6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان آیه الله مجتهدی تهرانی در قبل از وفات ایشان
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوتی از استاد عبدالباسط تقدیم به شما خوبان خدا بشنوید و لذت واقعی ببرید 🌹🌹🌹🌹
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
⁉️زنى كه عادتش در ماه هفت روز است؛ ولى هميشه پس از پاك شدن روز هشتم يا روز نهم، فقط لكه اى خون (با نشانه هاى حيض) مشاهده مى كند، چه تكليفى دارد؟
📚همه مراجع (به جز سيستانى، صافى و مكارم):
✏️بايد همه (حتى پاكى وسط) را حيض قرار دهد. [بنابراين لازم نيست بعد از پاك شدن اول غسل كند؛ بلكه بايد تا روز هشتم يا نهم عبادات خود را ترك كند و سپس غسل كند].
📚آيه اللّه مكارم:
✏️تنها بايد روزهايى را كه خون ديده حيض قرار دهد و روزهاى پاكى (وسط) حيض نيست و حكم زنان پاك را دارد. [بنابراين بعد از پاك شدن اول، بايد غسل كند و عبادات خود را تا روز هشتم يا نهم به جا آورد؛ آن گاه اگر لكه اى از خون مشاهده كرد و پاك شد، دوباره بايد غسل كند].
📚آيات عظام سيستانى و صافى:
✏️بايد روزهايى را كه خون ديده، حيض قرار دهد و بنابر احتياط واجب در روزهاى پاكى عبادت هاى خود را به جا آورد و آنچه را كه بر حائض حرام است، ترك كند. [بنابراين بعد از پاك شدن اول، بنابر احتياط واجب بايد غسل كند و عبادات خود را تا روز هشتم يا نهم به جا آورد؛ آن گاه اگر لكه اى از خون مشاهده كرد و پاك شد، دوباره بايد غسل كند].
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
🧐 #برخورد درست با مخارج
⭕️ #آقای عزیز ؛ درسته که ما میگیم نیاز های اصلی زنان #محبت و نوازشه و اگه فقط از نظر مالی تمام و کمال #حواستون باشه و فقط پول خرج کنید کمکی به آنها نمیکنه
امااااا این حرف به این معنی نیست که فقط #محبت رو داشته باشین و خرج رو کنار بزارین
✅ یاد بگیرید برای خانوم هایتان #خرج کنید:
پول، محبت، نوازش، توجه، وقت
و...........
🎀 و شما #خانوم_عزیز چرا وقتی آقاتون برات میخواد یه چیزی بخره یا وقتی #دعوتت میکنه به رستوران میگی: نه نمیخواد یا این مانتو گرونه یا فلانه و....
❌درسته که باید با توجه به #وضعتون زندگی کنید ولی وقتی خودش دوست داره بگیره برا چی میگید نه؟
اینجوری دفعه بعدم که شما گفتی یه چیزو میخوام اونم میگه نه پول #ندارم
🧔 #آقای عزیز خانوم هایتان را زیر بال و پر خودتون بگیرید، یاد بگیرید #توجه و خرج کردن به اندازه برای همسر رو برای خانومت خرج نکنی برا کی میخوای خرج کنی؟
️️
┄━━━•●❥-💞❀💞-❥●•━━━┄
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
✅ شربت شونیسل
✍️از ترکیب «④واحد روغن سیاه دانه + ②واحد عسل + ①واحد سرکه طبیعی» تولید می شود.
✍️ خواص و کاربردها ↯↯↯
❶ درمان فشار خون،
❷ دیابت، کیست و فیبروم، سنگ صفرا
❸ تکرر ادرار،حس ادرار، غفونت مجاری ادراری
❹ از بین برنده لکهای تیره روی پوست، درمان یبوست
❺ آلزایمر، ام اس، سرطانهای مختلف، آسم و تنگی نفس
❻ انسداد عروق کرونری قلب، باز کننده وگشاد کننده عروق
✍️طریقه مصرف هر ⑫ساعت یک قاشق غذاخوری میل شود
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
#یک_داستان_یک_پند
✍جوانی عاشق دختری شد و با رنج و مصیبت یک روز نصیبش شد تا ساعتی او را ببیند و از دست دختر شانهای به رسم یادگار بگیرد. از قضای روزگار دختر ازدواج کرد و پسر را چارهای جز فراموش کردن او نماند. نزد دوست مؤمن خود رفت و گفت: چگونه او را فراموش کنم؟ دوستش گفت: هر چه نشان از او داری از خود دور کن. جوان عاشق شانۀ چوبی را به دور انداخت.
مدتی گذشت و جوان آن دختر یادش برد. تنگی معیشت جوان را گرفت و یاد خدا فراموش کرد. دوست مؤمن به او گفت: شرم باد بر تو! از دختری شانهای چوبی داشتی به هزاران زحمت توانستی فراموشش کنی، چگونه از خدایی که این همه نعمت در کنار خود داری از دیدن آنها چشم پوشیدهای و فراموشش کردهای؟! پس نعمتهای خدا (اگر میتوانی) از خود دور کن سپس فراموشش کن...
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
شب اول قبر آیتالله حائری و عنایت امام رضا علیه السلام
بعد از مرگ آیت الله حائری شبی اورا در خواب دیدم.
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!
پرسیدم:
آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر میآمد، شروع کرد به تعریف کردن:
...وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت.
درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل میدیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی میآید. صداهایی رعبآور وحشتناک!
به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود!
بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک میشدند.
تمام وجودشان از آتش بود.
آتشی که زبانه میکشید و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف میزدند و مرا به یکدیگر نشان میدادند.
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمیآمد. تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد.
بدجوری احساس بیکسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم.
صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد.
هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم.
آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم،
اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید:
آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که:
بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند.
راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید.
وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم.
آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد..
📘ناقل آیتالله العظمی سیدشهابالدین مرعشی نجفی(ره)
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror