May 11
هدایت شده از 🍃محمدعلی صدر
دوست عزیز به خاطر انقلاب دو سه روز گوشی را خاموش کن!
آسیب شناسی مواضع برخی دوستان انقلابی در خصوص حادثه تروریستی کرمان
توانایی یک راننده هیچ وقت در مسیر باز و مستقیم سنجیده نمیشود. بلکه در بحرانها مثلاً وقتی لاستیک جلو بترکد و یا ناگهان یک بچه دنبال توپش بدود جلوی ماشین است که همه چیز عیان میشود
به لطف خدا بچههای انقلابی، چون معمولاً چشمشان به دهان رهبریست، در بزنگاهها خوب عمل میکنند اما این داستان همیشه و در خصوص همه صادق نیست
کمی فکر کنیم و ببینیم دشمن چرا باید زن و بچه را در کرمان بکشد و پای هزینهاش هم بایستد. زهر چشم گرفتن از ایران فقط گوشه کوچک از ماجراست
مرور مواضع مهرههای داخلیشان در این ساعتها، از کاذب نازیباکلام گرفته تا اینترنشنال، نشان میدهد تمرکز اصلی شان بر دو محور و هدف است
۱. فروپاشی انسجام داخلی ایران و چند دسته کردن مردم
۲. ایجاد انفکاک بین مردم و حکومت و به خصوص نهادهای انقلابی
با این مقدمات، افسر جنگ نرم برای دفاع از انقلاب و خون این شهدا چه وظیفهای دارد؟طبیعتاً مقابله با این دو تاکتیک
اما در عمل چه اتفاقی میافتد؟ برخی انقلابیها تمام خشم خود را به جای اسرائیل و آمریکا بر سر سپاه و وزارت اطلاعات و شورای امنیت ملی تخلیه میکنند که شما عرضه مراسمداری ندارید شما عرضه انتقام ندارید و و
حرفهایی که خیلی راحت میشود با فتوشاپ لوگوی ادمین انقلابیاش را برداشت و به عنوان حرف نفتالی و محمود صادقی به خورد مخاطب داد
عقبتر برگردیم در ماجرای مهسا امینی و اینکه عزیزترین دوستان انقلابی مان که انقلابی بوده و هستند دقیقاً همساز با کثیفترین دشمنان ما استوری نه به گشت ارشاد گذاشتند. عزیزانی که همین امروز هم در جهاد تبیین هستند و بسیار هم محترم اما در مواقع حساس انسان آرزو میکند گوشیشان دو سه روزی خراب شود!
اینها در اکثر مواضعشان خوب عمل میکنند چون اکثر مواضعشان داستان همان راننده است و جاده صاف
خیلی فکر کردم چه اتفاقی میافتد که در بحرانها گاهی وا میدهند به سه احتمال و حالت رسیدم
۱. به لحاظ پایههای فکری و احاطه بر دادهها آگاهی و یا بصیرت کافی را ندارند و این ضعف و عدم مطالعه، سر بزنگاهها خودش را نشان میدهد. مثل کودکی که سیستم ایمنی ضعیفی دارد و ممکن است سالها سالم بماند، اما با ورود یک ویروس ارکان بدنش بر باد میرود. مثلاً برخی که از همان اول جنگ غزه خواهان ورود ایران بودند و کمترین تحلیل برای گام بعدی نداشتند یا کسانی که نه به گشت ارشاد گفتند اما هیچ نسخه جایگزینی به مغزشان نمیرسید و قدرت هضم این را نداشتند که کار فرهنگی منافاتی با برخورد قانونی ندارد یا کسانی که به نهادهای امنیتی به خاطر حادثه دیروز توهین میکنند اما هزاران هزار دستاورد و موفقیت عملیاتی و اطلاعاتیشان را نمیبینند
۲. آسیب دیگر بحث عدم توانایی کنترل هیجان است. دروغ چرا؟ بنده هم از شکست اطلاعاتی عملیاتی دیروز عصبانی هستم و به نظرم میشد بهتر عمل کرد اما اگر نتوانم خشمم را کنترل کنم و آن را به جای عقل ملاک پست گذاشتن قرار دهم، چه تفاوتی میان من و کسانیست که در سال ۸۸ و ۱۴۰۱ به هر بهانهای خشمگینانه کشور را به آتش کشیدند؟
۳. مسئله دیگر بحث موقعیتنشناسی است. اصلا فرض کنیم وزارت اطلاعات ما و سپاه ما ضعیف و همیشه شکست خورده است. یا گشت ارشاد بدترین انتخاب بوده است. آیا فهم این مسئله سخت است که دقیقاً وسط جنگ و اغتشاش ساعات مناسبی برای افاضه کردن همراه با تنفر علیه مسئولان و بنزین ریختن بر هیجانات مردمی و آتشی که دشمن افروخته نیست؟ تصور کنید برادرتان در خانه را خوب نبسته و دزدان قاتل به خانه ریختهاند آیا در وسط معرکه و جلوی چشم دشمن فرصت خوبی برای باز ماندن از قاتلان و فریاد کشیدن بر سر برادر است؟
شاید از شدت وضوح اشاره به آن ضروری نباشد اما میگویم که مقصود من نقد نکردن نهادهای انقلابی و یا حتی مواضع کلان کشور نیست اتفاقا درخواست عمومی مردم از مسئولان برای انتقام از دشمن خودش سوخت لازم برای موشکهاست. اگر چنین برداشتی از صحبتهایم داشتید، متن را دوباره بخوانید!
#انتقام_سخت_خواست_مشروع_ملت
🍃روزنوشتهای دکتر علی صدر
@siyasatbrotoush
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از عملیات تروریستی دیروز، پا شدن اومدن گلزار شهدا، تا مسیر خالی نمونه
بعد هم میگن« شهادت خونوادگی میچسبه»
شما این ملت رو میخواید تسلیم کنید؟! زهی خیال باطل.
اینا امت همون امامی هستند که فرمود:« بکشید ما را ملت ما بیدارتر خواهد شد»
@maryamordouei
هدایت شده از حبیباله بابائی
امروزه به نسلی (بزرگ یا کوچک) در ایران فکر میکنم که «مسمومیت مجازی» و «گناهان پسامدرن» آنها را به شدت «قسیّ القلب» کرده به گونهای که در برابر «خونهای پاک و مظلوم» هیچ تاثّری پیدا نمیکنند. نمونههای این قساوت را در اشرار جامعه سنتی نمیتوان مشاهده کرد.
https://virasty.com/Habibollah_Babai/1704348137880155703
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
برنامه امشب جریان را که از شبکه یک با حضور آقای مصطفی خوش چشم پخش شد حتما ببینید.
حداقل از دقیقه ۳۶ به بعد رو تأکید میکنم ببینید.
http://www.telewebion.ir/episode/0xab56d4e
@maryamordouei
هدایت شده از مجله مجازی واو
🗒️از «نیم»ها فرار کنید
✍️ مریم اردویی
▪️ نضجگرفتن مظاهر مدرنیسم و بهویژه فضای مجازی و گسترش افراطی دادههای عمدتا بدون عمق، سبب ایجاد نوعی حس استقلال از رجوع به متخصص در اذهان شده که میتوان از آن به «توهم دانایی» تعبیر کرد. علامهی گوگل در پدیدآمدن چنین ذهنیتی نقشی محوری دارد. ویکیپدیا نیز که در هر زمینهای جایگزین کتب مرجع و تخصصی شده، پای لنگ دیگر این توهم است. البته این آفت تنها گریبانگیر نسل جوان نیست بلکه رسانههای نوین بهعلت عاملیتدادن به کاربر و تشویق به ابراز وجود سببساز بستری شدهاند که اشخاص مختلف از نخبگان گرفته تا افراد عادی با مستمسک قرار دادن حق «آزادی بیان» در هر زمینهای اظهار نظر میکنند و بدون داشتن اطلاعات کافی یا پیوست مطالعاتی در یک موضوع تخصصی، له یا علیه آن، موضع میگیرند تا جاییکه چنین اظهارنظرهایی سبب بدبینی نسبت به دین و تحریف حقیقت و در مواردی بهخطر افتادن امنیت ملی میشود. علیالخصوص اگر شخص به علت دنبالکنندگان بالا دارای دایرهی اثرگذاری وسیعی باشد.
▫️ شهید مطهری در کتاب فلسفهی تاریخ از خطر وجود نیمها سخن گفته و خطر ناقص برخی چیزها را بیشتر از عدم محض آن دانسته و میگویند: «آدمی که عالم نیست، چون میداند عالم نیست، لااقل تسلیم در مقابل عالم است. مثل کسی که طبیب نیست، میداند طبیب نیست از وجود طبیب بهره میبرد. اما نیمچه طبیب، چون خودش را طبیب میداند تسلیم یک طبیب نیست، آنوقت از همان علم ناقصش میخواهد استفاده بکند به جای سود، زیان میبرد. نیمچه مجتهدها و نیمروشنفکرها و نیمهای دیگر که یک چیزکی میدانند و چیزهای دیگر را نمیدانند، خطرشان بیشتر است. اینها به سر چهار کلمه یا شعار، بدون اینکه متعمق بشوند و درست عمقش را دریابند، این چهار تا شعار، اینها را از جا حرکت میدهد».
▪️ از سوی دیگر، در عصر مجازی و انفجار دادهها ما با آگاهی در معنای خاص آن یعنی «اطلاعات» مواجهیم که برای زیست انسانی اگرچه لازم اما کافی نیست. چراکه انسان برای زندگی شرافتمندانه نیاز به نوعی خودآگاهی دارد که تنها با مصرف دادههای بیشمار حاصل نمیشود. از قضا انسان که برای زیستن آگاهانه نیاز به تفکر عمیق در مورد حقیقت وجود خویشتن دارد، هویتش زیر انبوه دادهها دفن میشود. نیل پستمن، متخصص آمریکایی رسانه، میگوید بشر گذشته به اندازهی یک کوزه اطلاعات داشت و آن را تا آخرین جرعه مینوشید اما بشر مدرن در کنار اقیانوس عظیمی از اطلاعات از تشنگی میمیرد.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
نوشتهها
🗒️از «نیم»ها فرار کنید ✍️ مریم اردویی ▪️ نضجگرفتن مظاهر مدرنیسم و بهویژه فضای مجازی و گسترش افر
جهت یادآوری در مورد تحلیلگران این روزهای فضای مجازی و تحقیرکنندگان نیروهای امنیتی
در ادامه در مورد این بانوی شهید بخوانید
https://eitaa.com/maryamordouei/1446
به یاد بانوی شهید که هممسیر با شهید سلیمانی بود و در سالروز شهادتش در مسیر رسیدن به مزارش آسمانی شد.
🔰از حسرت شهادت تا مرکب شهادت
نوشته بود:« این شهید را روایت کنید. به برکت خون این شهید باید تقدس مقام معلم را به آن برگرداند» و من دنبال روایتی بودم از این معلم شهیده. کسی که در عصر غلبهی نگاه مادی به شغل مقدس معلمی و در زمانهی معلمبلاگری، با نگاه تربیتمحور عزمش را جزم کرده بود تا در قامت یک معلم انقلابی به دل میدان تعلیم و تربیت بزند. دختری دهه هشتادی که با طرح بینهایت، مبانیش را برای برداشتن بار تربیتی محکم کرده و با دورهی اندیشهورزی استراتژیک کودکان و نوجوانان، چگونه و برای چه اندیشیدن را آموخته بود. معلمی که در پیوند با ولی فقیه زمانش میدان جهاد را اینگونه فهم کرده بود: «از زمانی که شما را شناختم و علاقه قلبی به شما در قلب و اندیشهام ریشه دواند، سربازتان شدم، دانشجو شدم، معلم شدم.»
این اطلاعات جسته و گریخته را که از گوشه و کنار میخواندم بیشتر ذهنم درگیر شهیدهای میشد که حالا قرار بود در دانشگاه فرهنگیان آرام گیرد و چون کعبه، سنگ نشان راه معلمان نسل آینده شود که ره گم نکنند. هرجا نگاهم را میچرخاندم از گروههای ایتا تا استوریهای اینستاگرام فائزه را میدیدم. تا اینکه دیشب قبل از بستن اینستاگرام استوری بزرگواری را دیدم که تصویر فائزه را استوری کرده و نوشته بود: «به چفیه سبز و نحوه انداختنش نگاه میکنم و عینک دودیاش! نمیدانم عدهای به فائزه هم میگفتند مذهبی صورتی؟» متن استوری برایم عجیب بود. درنگ نکردم و پاسخ دادم: «عجیبترین برداشتی بود که تا حالا از این عکس دیده بودم». پاسخ داد: «چرا الان اگر شهید نشده بود خیلی بعید نبود که یکی بیاد و بگه این مذهبی صورتیه! ژست گرفته کنار تابلو و عینک دودی زده و چفیه رنگیش را انداخته پشت»
نه با تعبیر مذهبی صورتی همراهم و نه با چنین قضاوتی در مورد افراد. گفتگویی شکل میگیرد و تا نقد فضای گفتمانی حاکم بر زیست مجازی و رسانهایمان پیش میرود. اینکه هر وقت کسی حرفی زد حتی به اشتباه، بجای نقد همان حرف تا تخریب شخصیت و بی حیثیت کردنش پیش میرویم. بعد از این گفتگو، بیشتر نگران قلمی میشوم که به دست گرفتهام. آخر شنیدهام که فائزه هم اهل قلم بوده.
بیشتر از خودم میترسم. آن هم در زمانهای که شوق و شهوت دیده شدن در دنیای تبرجهای کلامی و تصویری از در و دیور شعله میکشد. خصوصا اکنون که به روایتی جدید از این بانوی شهیده رسیدهام. روایتی به نقل از معلمش که میگوید: «فائزه تو همهی عکسهای مشترکمون کنار جمع ایستاده در مرکز نیست. نمایش نداشت دنبال دیده شدن و در مرکز بودن نبود اما موثر بود.» چقدر توصیف معلم فائزه منطبق بر این توصیف حضرت آقا از حاج قاسم است: «دنبال دیده شدن نبود. حتی از دیده شدن فرار میکرد. کار را برای خدا میکرد» وقتی میخوانم: «در جمعها و جشنهامون داوطلب انجام کم ارزشترین کارها بود.» ذهنم گریز میزند سمت روایتی از حاج قاسم که «وقتی کارگرها برای نظافت سرویس بهداشتی حسینیه بیتالزهراء آمده بودند. همه را بیرون کرد. در را بست. خودش تنها شلنگ دست گرفت و همه جا را شست.» بیریاترین و در ظاهر کمارزشترین کار.
به اینجای روایت که میرسم: « با یه بسته دستمال پاک کننده آرایش، شعار از در و دیوار دانشکده و مترو پاک میکرد. لگد میخورد از مسافران و فحش از همكلاسيا...» جملهی «بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میماند.» با لحن صدای سردار در مغزم ضرب میگیرد. آری فائزه میدانست در و دیوار حرم مقدس است و باید تطهیر شود. به یاد آخرین دستنوشتهاش میافتم«در حسرت شهادت» حسرتی که دیگر حسرت نیست. باید شهید زندگی کنی تا شهید شوی.
✍️مریم اردویی
@aghletarif