4_6046552498016095981.mp3
1.54M
چنگیز نیک رفتار🎤
نازنین جان
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
❤آهنگ مازنی❤
انیمیشن زیبای کتاب جنگل (1) قسمت ششم (پایانی) 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀
37.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انیمیشن زیبای کتاب جنگل (2)
قسمت اول
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_6046265469646671758.mp3
8.31M
زنده یاد خوشرو 🎤
ریمیکس جدیدی از اجرای بدون آهنگ استاد خوشرو
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_6046552498016095977.mp3
9.48M
سنتی عصرگاهی
استاد محمدرضا اسحاقی 🎤
نازنین یار من
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
38.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برشی از سریال آفتاب پرست
پارت سه از قسمت اول
بگو چنگیز خودش بیاد 😂
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸پسر ماشینی🌸 قسمت پانزدهم خانم دکتر صبح به نازنین گفت برو یه سیمکارت برای خودت بخر نازنین
داستان 🌸پسر ماشینی🌸
قسمت شانزدهم
نازنین نسبت به خانم دکتر حس بهتری پیدا کرد و با شنیدن بخشی از زندگیش با او احساس صمیمیت بیشتری میکرد
سکینه خانم در حالی که از دردپا می نالید به خانم دکتر گفت دوست داری از آشنایی خودم با پدر نازنین بگم خانم دکتر خندید و گفت یعنی تو هم عاشق شدی سکینه خانم صورتش از خجالت سرخ شد و گفت نه عاشق چیه خدایااااااا
خانم دکتر گفت مگه چیه گناه که نکردی
سکینه خانم از حرف خودش پشیمون شد و نجوا کنان گفت پیش نازنین آخه
خانم دکتر گفت باشه بریم اونور برای خودم تعریف کن
نازنین مشغول خوندن کتاب شد و در کنارش با گوشی هم مشغول بود و از داشتن گوشی ذوق زده بود
روزها گذشت و خانم دکتر هم چند سایت آموزشی و سرگرمی را بهش معرفی کرده بود اما مشکل اصلی نازنین بلد نبودن حروف انگلیسی بود
خانم دکتر وقتی متوجه شد سریع به یکی از آشناهاش زنگ زد و قرار شد روزی سه چهار ساعت با نازنین خانم زبان خارجی کار کنه و الحق هم نازنین فراتر از انتظار ظاهر شد و خیلی زود مطالب را یاد می گرفت
زمان آزمون سطح فرا رسید و نازنین تا پایه ی ماقبل دیپلم را به راحتی گذراند اما طبق قانون باید حتما پایه ی نهم هم امتحان میداد اما نازنین امتحانات پایه ی نهم را تقریبا به سختی گذراند ولی برای گرفتن دیپلم مشکلی نداشت و به راحتی تونست دیپلم بگیره
خانم دکتر گفت فعلا عجله ای برای دانشگاه نیست و باید تا می تونی مطالعه کنی اما نازنین از اینکه نمی تونست زیاد در کار خونه کمک کنه ناراحت بود هرچه خانم دکتر بهش می گفت نگران نباش اما نازنین نتونست
برای همین شروع کرد به خونه تکونی و شستشو و تمیز کردن کل وسایل منزل
خانم دکتر هم وقتی دید نازنین گوشش بدهکار حرفاش نیست گفت باشه دو سه روز استراحتت رو بذار برای تمیز کردن خونه خیلی هم بهتر!!!
منم از تمیزی خیلی خوشم میاد
خانم دکتر و سکینه خانم گاهی به بهانه ی رفتن به مطب دکتر حامد و گاهی هم دوره های دوستانه هر روز میرفتن بیرون و خانم دکتر هم مرتب یا به گوشی نازنین زنگ میزد و یا پیامک میداد و از نازنین خواسته بود که حتما هر کاری باهاش داره فقط با گوشی خودش تماس بگیره هدفش این بود که نازنین کار با گوشی رو یاد بگیره و سرعت پاسخ دهیش هم بیشتر بشه
اما روز سومی که خانم دکتر زنگ زده بود نازنین بالای یه نردبون بزرگ داشت قسمت بیرونی شیشه های پنجره رو پاک میکرد که با زنگ خوردن گوشی هول شد و به محض اینکه در جواب خانم دکتر گفت من دستم بنده بهتون زنگ میزنم از نردبون افتاد پایین
ازونطرف وقتی خانم دکتر دید نازنین حرف نمیزنه و هرچه صداش کرد جوابی نیامد نگران شد و سریع به اتفاق سکینه خانم بطرف خونه راه افتاد چون حدس زده بود شاید سردرد نازنین باز عود کرده به اورژانس هم زنگ زد وقتی خانم دکتر دم در خونه رسید اورژانس هم تازه رسیده بود خانم دکتر با دستپاچگی زنگ در رو زد اما کسی در را باز نکرد
از کیفش کلید دروازه رو درآورد اما هرکاری کرد نتونست دروازه رو بازکنه
یکی از بچه های اورژانس کلید را از دست خانم دکتر گرفت و دروازه رو باز کرد
سکینه خانم فقط گریه میکرد و خانم دکتر هم نازنین رو صدا میزد اما جوابی نشنیدند بچه های اورژانس یکیشون رفت طرف اتاق و یکی هم تو حیاط دنبال نازنین می گشت که دیدند نازنین زیر نردبون و کنار یک گلدون سنگی بزرگ افتاده و از جاش تکون نمیخوره
سریع برانکارد را که تا توی حیاط آورده بودند آماده کردند و نازنین را با احتیاط به طرف آمبولانس بردن خانم دکتر و مادر نازنین همراه آمبولانس رفتن در حالی که هردو گریه میکردند
اونی که آمبولانس را می روند گفت خانم دکتر از شما بعیده شما که تو طول عمرتون هزارتا ازین حوادث دیدین چرا اینقدر بی قراری میکنید
خانم دکتر گفت دخترمه
تو هم دختر داری میدونم پس بجای اینکه سعی کنی کاری کنی که من آروم بشم سریع تر برو
راننده گفت ببخشید چشم
کمتر از ده دقیقه ی بعد به بیمارستان رسیدند و چون خانم دکتر همراه بیمار بود کل بیمارستان انگار بسیج شدن که بیمار خانم دکتر رو نجات بدن
وقتی نازنینو داشتن میبردن اتاق عمل سکینه خانم و خانم دکتر همدیگر رو بغل کرده بودند هم گریه میکردند هم برای سلامتی نازنین دعا میکردند
پرستارها و دکترها از کارهای خانم دکتر تعجب کردند اما جرات نمیکردند نزدیکش بشن چون همون اول سر یکی از پرستارها چنان فریادی زده بود که همه حساب کار دستشون اومد اکثر دکترها هم یا یه زمانی دانشجوش بودن یا همکار قدیمی و خانم دکتر رو میشناختن و میدونستن وقتی عصبانیه فقط باید کارشونو انجام بدن و حاشیه بی حاشیه
یکی دو ساعت گذشته بود ولی نازنین به هوش نیومده بود و البته دکترها با معاینات دقیق متوجه شدند ضربه ای به سرش نخورده و از نظر داخلی هم مشکلی نداره اما پایش بدجور شکسته بود
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
👇👇
ادامه ی قسمت شانزدهم
داستان 🌸پسر ماشینی🌸
دکترها جرات نمیکردند سر خود عملش کنند اومدند به خانم دکتر گفتند پاش بدجور شکسته و باید چندتا عمل بشه
خانم دکتر بدون اینکه جوابشونو بده گوشیشو در آورد و دنبال اسمی میگشت بعد زد روی یکی از اسم ها و هی با خودش میگفت بردار دیگه بردار دیگه
همه ساکت بودند و صدای گوشی خانم دکتر به وضوح شنیده میشد که صدایی ازونطرف گفت جانم خانم دکتر
خانم دکتر گفت کجایی صدا گفت خونه ام امشب شیفت دارم میخوام استراحت کنم
خانم دکتر فریاد زد پنج دقیقه ی بعد اینجایی
صدا گفت خونه تون؟
خانم دکتر گفت نه بیمارستان بیمارستان! دخترم حالش خوب نیست
حدود ده دقیقه ی بعد دکتر حامد سراسیمه اومد سمت خانم دکتر و گفت دخترتون چی شده مگه اومدن ایران ؟!
خانم دکتر گفت نازنین رو میگم میری تو اتاق عمل یا نجاتش میدی و پاهاش مثل اولش میشه یا دیگه اسم تورو از تمام جا خط میزنم
خودتم میدونی باهات شوخی ندارم .
دکتر حامد گفت چشم خانم دکتر فقط هولم نکنید و بگید چی شده گفت برو اتاق عمل گزارشو کامل بخون برو وقتو تلف نکن
دکتر حامد گفت چشم خانم دکتر فقط شما آروم باشید
خانم دکتر گفت من آروم نیستم مخصوصا اگه تا ده ثانیه ی دیگه اینجا ببینمت بدتر هم میشم
برو من میخوام امشب با نازنینم حرف بزنم باهات شوخی هم ندارم زود باش اما وقتی سرشو آورد بالا دید جز سکینه خانم و چندتا از همراهان یک بیمار دیگه کسی اونجا نیست
سکینه خانم با گریه گفت فکر نمیکردم دخترمو اینقدر دوست داشته باشی
خانم دکتر گفت کی دختر تورو دوست داره نازنین مثل دختر خودمه و اگه حالش خوب نشه حتی تورو هم نمی بخشم
ادامه دارد ..
نویسنده: سید ذکریا ساداتی
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_6037411222767275441.mp3
4.11M
یونس حمیدی 🎤
نازنین یار
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_6048804297829781337.mp3
14.57M
#شعر_شبانه
نه سراغی ، نه سلامی، خبری میخواهم
قدرِ یک قاصدک از تو اثری میخواهم
خواب و بیدار، شب و روز به دنبال من است؛
جز مگر یادِ تو یارِ سفری میخواهم؟
در خودم هر چه فرو رفتم و ماندم، کافیست
رو به بیرون زدن از خویش، دری میخواهم
بعدِ عمری که قفس واشد و آزاد شدم
تازه برگشتم و دیدم که پری میخواهم
سر به راهم، تو مرا سر بههوا میخواهی
پس، نه راهی، نه هوایی، نه سری میخواهم
چشمِ در شوقِ تو بیدارتری میطلبم
دلِ در دامِ تو افتادهتری میخواهم
در زمین ریشه گرفتم که سرافراز شوم
بیتو خشکیدم و لطفِ تبری میخواهم
#مهدی_فرجی
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_6048804297829781349.mp3
17.95M
سنتی شبانگاهی
سینا سرلک 🎤
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم (فریدون مشیری)
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸