eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
79.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
8.2هزار ویدیو
15 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
سپاسگزارم از اعتمادتون 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
36.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برشی از سریال آفتاب پرست بخش چهارم از قسمت اول 😂 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا https://eitaa.com/ahangmazani/11314 طنزهای پیشین👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مه دل دریای خونه 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5796581050587025750.mp3
4.46M
حسن گنجی🎤 آهای زمونه 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5796498295157166715.mp3
3.02M
استاد اکبر رستگار🎤 ته محله سنگتراشون 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸 بازی روزگار🌸 قسمت دوم مهرداد زنگ آخر هم ادبیات داشت و دبیر جدید به دلش ننشسته بود و ازونطر
داستان 🌸 بازی روزگار🌸 قسمت سوم ناظم دل خوشی از جاوید نداشت اما مدیر او را به آرامش دعوت کرد و گفت پدرش برای مدرسه زحمت کشیده و منصفانه نیست بخاطر شیطونی پسرش که طبیعت جوانها در این سن هست او را ناراحت کنیم ناظم با خنده گفت ولی آقای مدیر جاوید خیلی از پدرش مودب تره مدیر اخم کرد و با اشاره به مهرداد و دبیرهایی که هنوز داشتن با اولیا گفتگو میکردن گفت آقای حیدری لطفا مراعات کنید همین لحظه آقای ملکی وارد دفتر شد و گفت آقای مدیر هرچند الان ساعت تدریسم هست و واقعا از خروج از کلاس در زمان تدریس بیزارم با اشاره به مهرداد گفت اما اومدم تکلیف این لندهور را مشخص کنم فقط قبل از کلامتان باید بگم که این دبیرستان یا جای منه یا ایشون خودتون انتخاب کنید ناظم سریع رفت دست آقای ملکی را گرفت و گفت آقای ملکی اگه اجازه بدین پنج دقیقه وقتتونو بگیرم آقای ملکی گفت اختیار دارید ولی اگه در ارتباط با این گوساله هست من حرف آخرمو زدم آقای حیدری یواش در گوشش گفت از خونواده ی ضعیف است و درسش هم خیلی خوبه ما هم میدونیم مقصر کیه ولی اون دانش آموز زیر بار نمیره و مسئولیت کارهاشو قبول نمیکنه آقای ملکی گفت خوب اونو اخراجش کنید آقای حیدری گفت پدرش از خیرین بزرگ هست و مدرسه پیشرفتشو مدیون ایشونه گفت مدرسه ای که مدیون یک آدم با پسر الدنگش باشه تعطیل بشه بهتره آقای حیدری گفت اگه دستتونو ببوسم چی؟ آقای ملکی تعجب کرد و گفت از ناظم یک مدرسه بعیده اینقدر طرفدار بچه های تخس باشه لابد کسی از دانش آموزها برات تره هم خرد نمیکنه صدای همهمه ی دانش آموزان از کلاس آقای ملکی میومد آقای حیدری صورتش سرخ شد و رفت سالن و فریاد زد بچه های چهارم الف سریع بیاین سالن به صف بشین کمتر از دو دقیقه تمام بچه ها اومدن سالن آقای حیدری بدون هیچ دلیلی تک تک دانش آموزان را تنبیه کرد هیچ دانش آموزی حتی نگفت چرا اینکار رو کردید و همه گفتن آقای حیدری ما شرمنده ایم آقای ملکی از حرفی که زد خجالت کشید میدونست بچه های سال چهارم به دست ناظم کتک بخورند و سکوت کنند یعنی چی از محبوبیت آقای حیدری حرصش گرفته بود چون سالها دنبال مدیریت و معاونت بود اما اداره قبول نمیکرد و همیشه میخندید و میگفت میترسین بهترین دبیرستان در سطح منطقه بشم ..‌. آقای ملکی برای اینکه کم نیاره گفت شما گفتین درس این یابو خوبه من همین صبح امتحان گرفتم فکر کنم برگه شو سفید داد آقای حیدری گفت امکان نداره اگه نفر ششم به بعد باشه خودم اخراجش میکنم آقای ملکی گفت این گوی و اینم میدون اوراق امتحانی را از کیف چرمی اش درآورد و سریع ورق زد به اسم مهرداد که رسید چنان ورقه اش را محکم کشید بیرون که نزدیک بود از وسط نصف بشه با کمترین اغماض ورقه اش را تصحیح کرد نمره اش ۱۴ شد آقای حیدری گوش مهرداد را گرفت و گفت آبروی منو بردی این بود اعتماد من به شما دانش آموزها گفتن آقای حیدری ما فکر نکنیم ده هم بشیم امتحانش سخت بود و ما هم نمی دونستیم امروز امتحان برگزار میشه آقای ملکی سریع ورقه ای رو گرفت و تصحیح کرد یازده شده بود پنج تای دیگر را به سرعت تصحیح کرد هیچکس بالای ۱۲ نشده بود با کمک مدیر و معاون بقیه ی اوراق را در ده دقیقه تصحیح کرد مهرداد اولین نمره ی کلاس را آورده بود آقای ملکی غرغر کرد و گفت پسر درسته که درست خوبه اما اگه فرهنگ نداشته باشی به هیچ جا نمی رسی این بار رو می بخشم اما دفعه ی بعدی در کار نیست مهرداد بغض کرده بود و چیزی نگفت می تونست جاوید رو تو دو دقیقه ادب کنه اما چون هیچ وقت پول مدرسه رو نداده بود و حتی کتابهای درسی را مدرسه براش میگرفت فقط سکوت میکرد ادامه دارد.... نویسنده: سید ذکریا ساداتی http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا