eitaa logo
احادیث الطلاب
6.2هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
14 فایل
کپی برداری آزاد است ،نقل احادیث با ذکر کتاب (احادیث الطلاب) بلا مانع است آیدی مدیر کانال👇👇👇 @ahadis_tollab
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺شعرخوانی غرورانگیز و جالب این شاعر قمی را از دست ندهید. 👋سیدحمیدرضا برقعی در مدح حضرت امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) می‌خواند. مدت : کمتر از دو دقیقه @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🌺🌺🌺🌺🌺حدیث 30587 موعظه های حضرت امیر المومنین (ع) 1884 - عَنْ نُوفٍ الْبِكالِىِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام: عِظْنِى، فَقَالَ‏عليه السلام: يا نُوفُ أَحْسِنْ يُحْسَنْ اِلَيْكَ، فَقُلْتُ: زِدْنِى يا اَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، فَقَالَ عليه السلام: يا نُوفُ اِرْحَمْ تُرحَمْ،.... وَ كَذَبَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ يَعْرِفُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ وَهُوَ مُجْتَرٍ عَلى مَعاصِى اللَّهِ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ،... يا نُوفُ صِلْ رَحِمَكَ يَزِدِ اللَّهُ فى عُمُرِكَ، وَحَسِّنْ خُلْقَكَ يُخَفِّفِ اللَّهُ فِى حِسابِكَ، يا نُوفُ اِنْ سَرَّكَ اَنْ تَكُونَ مَعِى يَوْمَ الْقِيامَةِ، فَلا تَكُنْ لِلظَّالِمِينَ مُعِيناً، يا نُوفُ مَنْ اَحَبَّنا كانَ مَعَنا يَوْمَ الْقِيامَةِ، وَ لَوْ اَنَّ رَجُلاً اَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ. روايت از نوف بكالى است كه گفت: به امير المؤمنين على عليه السلام عرض كردم كه: مرا موعظه كن، حضرت فرمودند: اى نوف نيكى كن تا به تو نيكى كنند، عرض كردم بازهم موعظه بفرمائيد اى اميرالمؤمنين حضرت فرمودند: اى نوف رحم كن تا به تو رحم كنند،... و دروغ مى‏ گويد كسى كه گمان دارد خداوند عزوجل را مى ‏شناسد در حالى كه هر روز و شب بر نافرمانى خداوند گستاخى مى‏ كند،... اى نوف با خويشاوندانت آمد و رفت داشته باش تا خداوند بر عمرت بيفزايد، و اخلاقت را نيكو كن تا خداوند (در روز قيامت) حسابت را آسان بگيرد، اى نوف اگر دوست دارى كه روز قيامت با من باشى، پس يارى كننده ستمگران مباش، اى نوف هركس ما را دوست دارد، در روز قيامت با ما خواهد بود، و اگر كسى سنگى را دوست بدارد خداوند او را با همان سنگ محشور خواهد كرد کتاب احادیث الطلاب ص 521 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
‍ زندگينامه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در يك نگاه نام مبارك : على عليه السلام نام پدر : عمران و عبد مناف، و ابوطالب كنيه آن جناب بود بخاطر پسر بزرگش كه طالب نام داشت نام مادر : (فاطمه) بنت اسد لقب شريف : مرتضى، اميرمؤمنان، مولى الموحّدين، سيد الوصيين،خليفة الله كنيه : ابوالحسن، ابوتراب تاريخ تولد : روز جمعه 13 رجب سى سال پس از عام الفيل محل تولد : شهر مكه در خانه كعبه مدت امامت : 30 سال مدت عمر : 63 سال تاريخ شهادت : شب 21 ماه رمضان سال چهلم هجرى سبب شهادت : ضربت عبد الرحمن بن ملجم مرادى (لعنة اللَّه عليه) محل شهادت : شهر كوفه، در خانه خود محل دفن : نجف اشرف تعداد فرزندان : 12 پسر و 16 دختر مختصرى از زندگينامه حضرت على بن ابيطالب عليه السلام ولادت مشهور آن است كه آن حضرت در روز جمعه 13 رجب، سال 30 از عام الفيل، تقريباً 21 سال قبل از هجرت در خانه كعبه بدنيا آمدند پدر اميرالمؤمنين، نامش عبد مناف بود و چون پسر بزرگش طالب نام داشت لذا او را بنام ابوطالب مى خواندند و در تاريخ اسلام هيچ گاه او را به عبد مناف نخوانده اند، عبدالمطلب كه پدر ابوطالب است با پدر رسول خدا برادر بودند، مادر حضرت على فاطمه بنت اسد است، در روايت است كه روزى فاطمه بنت اسد كه آبستن به اميرالمؤمنين بود. درد زائيدن گرفت، خود را به خانه خدا كعبه رسانيد وگفت: پروردگارا.... به حق اين فرزندى كه در شكم من است و با من سخن مى گويد، و به سخنانش مأنوس شدهام و يقين دارم كه او يكى از آيات با عظمت تو است، تو را قسم مىدهم كه ولادت و زائيدن مرا آسان كنى. چون فاطمه از اين دعا فارغ شد ديوار خانه خدا شكافته شد و فاطمه داخل شد و شكاف بهم پيوست اهل شهر اين قصه را براى همديگر نقل مى كردند تا روز چهارم كه از همان شكاف، در حالى كه فاطمه فرزند خود را در بغل داشت خارج شد و در اين چند روز از غذاها و ميوههاى بهشتى تناول مىكرد. اميرالمؤمنين على عليه السلام مى فرمايد: وَ لَقَدْ صَلَّيْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنيِنَ وَ أَنَا اَوَّلُ مَنْ صَلَّى مَعَهُ( در حالى كه هفت سال بيشتر نداشتم قبل از همه مردم با پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم نماز خواندم و من اولين فردى بودم كه با آن حضرت نماز خواندم) عمر با بركت آن حضرت 63 سال بود 10 سال قبل از بعثت و 23 در حضور رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و 30 سال بعد از آن حضرت زندگى كرد و مدت خلافت ظاهرى آن حضرت 4 سال و 10 ماه بود و بيشتر به جنگيدن با ناكثين (پيمان شكنان) و قاسطين (ظالمان) و مارقين (خوارج) گذارنيد. ايمان آوردن يهودى روزى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در راهى مى گذشت، يك نفر يهودى كه از يهوديان خَيْبَر بود با آن حضرت همراه شد (در حالى كه امام عليه السلام را نمى شناخت)، در بين راه به درّهاى كه بر اثر سيل، آب زيادى در آن جمع شده بود رسيدند، مرد يهودى جمله اى گفت و بر روى آب به راه افتاد و مقدارى كه رفت، على عليه السلام را صدا زد و گفت: اگر آنچه را من مى دانم تو نيز مى دانستى از آب مانند من عبور مى كردى اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: قدرى توقّف كن، سپس اشارهاى فرمود، فوراً آب منجمد گرديد و سفت شد و روى آن به راه افتاد مرد يهودى كه چنين ديد خود را بر قدم هاى آن حضرت انداخت و عرض كرد: اى جوانمرد، چه چيزى گفتى كه آب را به سنگ تبديل كردى؟ امام عليه السلام فرمودند: تو چه چيزى گفتى كه بر روى آب عبور كردى؟ عرض كرد: أَنَا دَعَوْتُ اللَّهَ بِاسْمِهِ الْأَعْظَمِ( من خدا را به اسم اعظم او خواندم) اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود: اسم اعظم خدا چيست؟ عرض كرد: (على )كه اسم وصى و جانشين حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم است اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: من وصى و جانشين حضرت محمدم صلى الله عليه وآله وسلم مرد يهودى( پس از شنیدن این مطلب و دیدن معجزه آن حضرت در طول مسیر ) به حقّانيت آن حضرت اعتراف كرد و اسلام آورد. کتاب احادیث الطلاب ص 350 @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
‍ محبت علی(ع)آدمی را وارد بهشت مى كند مرحوم شيخ صدوق از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: روزى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در ميان جمعى ازاصحاب بودند كه ناگهان چهار نفر سياه پوست جنازه سياه پوستى را بر دوش حمل مى كردند و در حالى كه او را در كفن پيچيده بودند او را به سوى قبرش حمل مى كردند. رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم چون اين صحنه را ديد فرمودند: جنازه را به نزد من آوريد، وقتى كه جنازه را آوردند و در مقابل آن حضرت به زمين گذاشتند و صورتش را باز كردند، آن حضرت فرمودند: اَيُّكُمْ يَعْرِفُ هذا (كداميك از شما اين شخص را مى شناسد) چون اميرالمؤمنين عليه السلام او را ديد فرمود: أَنَا يا رَسُولَ اللَّهِ (من او را مى شناسم)، او رِياحْ نام دارد و غلام آل نجّار است سپس امامعليه السلام فرمودند: به خدا قسم، هر گاه او مرا مى ديد ( گرچه بارى را هم بر دوش داشت لحظاتى مىايستاد و) تواضع مى كرد و از ديدن من خوشحال مى شد و مى گفت: يا عَلِىُّ اِنّى اُحِبُّكَ (اى على عليه السلام من تو را دوست دارم) پيامبراسلام صلى الله عليه وآله وسلم چون اين جملات را از امامعليه السلام شنيد فرمودند:يا عَلِىُّ لا يُحِبُّكَ اِلاَّ مُؤْمِنٌ وَ لا يُبْغِضُكَ اِلاَّ كافِرٌ يا على جز مؤمن كسى تو را دوست نمى دارد و جز منافق كسى با تو دشمن نيست. فَأَمَرَ بِغُسْلِهِ، وَ كَفَّنَهُ فى ثَوْبٍ مِنْ ثِيابِهِ آن حضرت دستور داد كه جنازه رياح را غسل دادند (و بخاطر اميرالمؤمنين عليه السلام) او را در لباسى از لباسهاى خودش كفن كرد و به همراه مسلمانان تا كنار قبرش تشييع كرد و بر جنازه او نماز خواند، و مردم زمزمههاى شديدى را از آسمان مى شنيدند. سپس رسول خدا فرمودند اين زمزمهها بخاطر اين است كه اَنَّهُ قَدْ شَيَّعَهُ سَبْعُونَ اَلْفَ قِبيلَةٍ مِنَ المَلائِكَةِ، كُلُّ قَبِيلَةٍ سَبْعُونَ اَلْفَ مَلَكٍ، وَ اللَّهِ ما نالَ ذَلِكَ اِلاَّ بِمَحَبَّتِكَ يا عَلِىُّ (70 هزار از گروه فرشتگان او را مشايعت كردند كه هر گروه 70 هزار نفر بودند و به خدا قسم جز به محبت و دوستى تو اى على عليه السلام به اين درجه و مرتبه نرسيد) سپس رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم داخل قبر رياح شد و با دست خود او را در ميان قبر نهاد و لحظهاى از او روى برگردانيد و خاكها را روى قبر ريخت، اصحاب عرض كردند: اى رسول خدا ديديم شما لحظهاى از او روى برگرداندى، سپس قبر را با خاك پوشاندى، علتش چه بود؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: اين شخص ( چون دوستدار على عليه السلام بود) به همين خاطر از اولياء خدا و از فرمانبرداران خداوند محسوب شد و چون تشنه از دنيا رفته بود، همسران بهشتى او، يعنى حورالعين با عجله برايش از بهشت آب آوردند و او چون غيرتمند بود، دوست نداشتم با نگاه كردن به همسرانش او را محزون سازم، لحظهاى از او روى برگرداندم تا آب آشاميد. کتاب احادیث الطلاب ص 351 @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🔰چرا امام علی (ع) امیرالمومنین نامیده شد؟ و چرا به خود پیامبر (ص) امیرالمومنین نمی گویند؟ ✍پاسخ در روایات عنوان امیرالمؤمنین از القاب خاص علی(ع) شمرده شده است،[۳] امیرمؤمنان در این روایات معنای ویژه ای دارد كه آن معنا متضمن خلافت بلافصل است؛ با توجه به این معنا تنها شامل امام علی(ع) می شود، چون جز او كسی لایق این مقام نیست. در برخی از روایات بیان شده كه حتی در زمان پیامبر(ص)، نیز توسط پیامبر(ص) از حضرت علی(ع) به امیرمؤمنان یاد شده است.[۴] به همین خاطر، این لقب برای دیگران و حتی امامان معصوم(ع) اطلاق نشده است. شخصی از امام صادق(ع) پرسید: آیا روا است كه به امام زمان(ع) به عنوان "سلام بر تو، ای امیرمؤمنان" سلام یاد كرد؟ امام فرمود: نه، زیرا خداوند تنها علی(ع) را به این لقب نامیده است. نه قبل او كسی به این لقب نامیده شده و نه پس از او. آن شخص پرسید: پس چگونه بر قائم آل محمد (ع) می بایست سلام كرد؟ فرمود: میگویید: السلام علیك یا بقیة الله".[۵] اختصاص لقب امیرالمؤمنین به امام علی(ع) تنها با معنای متضمن خلافت بلافصل قابل توجیه است؛ یعنی بعد از پیامبر(ص) باید او امیر و حاكم مسلمانان بوده و مردم باید به این مهم آشنا شوند. شاید بر همین اساس باشد كه پیامبر(ص) فرمود: "اگر مردم می دانستند در چه زمانی علی(ع) به این لقب ملقب گردید، هرگز منكر فضایل او نمی شدند، زیرا علی در زمانی كه آدم بین روح و جسد بود، ملقب به این لقب شد؛ زمانی كه خداوند فرمود: آیا من پروردگار شما نبودم؟ گفتند: بلی. فرمود: من پروردگار شمایم و محمد پیامبر شما است و علی امیر شما است".[۶] اما این كه به پیامبر اسلام(ص) امیرمؤمنان گفته نمی شد، بدان جهت بود كه عنوان "امیرالمؤمنین" به معنای خلیفه بلافصل و جانشین آن حضرت است. طبیعی است كه به خود حضرت، امیرمؤمنان گفته نشود. پی نوشت [۳]. معارف و معاریف، ج۲، ص ۴۴۸؛ دایرةالمعارف تشیع، ج۲، ص ۵۲۲. [۴]. بحارالانوار، ج۳۵، ص ۳۷، ارشاد مفید، ص ۴۲. [۵]. كافی، ج۱، ص ۴۱۱؛ بحارالانوار، ج۲۴، ص ۲۱۱؛ مظهر ولایت، ص ۴۱. [۶]. ینابیع الموده، ۲، ص ۶۳؛ بحارالانوار، ج۹،ص ۲۵۶؛ مظهر ولایت، ص ۴۰. @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
داستانی آموزنده روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند. ✍پس راهب‌ رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟" پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است. راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت "نه هرگز" پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست. ✍ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟ راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم. ✍ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید ب من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس. ✍راهب سه سوالش را مطرح کرد: 1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟ *چه چیزاست که از آن خدا نیست؟* 2)ما هو شئ لیس عندالله؟ *چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟* 3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ *آن چیست که خدا آن را نمیداند؟* پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند. ✍راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم . ✍سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی (ع)رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند. پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن (ع )و امام حسین (ع )میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند. ✍ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس! راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسیدنامت چیست؟ امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان *"الیا"* نزد مسیحیان *"ایلیا"* نزد پدرم *"علی"* و نزد مادرم *"حیدر"* است. پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟ ✍امام (ع )فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم. پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی. پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد. ✍امام علی (ع) پاسخ دادند: . فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا فلیس من الله ظلم لأحد و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک 🔹 *آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است.* 🔹 *آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است* 🔹 *و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است* پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت: "أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة" ✳️به درستی که نامت درتورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد. 💠 *عزيزان !! تا حد امکان نشر دهید؛ زیرا: ⬅️ *پیامبر(ص)فرمود:هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع)را نشردهد، مادامیکه از آن نوشته اثری باقیست ملائکة الله برای او استغفار می کنند* منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
بمناسبت ولادت مولا امیرالمومنین علی علیه السلام خلیفه دوم عمر گفت حضرت علی 12 صفت دارد که هیچکس ندارد 2419 - قالَ الْإِمامُ الْباقِرُعليه السلام: اِنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ فى اَوَّلِ يَوْمٍ صَعِدَ الْمَنْبَرَ فِى الْخِلافَةِ، قالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ اُعْطِىَ عَلِىُّ بْنُ اَبِيطالِبٍ(عليه السلام) اِثْنَىْ عَشَرَ فَضِيلَةً، لَمْ يَكُنْ لى وَ لا لاَِحَدٍ مِنَ النَّاسِ مِثْلُها، وَ لا واحِدَةٌ مِنْها، اَلْأَوَّلُ: مَوْلِدُهُ فِى الْكَعْبَةِ، اَلثَّانِى: زِواجُهُ مِنَ السَّماءِ، اَلثَّالِثُ: زَوْجَتُهُ فاطِمَةُ(عليها السلام)، اَلرَّبِعُ: اَ لْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) اَوْلادُهُ، اَ لْخامِسُ: قَوْلُ النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله وسلم) بِحَضْرَتى مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ، اَلسَّادِسُ: يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ، قالَ(صلى الله عليه وآله وسلم) بِحَضْرَتى يا عَلِىُّ اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى، اَلسَّابِعُ: سُدَّ اَبْوابُ الصَّحابَةِ، وَ لَمْ يُسَدَّ لِعَلِىٍّ بابٌ. اَلثَّامِنُ: قَوْلُ النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله وسلم) مَنْ عَبَدَ اللَّهَ فى مِثْلِ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ اَ لْفَ سَنَةٍ اِلاَّ خَمْسِينَ عامًا، كَنُوحٍ فى قَوْمِهِ، وَ صَبَرَ عَلى حَرِّ مَكَّةَ وَ جُوعِ الْمَدِينَةِ، وَ اَنْفَقَ مالَهُ كَجَبَلِ اَبى قُبَيْسٍ، وَ قاتَل بَيْنَ الصَّفا وَ الْمَرْوَةِ فى سَبِيلِ اللَّهِ عامِدًا مُحْتَسِباً وَ لَمْ يَأْتِ بِوَلايَتِكَ يا عَلِىُّ (عليه السلام)، فَكانَ عَمَلُهُ وَ زُهْدُهُ وَ نَفَقَتُهُ هَباءً مَنْثُوراً، اَلتَّاسِعُ: اَنْ تَهْوِىَ النُّجُومُ فى دارِهِ، اَ لْعاشِرُ: رُدَّتِ الشَّمْسُ مَرَّتَيْنِ مَرَّةً بِالْمَدِينَةِ وَ مَرَّةً بِالْعِراقِ وَ الْحادى عَشَرَ: اَنَّهُ تَكَلَّمَ مَعَ الْأَمْواتِ وَ الْأَسَدِ وَ الذِّئْبِ وَ الْغَزالَةِ وَ الثُّعْبانِ وَ السَّمَكَةِ، اَلثَّانى عَشَرَ: اَنَّهُ قادِرٌ اَنْ يَقْتُلَ عُمَرَ بِشِمالِهِ دُونَ يَمِينِهِ، وَ كانَ عَلِىُّ بْنُ اَبِيطالِبٍ(عليه السلام )حاضِراً، فَرَفَعَ رَأْسَهُ وَ قالَ(عليه السلام) اِعْتَرَفَ بِالْحَقِّ قَبْلَ اَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ. همانا عُمر بن خطاب در اولين روز خلافتش بالاى منبر رفت و گفت بخدا قسم به على بن ابى طالب(عليه السلام) دوازده فضيلت داده شده كه يكى از آنها نه در من وجود دارد و نه در هيچ يك از مردم. اول: تولد ايشان در كعبه است دوم: ازدواج ايشان در آسمان منعقد شد سوم: فاطمه‏ عليها السلام همسر اوست چهارم: حسن و حسين(عليهم السلام) فرزندان او هستند پنجم: گفتار پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در حالی که من حضور داشتم كه فرمود، كسى كه من مولاى او هستم پس على(عليه السلام) مولاى اوست، خدايا دوست بدار كسى را كه على(عليه السلام) را دوست بدارد و دشمن بدار كسى را كه او را دشمن بدارد. ششم: در روز غدير خم من حاضر بودم كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: يا على(عليه السلام)مقام و منزلت تو نسبت به من مثل مقام و منزلت هارون به موسى(عليه السلام) است ) و تو خليفه و جانشين بلا فصل من هستى هفتم: تمام درهاى منزل اصحاب (به مسجد) بسته شد مگر در منزل على(عليه السلام) كه بسته نشد هشتم: گفتار پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) كه فرمودند: كسى كه خدارا عبادت كند در جائى مثل مكه و مدينه بمدت هزار سال، پنجاه سال كم (يعنى 950 سال) مثل حضرت نوح (عليه السلام) در قوم خود و همچنين بر گرماى مكه و گرسنگى مدينه صبر كند، و مال و دارائى خود را كه مثل كوه اَبى قُبَيْس باشد (در راه خدا) انفاق كند، و بين صفا و مَرْوه در راه خدا و با اختيار خود و احتساب رضاى او جهاد كند ولى ولايت و دوستى تو را اى على(عليه السلام) (در روز قيامت همراه خود) نياورد پس (بايد بداند كه) عمل او و زهد او و انفاق او، بصورت گرد و غبارى پراكنده از بين مى ‏رود نهم: فرود آمدن ستارها در خانه ايشان (اشاره به شأن نزول سوره نجم است ) دهم: برگشتن خورشيد دوبار ( برای او در حالی که غروب کرده بود ) يكى در مدينه و ديگرى در عراق (بخاطر ايشان) يازدهم: صحبت كردن ايشان با مردگان و همچنين با( حیواناتی مانند) شير و گرگ و آهو و مار بزرگ و ماهى دوازدهم: و همانا ايشان قدرت دارند بدون كمك گرفتن از دست راستش، با دست چپ ، عمر را به قتل برساند و اين در حالى بود كه حضرت على بن ابى طالب عليه السلام حاضر بودند، سپس امام سرشان را بلند كردند فرمودند: اعتراف كرد به حق ، قبل از آنكه شهادت بر عليه او (در روز قیامت) جارى شود. کتاب احادیث الطلاب ص 693 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
مولا علی علیه‌السلام معلّم جبرئیل😇 ⭕️روزی جبرئیل در خدمت پیامبر صلی‌الله علیه و آله، مشغول صحبت بود که حضرت علی علیه‌السلام وارد شد. جبرئیل چون آن حضرت را دید برخاست و شرایط تعظیم به‌جای آورد. 🔺پیامبر فرمود: یا جبرئیل! از چه جهت به این جوان، تعظیم می‌کنی؟ 🔻عرض کرد: چگونه تعظیم نکنم که او را بر من، حقّ تعلیم است؟ پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: چه تعلیم؟ ♦️جبرئیل عرض کرد: در وقتی‌که حق‌تعالی مرا خلق کرد از من پرسید تو کیستی و من کیستم؟ من در جواب متحیّر ماندم و مدّتی در مقام جواب ساکت بودم که این جوان در عالم نور به من ظاهر گردید و این‌طور به من تعلیم داد که بگو: تو پروردگار جلیل و جمیلی و من بنده ذلیل و جبرئیلم؛ ازاین‌جهت او را که دیدم تعظیمش کردم. ♦️پیامبر پرسید: مدّت عمر تو چند سال است؟ عرض کرد یا رسول‌الله! در آسمان، ستاره‌ای هست که هر سی هزار سال یک‌بار طلوع می‌کند، من او را سی هزار بار دیده‌ام. 📚 (تحفه المجالس، ص 80) @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🌺فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :🌺 يكى از هاى حوزه باعظمت از نظر در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود . روزى از روى و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟! شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف من باشى اينجا همين و و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى قابل توجّهى مى خواهى بايد به در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو : 🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند . پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !! بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى : 🌺به آسمان رود و كار كند از خواب بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند . وقتى به در خانه آن مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد : 🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين را به داخل راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد . مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود . فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون و و وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است . هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست . آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت : آقايان من ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد . چون صيغه جارى شد كه در دريايى از و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در اميرالمؤمنين (عليه السلام) بگويم ، يك گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : 🌺به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود (عليه السلام) است . راجه شكر كرد و خواند : 🌺به ذرّه گر نظر لطف كند 🌺به آسمان رود و كار كند منبع : کتاب عبرت آموز تاليف استاد شيخ حسين @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب