان مهدی و مجید زینالدین
قبول کرده خدا هر دوتا شهید تو را
که از دوپنجره واکردهاند دید تو را
هزار مرتبه ترس آمد و حریف نشد
که ناامید کند لحظهای امید تو را
منای عشق بنا شد که با دو اسماعیل
به شام تیره بریزند صبح عید تو را
بدیهیاست که ابلیسها نمیفهمند
شکوه سعد تو را، باور سعید تو را
بهشت خانهی امن تو بود و حضرت حق
گذاشت در دل قرآن خود کلید تو را
چه بادها که وزیدند با تمام وجود
ولی هنوز نلرزاندهاند بید تو را
شکوه، صبر، صلابت، مقاومت، ایثار
ردیف کرد خدا این همه مرید تو را
تو روسفید شدی در مقام قرب خدا
که روسیاه کند دشمن پلید تو را
تو انتخاب خداوند بودی ای مادر
برای رفتن این راه برگزیده تو را
نشان مادری تو "تبارکالله" است
به اهل صبر، خدا میدهد نوید تو را
تو از زلال قریحه سرودهای دو غزل
که ماندگار کند لحظهی سپید تو را
دو نامهای که نوشتی قبول حق شده است
به عرش خوانده خدا مهدیومجید تو را
#مادران_شهدا
#مجتبی_خرسندی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
عطر بهار از جانب دالان میآید
دارد صدای خنده از گلدان میآید
این کوچهها را آب و جارو کرده باران
این اولین روزیست که مهمان میآید...
حالا دوباره بوی نان پیچیده اما
دارد یتیمی خسته، سرگردان میآید
مثل گلوبندت اسیری را رها کن
امشب اسیری بی سر و سامان میآید...
از برکت نانی که بخشیدید، هر سال
بر خاک گندمزار ما باران میآید
شیراز، قم، مشهد، خدا را شکر بانو
عطر تو از هر گوشۀ ایران میآید
هرگز نمیگنجید در وصف قلمها
مدح شما در سورۀ انسان میآید...
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح_ولادت
#عاطفه_جوشقانیان
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
بشر از لطف خداوند مکدّر میشد
شرم میکرد اگر صاحب دختر میشد
اشک لالایی بیواژۀ مادرها بود
گورِ بیفاتحه گهوارۀ دخترها بود
ناگهان یک نفر این غائله را بر هم زد
«عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد»
آنکه بر شانۀ خود پرچم اسلام گرفت
دخترش فاطمه بانوی جهان نام گرفت
عشق را طبع خداوند به توصیف آورد
شَرفِ هر دو جهان فاطمه تشریف آورد
سَیِّده، مُحتَرَمه، مُمتَحَنه، حَنّانه
حانیه، عالِمه، اُم النُّجَباء، ریحانه
عطر او آمد و عالم نفسی تازه گرفت
و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت
شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد
زن به شکرانۀ او چادر شوکت سر کرد
خواست تا خیر کثیرش به دو عالم برسد
تا عقیقِ شرفُ الشمس به خاتم برسد
مادرانه به طرفداری احمد برخاست
تا ابوجهل سَرِ عقل بیاید برخاست
جلوهای کرد و دلیل زهق الباطل شد
و از آن نور سه آیه به زمین نازل شد
بیگمان بولهب آنروز پر از واهمه بود
دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود
بنویسید که معصومۀ عصمت زهراست
سند محکم اثبات نبوّت زهراست
دختری که لقب اُم اَبیها دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد
و خداوند اگر وَاعتصموا میگوید
از کرامات نخ چادر او میگوید
سورۀ دَهر چنین گفته به مدحش سخنی
تا ابد دَهر نبیند به خود اینگونه زنی
نه فقط جلوۀ او سورۀ انسان آورد
چادرش یکشبه هفتاد مسلمان آورد
راه عرفان خداوند به او وابستهست
جز در خانۀ زهرا همه درها بستهست
زُهد با دیدن او حسِّ تفاخر دارد
قُرة العین نبی وصله به چادر دارد
همه در خدمت بانوی دو عالم بودند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند
فضه هم بود، ولی باز خودش نان میپخت
نان برای دل بیتاب فقیران میپخت
بارها خادمهاش گفت: به لطفت شادم
«من از آن روز که در بند توام آزادم»
فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود
یعنی آیینۀ پیغمبر و مولا شده بود
غیر زهرا که به جز حق به کسی راغب نیست
اَحدی کفو علی بن ابیطالب نیست
عشق باید که پس از این سخن آغاز کند
مرتضی در بزند فاطمه در باز کند
آفتاب از افق خانهشان سر میزد
هر زمان فاطمه لبخند به حیدر میزد
کار او عشق علی بود چه خیرُالعملی
کیست خوشبختترین مرد جهان غیر علی
وقت آن شد بنویسید که حجت، زهراست
سند محکم اثبات ولایت زهراست
اولین شیعۀ بیتابِ علی، زهرا بود
که سراپای وجودش سپر مولا بود
یک جهان هم اگر از بیعت خود برمیگشت
باز هم فاطمه دور سر حیدر میگشت
نسل زهرا و علی سلسلۀ طوبی شد
میوۀ این شجره نایبةُ الزهرا شد
آسمانها پس از او یکسره کوکب دیدند
چادر فاطمه را بر سر زینب دیدند
زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است
خطبۀ دمبهدمش وارث تیغ دو دم است
او که چون مادر خود پای ولایت مانده
یکتنه فاتحۀ کاخ ستم را خوانده
تا ابد در دل ما هست غم عاشورا
این خبر را برسانید به تکفیریها
«یا علی» از لبِ سردار نیفتاده هنوز
علم از دستِ علمدار نیفتاده هنوز
کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟
پسر فاطمه کافیست که فَرمان بدهد
همه از خاتمۀ معرکه آگاه شوند
فاتحان با خبر از «نَصرُ مِنَ الله» شوند
باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود
شیعه عکسالعملش سخت و خشن خواهد بود
ننگ بادا به ابوجهل، به همدستِ یهود
لعنِ تاریخ به موذیگری آل سعود
سپر خویش کنم غیرت سرداران را
به جهانی ندهم یک وجب از ایران را
پس چه شد دبدبه و کبکبۀ نادانها
داغ شد بر دلشان داغی تابستانها
چشم بَد دور که این دشت پُر از لاله شدهست
سرو خوش قامتمان تازه چهل ساله شدهست
سربلندیم اگر تکیه به دنیا نکنیم
آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم
غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده
سایۀ چادر او از سرمان کم نشده
بنویسید امیدِ دل زهرا مهدیست
چارۀ کار همه مردم دنیا مهدیست
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح_ولادت
#مجید_تال
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
محبوبۀ ذات پاک سرمد زهراست
جان دو جهان و جان احمد زهراست
ما را شده از «بضعةُ مِنّي» معلوم
زهراست محمّد و محمّد زهراست
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح_ولادت
#احد_ده_بزرگی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
به افطار در سفرهات مهر دیدند
از آن مهر رنگینکمان آفریدند...
شبانگاه در سجده اشکی چکاندی
از آن اشک، رود روان آفریدند
علی کاشت در خانهات بوتهای گل
بهشتی از آن جاودان آفریدند
گرفتند تصویر یک لحظهات را
کمی بسط داده، زمان آفریدند
تو در شش جهت انتهایی نداری
که نور تو را بیکران آفریدند
تو را قدر خواندند و راندند ما را
از آن رو تو را بینشان آفریدند
تو را چون خدایت سرودهست، این شد
که در جوهر شعر «آن» آفریدند
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح_ولادت
#مجید_لشگری
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
هرکس هر آنچه دیده اگر هرکجا، تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی
در تو خدا تجلّی هر روزه میکند
«آیینۀ تمامنمای خدا» تویی
میلاد تو تولد توحید و روشنیست
ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی
چیزی ندیدهام که تو در آن نبودهای
تا چشم کار میکند، ای آشنا! تویی
نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار
سرچشمۀ فقاهت آل عبا تویی
غیر از علی نبود کسی همطراز تو
غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی
تو با علی و با تو علی روح واحدید
نقش علیست در دل آیینه، یا تویی؟
شوق شریف رابطههای حریم وحی
روح الامین روشن غار حرا تویی
ایمان خلاصه در تو و مهر تو میشود
مکّه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی
زمزم ظهور زمزمههای زلال توست
مروه تویی، قداست قدسی! صفا تویی
بعد از تو آن زنان که به پاکی زبانزدند
سوگند خوردهاند که خیر النسا تویی
شوق تلاوت تو شفا میدهد مرا
ای کوثر کثیر! حدیث کسا تویی
آن منجی بزرگ که در هر سحر به او
میگفت مادرم به ـ تَضَرُّع ـ بیا! تویی
آن راز سر به مهر که «حافظ» غریبوار
میگفت صبح زود به باد صبا تویی
هنگام حشر جز تو شفاعت کننده نیست
تنها تویی شفیعۀ روز جزا تویی
در خانۀ تو گوهر بعثت نهفته است
راز رسالت همۀ انبیا تویی
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
بی تو چه میکنند؟ تویی کیمیا تویی
قرآن ستوده است تو را روشن و صریح
یعنی که کاشف همۀ آیهها تویی
درد مرا که هیچ طبیبی دوا نکرد
آه ای دوای درد دو عالم! دوا تویی
من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم
ای چلچراغ سبز اجابت! دعا تویی...
پیچیده در سراسر هستی ندای تو
تنها صدا بماند اگر، آن صدا تویی
گفتم تو ای بزرگ! خطای مرا ببخش
لطفت نمیگذاشت بگویم «شما» تویی
باری، کجاست بقعۀ قبر غریب تو؟
بر ما بتاب، روشنی چشم ما تویی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح_ولادت
#مرتضی_امیری_اسفندقه
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
یک چلّه انتظار به پایان رسیده است
پایان شام تیرۀ هجران رسیده است
اسفند را به مجمر خورشید دود کن
عطر نسیم صبح بهاران رسیده است
اینک بهار، فصل «فَصَلِّ لِرَبِک» است
شأن نزول کوثر قرآن رسیده است
زهراست زهرهای که به یُمن ظهور او
شبهای بیستاره به پایان رسیده است...
نوری که آسمان و زمین را فرا گرفت
روحی که با لطافت باران رسیده است
ریحانهای که رایحۀ روحپرورش
تا ماورای روضۀ رضوان رسیده است
برخیز، ای خدیجه که صبرت نتیجه داد
از آسمان برای تو مهمان رسیده است
کلثوم! ساره! آسیه! مریم! خوش آمدید
جان پیشکش کنید که جانان رسیده است
ای عرشیان به ساقی کوثر خبر دهید
خیر کثیر ختم رسولان رسیده است...
انسیهای که سورۀ انسان به شأن اوست
حوریهای به صورت انسان رسیده است
از کوثر کرامت بیانتهای اوست
فیضی اگر به عالم امکان رسیده است
یک چشمه از تَمَوُّج خیر کثیر اوست
دریای حکمتی که به لقمان رسیده است
هفتاد رشته نور حق از طور چادرش
بر پیروان موسی عمران رسیده است
در سایۀ تعالی نور دعای او
سلمان به اوج رتبۀ ایمان رسیده است
معصومهای که در اثر هم نشینیاش
فضه به فیض صحبت قرآن رسیده است
صدیقهای که شاهد عهد الست بود
ارث وفای او به شهیدان رسیده است
مرضیهای که مرز ندارد ولایتش
نور رضای او به خراسان رسیده است...
دست نوازشی به سر شعر من بکش!
پیش تو این یتیم، پریشان رسیده است
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح_ولادت
#سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
🔹عقیق شعر
@aghighpoem