فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_6051079286171897896.mp3
1.68M
سوری نازدار
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_6028623234348363784.mp3
4.83M
مجید حسینی🎤
دلِ غرصه
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
❤آهنگ مازنی❤
انیمیشن زیبای کتاب جنگل (2) قسمت اول 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهن
37.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انیمیشن زیبای کتاب جنگل (2)
قسمت دوم
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_6051079286171897905.mp3
9.58M
امیر اصغرزاده🎤
بلاره
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_6051079286171897895.mp3
3.18M
سنتی عصرگاهی
استاد اسحاقی🎤
پنبه جار
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
31.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برشی از سریال پایتخت ۶
دیگداتور درونتو بکش 😂
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_6051079286171897894.mp3
6M
شربتی🎤
زرا نزن مه وچه ره
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸پسر ماشینی🌸 قسمت شانزدهم نازنین نسبت به خانم دکتر حس بهتری پیدا کرد و با شنیدن بخشی از زندگ
داستان 🌸پسر ماشینی🌸
قسمت هفدهم
دکتر حامد هم بخاطر خانم دکتر و هم بخاطر زحمتهایی که سکینه خانم و نازنین گفتن براش کشیدن تمام تلاششو کرد و تا اونجایی که دستش بر می اومد با دقت و خستگی ناپذیر عمل پای نازنین را با موفقیت پشت سر گذاشت اما نازنین هنوز به هوش نیامده بود
کم کم دکترها هم نگران شدند و ازینکه دکتر حامد در زمان بیهوشی پای نازنین را عمل کرد بهش انتقاد کردند
اما دکتر حامد با دلایل مختلف پزشکی ثابت کرد که نازنین در کما نبوده بلکه بی هوشی ش بخاطر شدت درد نواحی ضربه دیده بوده و اگر عمل صورت نمیگرفت شاید بی هوشی اش به کما تبدیل میشد و به مغزش آسیب جدی می زد
و گفت من اصلا نگران نیستم و می دونم نازنین حداکثر دو سه ساعت بعد به هوش میاد
خانم دکتر و سکینه خانم اصرار داشتن نازنین رو ببینند اما دکتر حامد گفت الان اصلا موقع مناسبی نیست و در گوش خانم دکتر گفت البته شما می تونید برید ببینینش ولی مادرش اگه اونو تو این وضعیت نبینه بهتره
خانم دکتر گفت من هم چندان از سکینه خانم کم ندارم پس می برمش بیرون بهش شام بدم انشاالله وقتی بهوش اومد خبر میدین
دکتر حامد گفت حتما خانم دکتر
مگه میشه به شما اطلاع ندیم
خانم دکتر هرچی اصرار کرد سکینه خانم قبول نکرد که بره بیرون اما با تذکر جدی بخش حراست مجبور شد خانم دکتر را همراهی کنه هرچند که تا حدودی شک کرد که این کار حراست نقشه ی خانم دکتره و حتی شک کرد که نکنه نازنین تموم کرده باشه اما وقتی خانم دکتر به جان مراد قسم خورد باور کرد که چیزی نیست و تو اینمدت هم فهمیده بود عزیزترین شخص زندگی خانم دکتر همین آقامراد هست که حتی با یادآوری خاطراتش هم اشکش در می اومد
وقتی سکینه خانم و خانم دکتر رفتند بیرون دکتر حامد بعد از استراحت کوتاه رفت کنار تخت نازنین نشست و زل زد به چشمهای نازنین که بسته بود
دکتر حامد آروم آروم اسم نازنین را صدا زد و گفت درسته که چند روز از من پرستاری کردی ولی یکروزش را حداقل جبران کردم
و امیدوارم دیگه فرصت جبران به من ندی
حیف دختر به این خوبی نیست که ......
اما وسط حرفش پشیمون شد و گفت البته تو که کارگر خانم دکتر نیستی
بالاتر از بچه هاش شدی انگار
من هیچوقت خانم دکتر رو اینقدر عجول و عصبانی و دستپاچه ندیده بودم خوش بحالت دوتا مادر در کنارت داری اما من یدونه شم کنار خودم ندارم
نازنین آرام آرام چشمهایش را باز کرد و تصویر تار کسی را روبروش دید گفت مادرجان تویی
حامد گفت بهم میاد مادرت باشم؟
نازنین دوباره با صدایی خسته و گرفته گفت خانم دکتر شمایید
حامد گفت به من میاد خانم باشم
نازنین کم کم به حرف اومد و گفت دایی جلال تویی دایی جلال من به پسر ماشینی چیزی نگفتم همونطور که گفتی بعضی چیزها نشدنیه باید دلی دوست داشت
بعدش شروع کرد به خوندن اشعاری از حافظ و سعدی و مولانا و بعدش و ان یکاد رو خوند انگار تابلوی دایی جلال دستش باشد خط به خط و ان یکاد رو خوند
حامد می دونست نازنین بخاطر استفاده از داروهای بیهوشی و مسکن احتمالا تا چند دقیقه حواسش نیست و شاید حتی حرف های بی ربط می زند گوشیش رو در آورد و از لحظات به هوش اومدنش فیلم گرفت
با خودش گفت هرچند که کار درستی نیست ولی یه روزی شاید با دیدن این فیلم سورپرایز بشه و اینقد سرم منت نذاره که چند روز پرستارت شدم
نازنین از هر دری صحبت میکرد که یکدفعه انگار تازه دکتر حامد را دیده باشد خواست از جایش بلند شود بنشیند که دکتر حامد گفت تو الان نه پای ایستادن داری و نه احتیاج به اینکه مبادی آداب باشی همینکه هوشیاری خدارو شکر
نازنین خیلی خجالت کشید و از دکتر حامد عذرخواهی کرد
دکتر گفت یادته میگفتی چند روز پرستاریتو کردم
الان از اون چند روز یک روزشو کم کن
ولی دختر قوی و با بنیه ای هستی با این ضربه ای که به پات خورده و محکم ترین استخون پات شکست اما مفصل ها و غضروف ها عیبی نکرده و انشاالله چند روز بعد راه می افتی
نازنین گفت چه بلایی سرم اومده مادرم کجاست
دکتر حامد گفت نگران نباش بزودی اتاقت پر از ملاقاتی میشه
فعلا کمی صبر کن کاملا هوشیار بشی و با خنده گفت که دیگه برای ما از حافظ و سعدی شعر نخونی
نازنین باز هم خجالت کشید و گفت چیز بدی نگفتم که
دکتر حامد گفت نه خداروشکر به دکترها فحش ندادی اکثر بیمارامون موقع هوشیاری دست به فحششون خوبه ولی تو فقط شعر و قرآن خوندی
نگران چیزی نباش
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
👇👇