eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
79.9هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
8هزار ویدیو
15 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
31.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برشی از سریال پایتخت ۶ دیگداتور درونتو بکش 😂 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_6051079286171897894.mp3
6M
شربتی🎤 زرا نزن مه وچه ره 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸پسر ماشینی🌸 قسمت شانزدهم نازنین نسبت به خانم دکتر حس بهتری پیدا کرد و با شنیدن بخشی از زندگ
داستان 🌸پسر ماشینی🌸 قسمت هفدهم دکتر حامد هم بخاطر خانم دکتر و هم بخاطر زحمتهایی که سکینه خانم و نازنین گفتن براش کشیدن تمام تلاششو کرد و تا اونجایی که دستش بر می اومد با دقت و خستگی ناپذیر عمل پای نازنین را با موفقیت پشت سر گذاشت اما نازنین هنوز به هوش نیامده بود کم کم دکترها هم نگران شدند و ازینکه دکتر حامد در زمان بیهوشی پای نازنین را عمل کرد بهش انتقاد کردند اما دکتر حامد با دلایل مختلف پزشکی ثابت کرد که نازنین در کما نبوده بلکه بی هوشی ش بخاطر شدت درد نواحی ضربه دیده بوده و اگر عمل صورت نمیگرفت شاید بی هوشی اش به کما تبدیل میشد و به مغزش آسیب جدی می زد و گفت من اصلا نگران نیستم و می دونم نازنین حداکثر دو سه ساعت بعد به هوش میاد خانم دکتر و سکینه خانم اصرار داشتن نازنین رو ببینند اما دکتر حامد گفت الان اصلا موقع مناسبی نیست و در گوش خانم دکتر گفت البته شما می تونید برید ببینینش ولی مادرش اگه اونو تو این وضعیت نبینه بهتره خانم دکتر گفت من هم چندان از سکینه خانم کم ندارم پس می برمش بیرون بهش شام بدم انشاالله وقتی بهوش اومد خبر میدین دکتر حامد گفت حتما خانم دکتر مگه میشه به شما اطلاع ندیم خانم دکتر هرچی اصرار کرد سکینه خانم قبول نکرد که بره بیرون اما با تذکر جدی بخش حراست مجبور شد خانم دکتر را همراهی کنه هرچند که تا حدودی شک کرد که این کار حراست نقشه ی خانم دکتره و حتی شک کرد که نکنه نازنین تموم کرده باشه اما وقتی خانم دکتر به جان مراد قسم خورد باور کرد که چیزی نیست و تو اینمدت هم فهمیده بود عزیزترین شخص زندگی خانم دکتر همین آقامراد هست که حتی با یادآوری خاطراتش هم اشکش در می اومد وقتی سکینه خانم و خانم دکتر رفتند بیرون دکتر حامد بعد از استراحت کوتاه رفت کنار تخت نازنین نشست و زل زد به چشمهای نازنین که بسته بود دکتر حامد آروم آروم اسم نازنین را صدا زد و گفت درسته که چند روز از من پرستاری کردی ولی یکروزش را حداقل جبران کردم و امیدوارم دیگه فرصت جبران به من ندی حیف دختر به این خوبی نیست که ...... اما وسط حرفش پشیمون شد و گفت البته تو که کارگر خانم دکتر نیستی بالاتر از بچه هاش شدی انگار من هیچوقت خانم دکتر رو اینقدر عجول و عصبانی و دستپاچه ندیده بودم خوش بحالت دوتا مادر در کنارت داری اما من یدونه شم کنار خودم ندارم نازنین آرام آرام چشمهایش را باز کرد و تصویر تار کسی را روبروش دید گفت مادرجان تویی حامد گفت بهم میاد مادرت باشم؟ نازنین دوباره با صدایی خسته و گرفته گفت خانم دکتر شمایید حامد گفت به من میاد خانم باشم نازنین کم کم به حرف اومد و گفت دایی جلال تویی دایی جلال من به پسر ماشینی چیزی نگفتم همونطور که گفتی بعضی چیزها نشدنیه باید دلی دوست داشت بعدش شروع کرد به خوندن اشعاری از حافظ و سعدی و مولانا و بعدش و ان یکاد رو خوند انگار تابلوی دایی جلال دستش باشد خط به خط و ان یکاد رو خوند حامد می دونست نازنین بخاطر استفاده از داروهای بیهوشی و مسکن احتمالا تا چند دقیقه حواسش نیست و شاید حتی حرف های بی ربط می زند گوشیش رو در آورد و از لحظات به هوش اومدنش فیلم گرفت با خودش گفت هرچند که کار درستی نیست ولی یه روزی شاید با دیدن این فیلم سورپرایز بشه و اینقد سرم منت نذاره که چند روز پرستارت شدم نازنین از هر دری صحبت میکرد که یکدفعه انگار تازه دکتر حامد را دیده باشد خواست از جایش بلند شود بنشیند که دکتر حامد گفت تو الان نه پای ایستادن داری و نه احتیاج به اینکه مبادی آداب باشی همینکه هوشیاری خدارو شکر نازنین خیلی خجالت کشید و از دکتر حامد عذرخواهی کرد دکتر گفت یادته میگفتی چند روز پرستاریتو کردم الان از اون چند روز یک روزشو کم کن ولی دختر قوی و با بنیه ای هستی با این ضربه ای که به پات خورده و محکم ترین استخون پات شکست اما مفصل ها و غضروف ها عیبی نکرده و انشاالله چند روز بعد راه می افتی نازنین گفت چه بلایی سرم اومده مادرم کجاست دکتر حامد گفت نگران نباش بزودی اتاقت پر از ملاقاتی میشه فعلا کمی صبر کن کاملا هوشیار بشی و با خنده گفت که دیگه برای ما از حافظ و سعدی شعر نخونی نازنین باز هم خجالت کشید و گفت چیز بدی نگفتم که دکتر حامد گفت نه خداروشکر به دکترها فحش ندادی اکثر بیمارامون موقع هوشیاری دست به فحششون خوبه ولی تو فقط شعر و قرآن خوندی نگران چیزی نباش http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 👇👇
ادامه ی قسمت هفدهم داستان 🌸پسر ماشینی🌸 دکتر حامد زنگ زد به خانم دکتر و گفت اول کدومتون با نازنین خانم حرف میزنید خانم دکتر گفت سکینه خانم دکتر حامد گوشی رو داد دست نازنین و گفت یکی از مادراته نازنین وقتی گوشیو گرفت بغضش ترکید و گریه کرد و ظاهرا مشخص بود اونطرف گوشی سکینه خانم هم حرفی نمی زند و گریه میکند بعد از یک دقیقه دکتر حامد گوشیو گرفت و گفت حالا گوشیو بدین خانم دکتر یک کمم ایشون گریه کنند خانم دکتر گوشیو گرفت و گفت گوشی رو بده دخترم وقتی نازنین گوشی رو گرفت خانم دکتر فقط داشت دعواش میکرد و نازنین هم ابتدا گفت آخه پنجره ها خیلی کثیف بود ولی وقتی خانم دکتر عصبی تر شد نازنین معذرت خواهی کرد و گفت دیگه اینکار رو نمیکنه حدود نیمساعت بعد خانم دکتر و سکینه خانم اومدند پیش نازنین و دوباره گریه و دعوا و نازنین فقط سکوت کرده بود و ظاهرا بخاطر مسکن ها دردی نداشت و گاهی لبخند میزد خانم دکتر شوخ طبعیش گل کرد و گفت درسته حامد بهت پا نداد ولی تو خیلی خوب پا دادی بهش اونم پای شکسته نازنین دوباره از خانم دکتر معذرت خواهی کرد و گفت اگه امکان داره از قول من از دکتر حامد تشکر کنید خانم دکتر گفت حالا حالاها مهمون دکتر حامد هستی وقت برای تشکر زیاده فقط بگو چطور شد از نردبون افتادی تو که جوابمو داده بودی نازنین گفت درسته جوابتونو دادم ولی حتما میخواستم تماس و قطع کنم اما نمیدونم چی شد که یهو از نردبون افتادم فقط لحظه ی افتادن یادمه خانم دکتر گفت طبیعیه چون بقیه رو بیهوش بودی سکینه خانم دستهای نازنین را گرفته بود تو دستشو فقط گریه میکرد نازنین گفت مادر جان حالا که بخیر گذشته سکینه خانم گفت چیو بخیر گذشته اگه فلج بشی من چه خاکی به سرم بریزم خانم دکتر سر سکینه خانم داد زد و گفت اومدی ملاقات مریض که دلش وا شه تو داری دلشو پاره میکنی کی گفت فلج میشه ؟ تو مگه دکتری!؟ وقتی خانم دکتر و مادر نازنین رفتند نازنین به فکر فرو رفت و با خودش گفت بیخود نیست میگن چیزی که عوض داره گله نداره اینهمه سر دکتر حامد منت گذاشتم آخرش باید به دست خودش درمان بشم خدایا حکمتتو شکر ادامه دارد .. نویسنده: سید ذکریا ساداتی http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5902200829040922163.mp3
3.31M
علی گل براری🎤 باد و بارون 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_6051079286171898062.mp3
5.07M
چه خلاف سر زد از ما که درِ سرای بستی؟ برِ دشمنان نشستی، دلِ دوستان شکستی سرِ شانه را شکستم به بهانه‌ی تطاول   که به حلقه‌حلقه زلفت نکند درازدستی ز تو خواهشِ غرامت نکند تنی که کُشتی   ز تو آرزوی مرهم نکند دلی که خَستی کسی از خرابه‌ی دل نگرفته باج هرگز   تو بر آن خراج بستی و به سلطنت نشستی به قلمروی محبت درِ خانه‌ای نرفتی   که به پاکی‌اش نرفتی و به سختی‌اش نبستی به کمال عجز گفتم که به لب رسید جانم   ز غرور ناز گفتی: که مگر هنوز هستی؟... 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_6051079286171898123.mp3
4.58M
سنتی شبانگاهی ایرج خواجه امیری🎤 آواز 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
11.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ سه شنبه🌞 🖼 ۲۱ کرچ ماه ۱۵۳۵   تبری ۲۱ شهریور     ۱۴۰۲ شمسی ۱۲ سپتامبر    ۲۰۲۳میلادی ۲۶ صفر ۱۴۴۵قمری 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🍀کانال آهنگ مازنی🍀 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_6030607303080677313.mp3
4.81M
استاد وحید حیدری🎤 ناصر عباسی🎤 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
هدایت شده از ❤آهنگ مازنی❤
4_5765100709833871727.mp3
5.75M
مببن🎤 مولای من 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا