eitaa logo
عقیله☝️🏻
102 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
14 فایل
بعدِصدسال اگر از سرقبرم گذری ؛ من کفن پاره کنم ؛ زندگی از سر ، گیرم #*باذن_الله*:)🖤 شروعمون۱۴۰۲/۳/۲۲ کپی؟!(حلال،هدف یه چیز دیگست)
مشاهده در ایتا
دانلود
به رسمِ هر سالِ شب سوم محرم بدون گوشواره به هیئت بریم:)💔
کشید دست خودش را به زخم گوشش و گفت به دختران سنان گوشواره می آید..(:💔
پای منم ببین ، می‌سوزه تاولش ؛ خیلی عوض شدی بابا ، نشناختم اولش 💔!
‌نجم‌الثاقب .بابایی ..mp3
زمان: حجم: 2.99M
از غصه پُرم خیلی از نبودن ِداداش علی اصغر دلخورم 💔(:
نجم‌الثاقب .enc_16926416672546151669526(1).mp3
زمان: حجم: 3.47M
من دیگه اون رقیه‌ای که واسه تو ناز بکنه ، نمیشم 💔(:
میشه به باباتون بگین ماهم قاطی ِخوبا بخرن ؟ (:
"غمِ عظیم تو اما، در این حقیر وطن کرد..." من با تو زنده‌م. من با "غمِ" تو زنده‌م. تو برای من؛ مصداقِ گلستان شدن آتش بر ابراهیمی. نبریدنِ چاقویِ تیز، به روی گلویِ اسماعیلی. بینا شدن یعقوب به لطفِ بوی پیراهن یوسفی. نرم شدن آهن در دستانِ داوودی. دمیدن روح در جسم مرده و "وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّه‌" برای مسیحی. شق‌القمر در میانه‌یِ آسمان به اذنِ محمدی. تو برای من؛ وطنی حسین، وطن...
سفارش دسته گل رز شب سوم محرم را دیرتر از موعد داده بودم. صبح الطلوع گل‌فروش تماس گرفته بود که بگوید گل رز تمام کرده. با تأخیر دیدم تماسِ بی‌پاسخش را. پیامك زده بود به سلیقه خودش با گل دیگری، دسته گل را آماده می‌کند. اگر خواستیم که همین را ببریم، و اگر نه بیعانه‌یِ سفارش را برمی‌گرداند. در دلم گفتم: + من گل رز با رنگ ملیح و روشن به نیت دختربچه‌ها سفارش داده بودم مرد! سلیقه‌یِ تو به چه کارم می‌آید؟ این ساعت برگرداندنِ بیعانه به چه کارم می‌آید؟ در راه برای تحویلِ دسته گل که می‌رفتم، خودم را آماده کرده بودم برای دست‌خالی بیرون آمدن از مغازه. وارد که شدم، بعد از سلام و احوال‌پرسی، گفت گل شما را گذاشتم روی پایه دم در مغازه! نگاه کردم. یک دسته پُر ژیپسوفیلیایِ صورتی پیچیده شده در زرورق‌هایِ صورتی، با پاپیونِ صورتی‌ دم در روی پایه بود. من چند شاخه رز معمولیِ رنگ روشنِ سفارش داده بودم، اما حالا چیزی فراتر از تصورم آماده کرده بود... برای مطمئن شدن مجددا پرسیدم همین است؟ سرش را بالا کرد و گفت: + مگر برای نازدانه‌؛ رقیـه‌ خاتونِ آقا نمی‌خواستی؟ ملک در فلک به رویِ گونه‌هایِ او بوسه می‌زند، من هم سعی کردم دسته گلی درخورِ شأن او برای مراسمش بزنم... جمله‌اش را آرام مجددا زیر لب تکرار کردم "ملک در فلک به رویِ گونه‌هایِ او بوسه می‌زند" تشکر کردم و راهی هیئت شدم. اما نه دستِ خالی. بلکه با یک دسته پُر ژیپسوفیلیایِ صورتیِ پیچیده شده در زرورق‌هایِ صورتی، با پاپیونِ صورتی‌...
قصه آن روز شروع شد که خدا مهرِ یک بی‌کفن انداخت میانِ دلِ ما...
4.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کی دلش میاد اینو بزنه آخه ؟💔.
میگن قلب هرکس اندازه مشتشه مگه قلب رقیه چقدر بود که همه زندگیش و ازش گرفتید؟!😭