هدایت شده از قرآن روزی یک صفحه🇵🇸
024 (Sayyaf zadeh-604).mp3
891K
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
هدایت شده از فقه و احکام رهبری (leader.ir)
📚 استفاده از اموال جاماندۀ دیگران
💠 سؤال: استفاده از مال به جا مانده از دیگران در امثال #هتل ها یا #خوابگاه دانشگاه و ... که صاحب آن را نمی شناسیم، چه حکمی دارد؟
✅ جواب: اگر بداند مالک از آن مال #اعراض كرده یا نسبت به استفاده از آن راضی است، استفاده از آن اشکال ندارد، در غیر این صورت برداشتن آن مال جایز نیست، مگر این که به قصد رساندن آن به مالکش بردارد که در این صورت باید مال را حفظ کند و پس از تحقیق و یافتن مالک، مال را به صاحبش بدهد و در صورتی که از یافتن مالک آن مأیوس شود یا دسترسی به او ممکن نباشد، باید آن مال یا قیمت آن را به #فقیر #صدقه بدهد.
#احکام_مجهول_المالک #اموال_جامانده
🆔 @leader_ahkam
هدایت شده از سالن مطالعه
#مثل_یک_مرد
بر اساس واقعیت
قسمت دوم
خیس عرق می شوم نمی دانم از ترس است یا از گرمای لباس ها!
شاید هم از هر دو...
هر چه که هست نفس کشیدن را برایم سخت می کند...
اما زینب فرز و سریع مشغول است همه را که مجهز کرد و خیالش راحت شد دوباره سراغ من می آید با دست به شانه ام می زند و با صدای نامفهومی از زیر ماسک فیلتردارش می گوید: آماده ای!
فقط سرم را تکان می دهم که ضعف و ترس درونم با صدایم آشکار نشود...
اولین میت را که می آورند نزدیک است قلبم از جا کنده شود...
کمی عقب می روم...
دو، سه نفر دیگر هم همراه من می شوند...
اما زینب همراه مرضیه برای روحیه دادن به بچه ها نه تنها عقب نمی رود که جلوتر از بقیه میت را تحویل می گیرند...
هم زمان که مرضیه زیپ کاور را باز می کند احساس کردم الان است که جان بدهم اما ذکر زینب نجاتم داد یا فاطمه زهرا...
متعجب مانده بودم از زینب و مرضیه با اینکه آنها هم تا به حال مثل من جنازه ندیده بودند بدون ذره ای ترس دست بکار شدن!
یکی از خواهر ها شروع کرد روضه خواندن کم کم بچه ها روحیه گرفتند و جلو آمدن، اما من همچنان میخکوب سر جایم ایستاده بودم!
شاید حق داشتم منی که در تمام طول عمرم کلا جنازه ندیده بودم حالا بماند که کرونایی هم باشد!
مرضیه چیزی به رویم نیاورد و همراه زینب با دو تا از خواهرهای دیگر میت را که خانم میانسالی بود غسل دادن و کفن کردند
ومن برای اولین بار غسل دادن و کفن کردن یک انسان را دیدم...
فقط تماشا کردم و اشک ریختم...
شاید حس اینکه یک روز خودم به اینجا برسم مرا متوقف کرده بود!
شاید هم کارهای ناتمامی که گمان می کردم هنوز فرصت هست...
اما در آن لحظات مرگ را نزدیکتر از تمام ساعاتی که در عمرم گذارندم می دیدم آنقدر نزدیک که میخکوب شده بودم!
ذهنم درگیر مرضیه و زینب شد آنها مثل من تاحالا اینجا را ندیده بودند پس چرا... چرا... متوقف نشدن!
میان چراهای ذهنم مانده بودم که صدای مرضیه مرا به خود آورد...
_خوبی؟
با سر اشاره کردم آره...
ولی واقعا حالم خوب نبود شاید از این بدتر نمی شد!
پیشنهاد مرضیه حالم را بهتر کرد گفت: برایمان زیارت عاشورا می خوانی؟
بهترین کاری که در آن موقعیت می توانستم انجام بدهم همین بود اصلا حرف دلم را زد...
کمی آرامش از جنس عاشورا میان غسالخانه!
خواندن زیارت عاشورا که تمام شد میت دوم را آوردند در دلم احساس کردم می توانم!
هنوز می ترسیدم اما جلو رفتم...
مدام ذکر می گفتم...
مرضیه خودش را کمی عقب کشید که من زیپ کاور را باز کنم...
نفس در سینه ام حبس شده بود...
زیپ را که کشیدم با دیدن صورت خانم جوانی غم تمام وجودم را گرفت!
لحظه ای مکث و بعد از حال رفتم ...
ادامه دارد...
قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/680
هدایت شده از
امام زادگان عشق
#مراسم_کاشت_نهالهای_مثمر
#یادمان شهدای استان قم
#کاشت ۶۰۰۰ اصله نهال مثمر(زیتون_انجیر_انار_سرو) بنام
#شهدای استان قم " کنگره ملی سردار شهید مهدی زین الدین و ۶۰۰۰ شهید استان قم " بخصوص شهدای محله زینبیه مسجد حضرت زینب علیها السلام
امروز سه شنبه ساعت 15:30 عصر در انتهای خیابان شهیدان همتی فضای باز رو به سمت کوه حضرت خضر نبی "علیه السلام " با حضور آیت الله سعیدی و مسئولین استانی و نیروهای نظامی و انتظامی ، بسیجیان وخانواده های معظم شهدای محله زینبیه مسجد حضرت زینب علیها السلام و اهالی محل برگزار گردید .
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
ستاد یادواره امام زادگان عشق
محله زینبیه . مسجد حضرت زینب علیها السلام
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🛑 #وضعیت_آمار_کرونا_درقم
🔻گزارش وضعیت کرونا طی ۲۴ ساعت گذشته و تا ۲۰ آبانماه در قم به همراه تغییرات نسبت به روز قبل:
🔹پذیرش: ۱۱۳ نفر تغییر: ۱۴+
🔹بستری: ۶۵ مورد تغییر: ۳+
◾️ فوت: ۱۳ شهروند تغییر: ۱۰+
🔹ترخیص: ۷۵ نفر تغییر: ۱۱-
🔹کلبستریها: ۵۵۳ نفر تغییر: ۱۷-
🔹وضعیت وخیم: ۱۲۷ نفر تغییر: ۶+