eitaa logo
احادیث الطلاب
6.2هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
14 فایل
کپی برداری آزاد است ،نقل احادیث با ذکر کتاب (احادیث الطلاب) بلا مانع است آیدی مدیر کانال👇👇👇 @ahadis_tollab
مشاهده در ایتا
دانلود
گردش روزگار را ببینید در تاریخ آمده است که ابراهیم بن مهدی، عموی مامون خلیفه عباسی ، در زمان وی ادعای خلافت کرد ، مردم با او بیعت کردند یک سال و یازده ماه و دوازده روز خلیفه بود تا اینکه ماءمون با او جنگید ، او را شکست داد و او فرار کرد و مخفی شد ، حال ماجرا را از زبان خود ابراهیم بشنویم . او می گوید : مامون برای دستگیر کننده من صد هزار درهم جایزه قرار داده بود ، من از ترس نمی دانستم چه کنم یک روز ظهر در هوای گرم از خانه خارج شدم . در حال ترس و وحشت حرکت می کردم ناگاه خود را در کوچه ای بن بست دیدم ، خیال کردم اگر بر گردم ، هر که مرا ببیند در شک خواهد افتاد که ناگاه چشمم به غلامی افتاد که بر در خانه ای ایستاده است جلو رفته گفتم . آیا در منزل شما جایی هست که یک ساعت در آنجا بگذرانم ؟ گفت : آری : در را باز کرد من داخل شدم ، اطاق تمیزی داشت که از حصیر و فرش پوشیده شده بود . چند پشتی تمیز از چرم در یک طرف دیده می شد . او مرا داخل اطاق کرد و در را بست و خودش خارج شد . با خود گفتم حتما فهمیده جایزه ای را که برای پیدا کردن من قرار داده اند ، رفت تا اطلاع دهد ، در ترس و وحشت عجیبی قرار گرفتم . طولی نکشید غلام برگشت ، بوسیله حمالی هر چه احتیاج داشتیم آورد . نان و گوشت با یک کوزه نو و تمیز را از حمال گرفته پیش من گذارد ، گفت : آقای من ، غذایی که به دست غلامی سیاه تهیه شود ممکن است شما نخورید ، چون شغل من حجامت است اگر زحمت نباشد خودتان تهیه فرمایید . شدت گرسنگی مرا ناراحت کرده بود ، به اندازه خودم غذا درست کرده خوردم و بعد او مقداری میوه و آجیل آورد خوردیم و چون خسته بودیم هر دو بخواب رفتیم . من اول شب بیدار شدم ، به فکر جوانمردی و همت این مرد حجام افتادم ، او را بیدار نمودم . کیسه دیناری که همراهم بود پیش او گذاردم و گفتم : من می خواهم بروم این پول را به خرج زندگی خود برسان اگر از این وضع خلاصی یافتم و گرفتاریم برطرف شد بیش از این به تو خواهم داد . غلام گفت : گرچه ما فقیران پیش مثل شما قرب و منزلت نداریم ولی آیا ممکن است برای چنین پیش آمدی که روزگار به من عنایت کرده و روزی را در خدمت آقای خود ابراهیم بن مهدی گذرانده ام پولی بگیرم ! به خدا سوگند اگر اصرار بفرمایید خودم را می کشم . متوجه شدم که او در همان لحظه مرا شناخته بود و چیزی به کسی نگفت ، با این که سنگینی کیسه پول مرا ناراحت کرده بود آن را برداشته به طرف در رفتم تا بروم ، غلام گفت : این مکان از هر جایی برای شما امن تر است بودن شما خرج سنگینی برای من ندارد ، اگر اینجا بمانید تا خداوند فرجی برساند گمانم بهتر باشد ، برگشتم ولی خواهش کردم از همان کیسه پول خرج کند قبول نکرد . چند روزی در آنجا بودم دیگر خسته شدم و نخواستم بیش از این بر او تحمیل باشم ، یک روز که برای کاری از منزل خارج شده بود من لباس زنانه پوشیدم و نقاب زده از آنجا بیرون آمدم در بین راه ترس و وحشت زیادی مرا گرفت : رسیدم به نزدیک پل آبی . خواستم از پل بگذرم ، یکی از سربازان که از قبل خدمتکاران خودم بود مرا شناخت ، مرا گرفت و داد زد و گفت : این همان کسی است که مامون او را می خواهد ، از ترس، او و اسبش را در میان رود آب انداختم و با عجله فرار کردم . مردم برای نجاتش جمع شدند ، خود را به در خانه ای رساندم که زنی ایستاده بود . گفتم : خانم اجازه می دهید : داخل خانه شوم و بدینوسیله جان مرا بخرید چون در تعقیبم هستند . آن زن گفت : بفرمایید و مرا به اطاقی راهنمایی کرد ، غذا برایم آورد و گفت نترس هیچ کس ترا ندیده است طولی نکشید در منزل با شدت زیادی کوبیده شد ، همین که زن در را باز کرد ، دیدم همان کسی که او را در میان رود انداخته بودم بدون اسب وارد شد ، خون از سرو رویش می ریخت ، زنش پرسید چه شده ؟ گفت : نزدیک بود به یک ثروت مهمی برسم ولی نشد . معلوم شد اینها زن و شوهر هستند ، زن جراحتهای سرش را بست و در بستر او را خوابانید آنگاه پیش من آمد و گفت : گمان می کنم قضیه مربوط به شما است گفتم : بلی . گفت : نترس اشکالی ندارد . سه روز آنجا ماندم . روز سوم گفت : من از این مرد می ترسم ، اگر از بودن تو اینجا با خبر شود ، دیگر چاره ای برای تو نیست ، بهتر است تا اطلاع پیدا نکرده خود را نجات دهی ، از آن زن تا شب مهلت خواستم شب باز لباس زنانه پوشیده خارج شدم ، رفتم به خانه کنیز سابق خودم ، همین که او چشمش به من افتاد شروع به گریه کرد و بر سلامتی ام خدا را شکر نمود . به عنوان تهیه نمودن وسایل پذیرایی فورا از منزل خارج شد ، طولی نکشید که با ابراهیم موصلی و عده ای از سربازانش برگشت و مرا به او تسلیم کرد ، دیگر تن به مرگ داده با همان لباس زنانه مرا پیش ماءمون بردند .
ماءمون در مجلس عمومی نشسته بود ، همین که وارد شدم ، به ناچار بر او سلام کردم . گفت : خدا سلامتت ندارد . گفتم : تو در مجازات و کیفر مثل منی حق داری کیفر کنی ولی گذشت و عفو برای شما بهتر است . من خودم می دانم که گناهم بزرگ است ولی عفو و بخشش شما خیلی از آن بزرگتر است . مامون سر به زیر انداخته بود من فرصت را مغتنم شمردم و اشعاری که مضمون آنها طلب عفو و پوزش از خیانت بود خواندم ، همین که ماءمون سر بلند نمود دو مرتبه اشعاری خواندم که مضمونش مثل اشعار اول بود که ناگاه متوجه شدم قیافه ماءمون عوض شد مثل اینکه دلش سوخت ، آثار عفو از صورتش آشکار گردید . سپس رو به پسرش عباس و برادرش ابو اسحاق و بقیه خواص کرده گفت : نظر شما درباره او چیست ؟ همه رای به کشتنم دادند ولی در چگونگی قتل اختلاف داشتند . مامون به احمد بن ابی خالد گفت : تو چه می گوئی ؟ احمد گفت : یا امیرالمؤ منین : اگر او را بکشی مانند خود، کسی را کشته ای ولی اگر عفو کنی ، کسی این چنین کاری نکرده که از شخصی چون او بگذرد . ماءمون سر به زیر انداخت و به فکر فرو رفت ، لحظاتی بعد شعری خواند که مضمونش این بود که مرا خواهد بخشید یک مرتبه نقاب زنانه از صورت برداشتم و با صدای بلند گفتم : الله اکبر به خدا امیرالمؤ منین از جرم من گذشت ، ماءمون هم گفت : دیگر نترس تو را بخشیدم . دستور داد خلعتی برایم آوردند . پس از آن گفت : عمو جان دیدی ابو اسحاق و عباس رای به قتل تو دادند . گفتم : آنها صلاح شما را می خواستند ولی شما لطف و بزرگواری در حق من کردید ، ماءمون گفت عمو جان تو را بخشیدم و نگذشتم منت کسی بر گردنت برای شفاعت و وساطت باشد ، آنگاه سجده ای طولانی نمود . وقتی سر برداشت گفت : می دانی برای چه سجده کردم ؟ گفتم : به شکر پیروزی بر دشمن دولت خود ، گفت : به خدا سوگند برای این نبود ، بلکه برای این شکرگزاری کردم که خداوند عفو را به من الهام نمود ، اینک مایلم جریان مخفی شدن خود را شرح دهی که در این مدت چه بر سرت آمد . من آنچه از مرد حجام و سرباز و زنش و کنیزم دیده بودم شرح دادم . دستور داد کنیزم را حاضر کنند . او در خانه اش منتظر جایزه نشسته بود ، وقتی آمد ماءمون پرسید چرا با آقای خود معامله این چنین کردی ؟ کنیز در جواب گفت : برای جایزه ! ماءمون دستور داد کنیز را صد تازیانه زدند ، سرباز را مجبور کرد برود حجامت یاد گیرد و کسی را ماءمور کرد مواظب او باشد تا به حجامی اشتغال ورزد ، به زن سرباز گفت : مثل تو زنی حیف است خانه نشین باشد تو باید در دربار خلیفه مشغول به کار شوی . مرد حجام را برای نگهبانی مخصوص خود استخدام کرد و برایش حقوق زیاد در نظر گرفت . کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84 ‏ کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
✴️ سه شنبه👈20 اردیبهشت / ثور 1401 👈8 شوال 1443👈10 می 2022 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 سالروز تخریب ضریح و حرم ائمه بقیع علیهم السلام در مدینه و حضرت حمزه سید الشهداء علیه السلام در احد به دست وهابیون. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ❇️امروز روز خوش یُمن و شایسته ای است و برای امور زیر خوب است: ✅ شروع به شغل و کار. ✅قرض و وام دادن و گرفتن. ✅طلب حوائج و رفتن در پی خواسته ها. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅مسافرت. ✅ و‌ خرید و فروش خوب است. ✅برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه"تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو کنید. 🚘 سفر :مسافرت خوب است. 👶زایمان :نوزاد علاقمند به علم گردد. 🤕 بیمار امروز زود خوب شود. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز قمر در برج سنبله است و برای امور زیر نیک است: ✳️قباله و قولنامه نوشتن. ✳️خرید خانه و آپارتمان. ✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️ خرید و فروش. ✳️ ارسال کالاهای تجاری. ✳️ خرید باغ و زمین زراعی. ✳️ و آغاز امور آموزشی خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت:امشب(شب چهارشنبه)مباشرت و عروسی مکروه است. 🔲 این اختیارات یک سوم مطالب سررسید تقویم همسران است مطالب بیشتر را در کتاب تقویم همسران مطالعه بفرمایید. @taghvime_hamsaran 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث بیماری است. 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا در این روز از ماه قمری ، موجب درد سر می شود ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد. 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 9 سوره مبارکه "توبه " است. اشتروا بایات الله ثمنا قلیلا... و از معنای آن استفاده می شود که دو نفر برای قطع معامله یا توافقی نزد خواب بیننده بیایند.و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد. 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84 ‏ کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84 ‏ کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
👀 👀 متن :👇👇 مدّتي است در آرايشگاه‌های روي مژه، ابرو، ناخن و... كار مي‌كنند؛ مثلاً ناخن روي‌ ناخن يا روي پلك مژه قرار مي‌دهند كه قابليت نصب، گذاشتن و برداشتن را دارد👌. ✍️ لطفاً بفرماييد حكم انجام اين كار براي زن شونده و چيست؟🙏🏻 نظر مراجع عظام 🔻🔻🔻 ☑️ آیت الله : با تحقيق از افراد آرايشگر ظاهراً امکان برطرف شدن آن هست و حتّي بسياري از آن‌ها بيان نموده‌اند که به راحتي برطرف مي‌شود. فلذا اگر برطرف نکند وضوي جبيره باطل است.✅ ☑️ آیت الله : جايز نيست.❌ 🔴 آیت الله : هرگاه مزاحم وضو يا غسل باشد جايز نيست مگر در حال ضرورت.👌 سؤال: لطفاً بفرماييد: الف) انجام اين كار براي آرايش شونده از نظر شرعي چه حكمي دارد؟🧐 ب) حكم انجام اين كار براي آرايشگر چيست؟🧐 هرگاه جلب توجّه نكند اشكالي ندارد❌ 🔴 آیت الله همدانی: اين كار جايز نيست و اجرت آن نيز اشكال دارد.👌 🔵 آیت الله : قرار دادن چيزي که مانع از رسيدن آب است به جاهايي که واجب است در غسل و وضو شسته شود جايز نيست مگر اينکه قابليت برداشتن داشته باشد.👌 📚 منبع: سایت جامعه الزهرا سلام الله علیها. کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84 ‏ کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
✔ اگر يک خانواده ای بخواهد فرزند خود را به خدا نزديک کند تا در آینده عاشق باشد، چه کاری بايد انجام دهد؟ ✅ ما بايد مراقب ذهن بچه باشيم . 🔴 اينکه بچه تا هفت سالگی با چه کلماتی بزرگ شده مهم است. 👈 ما بايد از کلمات خاص و لطيفی برای کودک استفاده کرده و ادبيات دينی را با استفاده از آنها منتقل کنيم . در گذشته هنگام نبرد، مرد و زن حضور داشتند. با توجه به بهم ريختگی زمان جنگ، يکی از مادرانی که جزو اسرا بود فرزند خود را گم کرده بود. به محض اينکه او فرزند خود را پيدا کرد، نشست و شروع کرد به شیر دادن او . پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله ديد که الان برای آموزش زمان خوبی است. رو به اصحاب کرده و پرسيد محبت اين مادر به فرزند خود چقدر است؟ آنها گفتند خيلی زياد است. فرمودند: آيا اين مادر حاضر می شود که فرزند خود را در آتش بيندازد؟ گفتند: نه. بعد ايشان فرمود: خدا به بندگان خود از اين مادر مهربان تر است. اين گونه و ملموس بايد از خداوند برای بچه ها سخن بگوييم. با ادبيات و زبانی که آنها متوجه شوند. ✅ لحظه ها خيلی در انتقال مفاهيم مهم هستند. گاهی ما بايد اين لحظه ها را خلق کنيم. 👈 مثلاً موقعی که با بچه ها به اردو رفته ايم با يکديگر سعی کنيم يک جای زيبایی را درست کنيم. موقع رفتن نيز آن را دوباره به حالت اول باز گردانيم. از اين موقعيت استفاده کرده و به بچه ها بگوييم که دنيا همين است. ما از همه چيز بايد بگذريم. نخواهيم همه چيز را جاودانه نگاه داريم. که اگر چيزی در زندگی اين بچه از بين رفت دچار بحران شود. به آنها بگوييم که خدا خيلی نازنين است . او مانند مادران و حتی بيشتر از آنها نسبت به ما مهربان است. ما بايد خدا را يک چيزی مانند پدر و مادر و در حد و اندازه ای خيلی بزرگتر برای کودکان توصيف کنيم. اين ادبياتی است که خود دين بکار برده است. خدا می فرمايد : خلق، خانواده ی من هستند . يعنی خود را مانند پدری برای عنوان می کند. 🔅 البته بايد بگوييم که خدا از پدر و مادر بزرگتر است، و اصلاً پدر و مادر قابل مقايسه با عظمت او نيستند. 📣 ياد ما باشد که بچه از آغوش پدر و مادر بيرون می آيد، تا به آغوش خدا برود. پدر و مادر بايد اين هنر را داشته باشند. 👈 نه اينکه او به آغوش جامعه و مدرسه برود. مدرسه ، جامعه و پدر و مادر بايد کمک کنند که بچه از آغوش پدر و مادر بيرون آمده و به آغوش خدا برود. ببينيد بچه سه ساله چقدر به پدر و مادر اتکا دارد و به آنها می چسبد. اين چسبيدن يعنی توکل . ما هم وقتی از خانه بيرون می آييم يک ذکر می گوييم و به جای پدر و مادر، خدا را قرار می دهيم. گريه ای که کودکان موقع زخمی شدن در آغوش مادر می کنند ، بعدها نماز شب می شود. و گريه ی کودک تبديل به گريه ی فرد می شود در موقع نماز شب برای هر زخمی که به او وارد شده است. پس مراقب رفتار خود در چنین مواقعی باشیم، و به گونه ای رفتار کنیم که کودک از آغوش ما، به آغوش خدا برود. کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84 ‏ کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84 ‏ کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
🔴بین الطلوعین ساعتی از ساعات بهشت است ✍اثرات وضعی و معنوی بیداری در بین الطلوعین :(از اذان صبح تا طلوع آفتاب) ۱.تقسیم روزی ۲.رهایی از بلا ۳.رهایی از فقر مادی و معنوی ۴. مستعد بصیرت ۵.رهایی از کفر و بی ایمانی 🔺مضرات خواب در بین الطلوعین : ۱. بلا و بیماری ۲. مستعد کفر و بی ایمانی میشود ۳.نادانی و کم حافظگی ۴.زردی چهره و صفرای سوخته ۵. غفلت و کوردلی ۶. رسوایی و بدنامی ۷.افسردگی و عصبیت کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84 ‏ کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
✨﷽✨ ✍لقمان حکیم، مدتی برده کسی بود که چندین غلام داشت، ولی از میان آنان، لقمان را بسیار دوست می داشت؛ تا آن جا که هرگاه می خواست غذا بخورد، ابتدا آن را برای لقمان می برد تا میل کند و بعد برای تبّرک، باقی مانده غذای او را با میل و اشتیاق می خورد. در یکی از روزها خربزه ای برای ارباب لقمان هدیه آوردند. ارباب در محضر لقمان نشست و آن خربزه را قطعه قطعه نمود و به لقمان داد. لقمان قاچ های خربزه را از او می گرفت و با میل و اشتها می خورد و وانمود می کرد که بسیار شیرین است. وقتی ارباب مشاهده کرد که لقمان خربزه را با اشتها می خورد، همه خربزه را که هجده قارچ بود به او داد و یک قاچ برای خود برداشت. هنگامی که ارباب آن یک قاچ خربزه را به دهان گذاشت، دریافت که مانند زهر، تلخ است و از تلخی آن گلویش سوخت و حالش به هم خورد. به لقمان گفت: چگونه این خربزه تلخ را خوردی، می خواستی عذر و بهانه ای بیاوری و آن را نخوری!؟ لقمان پاسخ داد: تو ماه ها و سال ها به من غذاهای شیرین و گوارا و مطبوع داده ای، اکنون که یک بار تلخ شده، آیا سزاوار است من آن را نخورم و به آن اعتراض کنم و نمک دان شکن گردم. لقمان اینگونه‌در مقابل مولایش بود ... ما هم باید در مقابل خداوند رزاق اینگونه باشیم که اگر سختی ها و تلخی های زندگی بسراغ مان آمد ، به خدا ایراد نگیریم و اعتراض نکنیم بلکه دعا کنیم کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84 ‏ کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84 ‏ کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا