eitaa logo
احادیث الطلاب
6.3هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
14 فایل
کپی برداری آزاد است ،نقل احادیث با ذکر کتاب (احادیث الطلاب) بلا مانع است آیدی مدیر کانال👇👇👇 @ahadis_tollab
مشاهده در ایتا
دانلود
توطئه قتل پیامبر هنگامی که رسول اکرم - ص - از جنگ خیبر با فتح و پیروزی بازگشت ، زنی از یهودیان گوسفندی را سر بریده و ذراع آن را بریان نمود و مسموم گردانید و به حضور پیامبر آمده اظهار ایمان و مسلمانی کرد و آن ذراع مسموم را نزد آن حضرت گذاشت . پیامبر فرمود : این چیست ؟ عرض کرد : پدر و مادرم فدای شما ، من از رفتن شما به سوی خیبر نگران بودم ؛ زیرا من این یهودیان خیبر را مردانی محکم و شجاع می دانستم ، بره ای داشتم که آن را همانند فرزندی برای خود می پنداشتم و اطلاع داشتم که شما به ذراع گوسفند علاقه دارید از این رو نذر کردم که اگر به سلامت مراجعت فرمودید آن بره را ذبح کنم و ذراع آن را بریان کرده برای شما بیاورم و اکنون که شما به سلامت برگشتید من به نذر خود وفا کرده ام و این ذراع ، از همان گوسفد است . حضرت علی بن ابی طالب (ع ) و براء بن معرور نیز در حضور پیامبر بودند . رسول اکرم نان طلبید . نان آوردند ، براء دست برد و لقمه ای از آن ذراع بر گرفت و در دهان گذاشت . حضرت علی (ع ) فرمود : ای براء ! بر رسول خدا پیشی نگیر . براء که مردی بیابانی بود ، در جواب گفت : گویا پیامبر را بخیل می دانی ! فرمود : نه . من رسول خدا را بخیل نمی دانم بلکه تجلیل و احترام می کنم ، نه برای من ، نه برای تو و نه برای احدی روانیست که در گفتار و کردار یا در خوردن و آشامیدن ، بر رسول خدا پیشی بگیرد . براء گفت : من رسول الله را بخیل نمی دانم ، حضرت علی (ع ) فرمود : من از این جهت نگفتم بلکه مقصود من این است ذراع را زنی آورده که یهودی بوده است و اکنون وضع او درست روشن نیست . اگر به امر رسول الله از این گوشت بخوری او ضامن سلامتی تو است ولی اگر بدون امر آن حضرت بخوری کار تو واگذار به خودت می باشد . در اثناء این گفتگو براء لقمه را جوید و پایین برد ناگهان ، ذراع گوسفند به زبان آمد که یا رسول الله از من نخورید که مسموم می باشم و درپی آن ، حال براء تغییر یافت و کم کم در حال جان دادن افتاد و پس از لحظاتی قالب تهی کرد و از دنیا رفت . پیامبر امر فرمود : آن زن را آوردند . حضرت به او فرمود : چرا چنین کردی ؟ پاسخ داد : برای این که از ناحیه شما رنج و آزار و ناراحتی زیادی متوجه من گردیده است ؛ چه آن که (در جنگ ها ) پدر ، عمو ، شوهر ، برادر و فرزندم را کشتی ، من با خود گفتم اگر محمد پادشاهی است که من بدین وسیله او را مسموم کرده و انتقام خود را از او گرفته ام و اگر پیامبر خداست (چنانکه خودش ادعا می کند و وعده فتح مکه و پیروزی را می دهد) که خداوند او را نگهداری می کند و این سم به او آسیبی نخواهد رسانید . پیامبر فرمود : راست گفتی ، آنگاه فرمود : مرگ براء تو را مغرور نسازد ؛ زیرا او از رسول خدا پیشی گرفت ، خداوند او را بدین وضع دچار کرد و اگر به امر رسول خدا می خورد ، خداوند او را حفظ می کرد و از این گوشت مسموم آسیبی نمی دید . سپس رسول اکرم - ص - عده ای از خوبان اصحابش ؛ مانند سلمان ، مقداد ، ابوذر ، عمار ، صهیب و بلال را طلبید ، وقتی که آمدند فرمود : همگی بنشینند و دور آن ذراع حلقه بزنند ، آنگاه پیامبر ، دست مبارک خود را روی آن گذاشت و فرمود : بسم الله الشافی ، بسم الله الکافی ، بسم الله المعافی ، بسم الله الذی لا یضر مع اسمه شی ء و لا داء فی الاءرض و لا فی السماء و هو السمیع العلیم سپس فرمود : بنام خدا بخورید و خود آن حضرت خورد و یاران نیز خوردند تا سیر شدند و بعد هم آب نوشیدند و امر فرمودند آن زن را حبس کردند ، روز دوم دستور داد آن زن را آوردند ، رسول الله به او فرمود : آیا ندیدی که همه اینها از آن ذراع مسموم خوردند پس چگونه دیدی عنایت پروردگار را در دفع شر آن از پیامبر و یارانش ؟ عرض کرد : یا رسول الله من تاکنون در نبوت شما در تردید بودم ولی اکنون یقین پیدا کردم که شما فرستاده خدایید و اینک شهادت می دهم که لا اله الا الله وحده لا شریک له وانک عبده و رسول . کانال احادیث الطلاب(در ایتا ) 🆔 @ahadis_tollab
﷽، درباره همسران پیامبر اعظم ✍ حجت‌الاسلام دکتر 🔹 یکی از ایراداتی که به پیامبر عظیم الشأن اسلام می گیرند، ازدواج های مکرر ایشان است. بارها گفته ام که قضاوت درباره حوادثی تاریخی باید با توجه به شرایط تاریخی و ارزشهای عرفی بستر خویش صورت بگیرد نه ذوق و سلیقه عرف امروز یک جامعه خاص. با این مقدمه نمونه ای از آثار ونتایج یکی از ازدواج های پیامبر یعنی ازدواج با دختر حارث بن ضرار ( سرکرده قبیله بنی مصطلق) ذکر می شود. دختر حارث از دستگیرشدگان بود. پدر او با فدیه سراغ دخترش آمد تا او را آزاد سازد. وقتی به بیابان عقیق رسید، دو شتر از مجموع شترانی که آن‌ها را برای پرداخت فدیه آورده بود، برگزید و در میان دره ای پنهان ساخت. وقتی حضور رسول گرامی رسید، یادآور شد من فدیه دخترم را آورده ام. پیامبر رو به حارث کرد و گفت: دو شتری را که در آن دره پنهان کرده ای کجاست؟ حارث با شنیدن چنین خبر غیبی، سخت تکان خورد و او و دو فرزندش که همراه وی بودند، اسلام آوردند، لذا بی درنگ فرستاد آن دو شتر را آوردند و تسلیم رسول خدا کرد. بدین ترتیب، دختر وی آزاد شد و او نیز اسلام آورد. آن گاه پیامبر از دختر او خواستگاری کرد و پدرش با کمال علاقه، در ازای چهارصد درهم، او را به عقد پیامبر درآورد. 🔹خبر بستگی پیامبر با حارث که رئیس بنی مصطلق بود، در میان مسلمانان منتشر شد. این امر سبب شد که صد خانواده از بنی مصطلق آزاد شوند و پیوسته در زبان‌ها گفته می‌شد هیچ زنی برای قوم خود پربرکت تر از این زن نبود. سرانجام، همه اسیران بنی مصطلق از زن و مرد به گونه ای آزاد شدند و به قبیله خود بازگشتند. (سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۲۹۵، تفسیر قمی، ص ۶۸۱ و تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۶۴. نقل از فروغ ابدیت) @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🔘 خُلق نیکوی حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله 🔳 آیت الله ناصری (ره): ▫️ خداوند، چند چیز را در قرآن عظیم شمرده است. خدایی که خود عظیم است، اگر چیزی را عظیم بشمارد، عظمت آن فوق العاده است. یکی از مواردی که خداوند عظیم، آن را عظیم شمرده خُلق عظیم نبی اکرم است. در قرآن فرمود: 📜 اِنَّکَ لَعَلَی‌ٰ خُلُقٍ عَظیم. (سوره قلم، آیه چهار: و یقیناً تو بر بلندای سجایای اخلاقی عظیمی قرار داری.) ❇️ زمانی که نبی اکرم به مدینه آمدند و اسلام رونقی گرفت، روستای دور افتاده‌ای بود که حدود هزار نفر جمعیت داشت. یک نفر از اشرار این منطقه بود که بسیار بد و خونریز بود. آن شرور دید که اهل این منطقه، خیلی ناراحتند. پرسید: 🔹 چه شده است؟ چرا این‌قدر ناراحتید؟ ▫️ گفتند: 🔸 یک نفر به مدینه آمده و ادعای پیغمبری ‌می‌کند و همه خدایان ما را زیر سؤال برده و منکر شده است. ما از این ناراحتیم که تمام خدایان ما را کنار زده است و دین تازه ای آورده و ‌می‌گوید: 🔶 خدا یکی است. ▫️ گفت: 🔹 شما چه ‌می‌خواهید؟ ▫️ گفتند: 🔸 اگر بتوانی خون این شخص را بریزی و او را بکشی، آنچه دلت بخواهد، به تو می‌دهیم. ▫️ گفت: 🔹 فردا سر او را برای شما می‌آورم. ▫️ آن شرور، حرکت کرد و بعد از ظهر مدینه رسید. نماز پیغمبر در مدینه تمام شده بود و عرب‌ها به منزل خود رفته بودند. حضرت هم داشتند، به منزل ‌می‌رفتند. عرب شرور به پیغمبر رسید؛ در حالی که آن حضرت را نمی‌شناخت؛ لذا از خود پیغمبر پرسید: 🔹 این محمد که می‌گویند، کجاست؟ ▫️ حضرت فرمودند: 🔸 او را چه کار داری؟ ▫️ عرض کرد: 🔹 من از فلان منطقه هستم و شنیده‌ام ادعای پیغمبری کرده و منکر خدایان ما شده است. آمده ام سر او را برای خویشانم سوغات ببرم. ▫️ فرمودند: 🔸 الآن بعد از ظهر است و هوا گرم. شما هم تازه رسیده‌ای و خسته هستی. غذا هم که نخورده‌ای. بیا برویم منزلِ ما استراحت بکن، غذایت را بخور، خوابت را برو. سر حال که شدی، من دست محمد را در دستت می‌گذارم. ✨ حضرت او را به منزل آوردند و عبای خود را پهن کردند و گفتند: 🔸 روی آن بنشین. ▫️ آن عرب غذایش را خورد و مشغول استراحت شد. ☀️ کم کم آفتاب او را گرفت. حضرت، مقابل آفتاب ایستادند و با بدن مبارکشان، روی صورت این عرب، سایه انداختند، تا آفتاب به او نتابد. ⏳ خواب آن عرب طول کشید و پیغمبر عرق کردند. عرق‌های پیغمبر، روی صورت این جوان چکید و بیدار شد. دید که این آقا بالا سر او نشسته و از شدت گرمای آفتاب صورت او از عرق خیس شده است. بلند شد و گفت: 🔹 آقا! چرا این طور کردی؟ چرا من را شرمنده کردی؟ خدمتی به من کردی که احدی نکرده است. ▫️ و عذر خواهی کرد. حضرت فرمودند: 🔸 دیدم خسته‌ای و خواب هستی. نخواستم بیدارت کنم و بگویم آفتاب تو را گرفته است. بالای سر تو نشستم که آفتاب تو را اذیت نکند. ▫️ آن عرب بلند شد و گفت: 🔹 وعده کردی که دست محمد را در دستم بگذاری. برویم محمد را پیدا کن و دست او را به دست من بده. 🤝 حضرت دستشان را آوردند جلو و فرمودند: 🔸 بگیر. ▫️ جوان نگاهی نکرد و گفت: 🔹 چه را بگیرم؟ ▫️ گفت: 🔸 دست من را. من محمدم. ▫️ این جوان به حضرت نگاهی کرد و با خودش گفت: 🔹 عجب! این زندگی و این اخلاق او است؟! ❇️ شهادتین را جاری کرد و به حضرت ایمان آورد و گفت: 🔹 من ‌می‌روم همه مردم شهرمان را مسلمان می‌کنم. 💡 حضرت، همه اعمال و رفتارشان به‌گونه‌ای بوده است که برای ما معلم و الگو باشند. @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚❓آیا بعد از ظهور امام زمان(عج) هیچ ظلم گناهی نمیشه؟ 🎙 حجت الاسلام والمسلمین @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
📚 اقسام ربا 🔹۱. : اگر کسی که قرض می دهد شرط کند که زیادتر از مقداری که می دهد بگیرد، مثلاً ده تخم مرغ بدهد که یازده‌تا بگیرد، ربا و حرام است، بلکه اگر قرار بگذارد که بدهکار کاری برای او انجام دهد، یا چیزی را که قرض کرده است با مقداری جنس دیگر پس دهد، مثلاً شرط کند، یک تومانی را که قرض کرده است با یک کبریت پس دهد، ربا و حرام است. 🔹۲. :اگر مقداری از جنسی را که با وزن یا پیمانه می فروشند، به زیادتر از همان جنس بفروشد، مثلاً یک من گندم را به یک من و نیم گندم بفروشد، ربا و حرام است، بلکه اگر یکی از دو جنس، سالم و دیگری معیوب، یا جنس یکی خوب و جنس دیگری بد باشد، یا با یکدیگر تفاوت قیمت داشته باشند، چنانچه بیشتر از مقداری که می دهد بگیرد، باز هم ربا و حرام است. 🏷 پی‌نوشت: رساله آیت الله سیستانی/مسأله ۲۰۸۰و۲۳۰۱ @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
برای سحرخیزی چند تا کار مهم وجود داره: ✅ حتما برنامه ریزی کنید شب ها زود بخوابید. خواب خوب و مفید از ساعت 9 شب تا 2 شب هست. بدن در این ساعات فوق العاده به خواب نیاز داره و خواب به آدم میچسبه و همه خستگی های آدم رو در میکنه. ⭕️ شب ها غذاهای با طبع سرد میل نکنید. مثلا ماست و هندوانه و خیار و الویه و مرغ و برنج و ..... ⭕️ غذاهای سنگین مصرف نفرمایید. ⭕️ ضمن اینکه خوردن آب زیاد موجب افزایش بلغم در بدن میشه و سحرخیزی تقریبا غیر ممکن خواهد شد. شام رو هم بهتره که ابتدای شب بعد از نماز مغرب و عشاء میل بفرمایید. اگه کسی به طور مداوم این سبک زندگی رو رعایت کنه ان شاءلله حتما میتونه سحر خیز باشه و از سحر لذت ببره 🌹🌹🌹 @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
❤️ دین پیامبر اسلام قبل از بعثت چی بوده؟ (پاسخ: مرتضی‌ کهرمی ) @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✅ مرد لطیفه گو مردی لطیفه گو از دوستان امام حسن (ع) بود. روزي خدمت امام (ع) رسید . حضرت از او پرسید: حالت چطور است؟ او گفت: حال من بر خلاف آن چیزي است که خودم و خدا و شیطان دوست داریم. امام (ع) خندید و فرمود: چطور؟ توضیح بده! او گفت: خداوند می خواهد از او کنم و نکنم. اما من چنین نیستم. شیطان دوست دارد که کنم و به دستوراتش عمل نکنم. ولی من این طور هم نیستم. خودم هم دوست دارم همیشه در دنیا باشم. اما این چنین هم نخواهم بود و روزي از دنیا خواهم رفت. ناگاه شخصی برخاست و به امام حسن (ع) گفت: ای پسر پیغمبر! چرا ما مرگ را دوست نداریم؟ امام (ع) فرمود: به خاطر اینکه شما آخرت خود را ویران کرده اید و این دنیا را آباد کرده اید. به همین دلیل دوست ندارید از جاي آباد به جاي ویران بروید. 📚 داستانهای بحارالانوار، ج 4 ، ص 71 @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🌹🌹🌹حدیث 2546 دو صفت مومن را نام ببرید 1136 - وَ قالَ‏ امیر المومنین علی عليه السلام: أَلْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِى وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِى قَلْبِهِ. @ahadis_tollab مؤمن خوشحاليش در صورتش و اندوهش در دلش است. کتاب احادیث الطلاب ص 357 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @ahadis_tollab
✅ مرد لطیفه گو مردی لطیفه گو از دوستان امام حسن (ع) بود. روزي خدمت امام (ع) رسید . حضرت از او پرسید: حالت چطور است؟ او گفت: حال من بر خلاف آن چیزي است که خودم و خدا و شیطان دوست داریم. امام (ع) خندید و فرمود: چطور؟ توضیح بده! او گفت: خداوند می خواهد از او کنم و نکنم. اما من چنین نیستم. شیطان دوست دارد که کنم و به دستوراتش عمل نکنم. ولی من این طور هم نیستم. خودم هم دوست دارم همیشه در دنیا باشم. اما این چنین هم نخواهم بود و روزي از دنیا خواهم رفت. ناگاه شخصی برخاست و به امام حسن (ع) گفت: ای پسر پیغمبر! چرا ما مرگ را دوست نداریم؟ امام (ع) فرمود: به خاطر اینکه شما آخرت خود را ویران کرده اید و این دنیا را آباد کرده اید. به همین دلیل دوست ندارید از جاي آباد به جاي ویران بروید. 📚 داستانهای بحارالانوار، ج 4 ، ص 71 @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✍حقیقت و ماهیت آدمی 🔹چون که دانستی که: هر کسی مرکب است از نفس و بدن، پس بدان که حقیقت آدمی و آنچه به سبب آن بر سایر حیوانات ترجیح دارد همان نفس است که از جنس ملائکه مقدسه است و بدن امری است عاریت، و حکم مرکب را برای نفس دارد، که بدان مرکب سوار شده و از عالم اصلی و موطن حقیقی به این دنیا آمده، تا از برای خود تجارتی کند و سودی اندوزد، و خود را به انواع کمالات بیاراید، و اکتساب اخلاق پسندیده و صفات حمیده نماید، و باز مراجعت به وطن خود نماید. 📚معراج‌السعادة، ص ۲۵ ▪️ملا احمد نراقی رحمة الله علیه @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب