eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
369 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
5.3هزار ویدیو
488 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
گویا ماه رمضان آخرم است 🖌 حضرت (ع) : حضرت (ص) فرمود: روزه بگیریدش ( رمضان را) مانند کسی که در آینده، هرگز آن را روزه نخواهد گرفت، چه روزه دارانی که سال قبل روزه گرفتند و امسال در قبر مدفونند. 🖌 الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ...صُومُوهُ صِیَامَ مَنْ یَرَی أَنَّهُ لَا یَصُومُ بَعْدَهُ أَبَداً فَکَمْ مِنْ صَائِمٍ لَهُ عَاماً أَوَّلَ أَمْسَی عَامَکُمْ هَذَا فِی الْقَبْرِ مَدْفُوناً. 📚 فضائل الأشهر الثلاثة، ح ۱۱۲. @hadith_daily
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰روایتی از به زبان 🔹 غیرت دینی را باید از این عالم بزرگوار یاد گرفت. ⁉️ما برای ظهور چه کرده‌ایم؟! جرأت در امربمعروف رو ببینید😉 📿امروز سالگرد وفات این یار امام‌زمان‌"علیه‌السلام" است شادی روحشان فاتحه‌ای قرائت بفرمایید... https://eitaa.com/joinchat/911081556C963c6f7595
هدایت شده از اینستای انقلابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حدیثی زیبا از امام زین العابدین علیه السلام در خصوص بخشیده شدن در ماه مبارک رمضان آقا مجتبی تهرانی 💬 @insta_enghelabi
🌹 🌷(ع) 🎨 👆👆 ❤️ . ما شیعه ها یه روز براتون حرم می سازیم🎊❣️🌈    💫 شڪوفه های مهدوی امین 💫                 #🍃🌸بهار۱۴۰۱🌸🍃 🍃@ahlolmasjed🍃
🔹کنار سفره‌یِ‌خـــــدا و لبهای‌ترک‌خورده و تشنه ... لحظه‌ها، به رنگِ‌استجابت است! عطشانیم.... 🔹بیا حضرت‌باران! 🤲 افطارمان را با شیرینی دعا برای ظهور آغاز کنیم.
دم افطار فقط ذڪر فرج می چسبد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سالروز میلاد کریم اهل بیت علیهم السّلام، چشمه جوشان جود و سخا، حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام مبارک باد.
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
سبحان الله 🖌 حضرت (ع) : وقتی روزه دار کسی یا گروهی را در حال خوردن می بیند، تک تک موهای بدنش برایش سبحان الله می گویند. 🖌 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا رَأَی الصَّائِمُ قَوْماً یَأْکُلُونَ أَوْ رَجُلًا یَأْکُلُ سَبَّحَتْ کُلُّ شَعْرَةٍ مِنْهُ. 📚 فضائل الأشهر الثلاثة، ح ۱۱۸. @hadith_daily
هدایت شده از سالن مطالعه
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت صدم قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/718 فصل نهم من، مهتاب، مین(۱۰) روال شناسایی خوب بود همه چیز طبق برنامه پیش می‌رفت که اتفاقی برای یکی از تیم‌های شناسایی افتاد تیمی که دوست قدیمی‌ام بهرام عطاییان در آن بود از ارتفاع گلم زرد که رد می‌شوند و داخل میدان مین، پای بهرام روی مین گوجه‌ای می‌رود و از مچ قطع می‌شود با وجود این، عراقی‌ها از حضور آنها خبردار نمی‌شوند مصیب مجیدی بهرام را کول می‌کند در حین عبور از میدان مین دست محمد خانجانی هم روی مین می‌رود دست او نیز سرنوشت پای بهرام را پیدا می‌کند با انفجار دوم، عراقی‌ها هوشیار می‌شوند اما بچه‌ها فرصت پیدا می‌کنند از زیر تیر دشمن رهایی پیدا کنند دو مجروح را از معرکه دور کردند بعد از طی مسافت زیادی خسته می‌شوند و بهرام را کنار چاله‌ای می‌گذارند تا نیروهای کمکی تازه‌نفس بیاورند بهرام میگفت: "آنقدر تشنه و بی‌حال با پای قطع شده آنجا ماندم که از آمدن بچه‌ها ناامید شدم نه می‌توانستم به عقب برگردم و نه خبری از نیروهای کمکی بود از همه جا و همه کس قطع امید کردم یاد غریبی آقا اباالفضل افتادم برای خودم روضه غریبی آقا را خواندم یکباره مصیب مجیدی را بالای سرم دیدم مسافت زیادی را مرا روی دوشش انداخت و با کمک نیروهای عقب‌تر مرا به خط خودی برگرداند." قاعده این بود که وقتی حادثه‌ای در گشت اتفاق می‌افتاد، رفتن به آن مسیر به دلیل هوشیاری دشمن دشوار می‌شد با این حال علی‌آقا تاکید کرد: "بنا به درخواست فرمانده تیپ "حسین‌همدانی" حتماً باید از ارتفاع گلم زرد راهکاری پیدا شود." نوبت تیم ما شد مهدی قراگوزلو جلو افتاد و من با سه نفر پشت سرش از گلم زرد و میدان مین آن عبور کردیم رسیدیم زیر سنگرهای دشمن ناگهان یک عراقی بیرون آمد و بالای سر ما ایستاد مهدی چسبید به یک کپه خاک من هم چسبیدم به او هردو بی حرکت ماندیم مهتاب درآمده بود نمی‌توانستیم قدم از قدم برداریم سرباز عراقی اگر یک لحظه به زیر سنگرش نگاه می‌کرد، ما را می‌دید بقیه بچه‌ها عقب‌تر مانده بودند صدای قلبم را می‌شنیدم حتی بلندتر از صدای سرباز عراقی که رفیقش را صدا می‌کرد تردید داشتم که ما را دیده یا نه آن‌قدر با مهدی به هم چسبیده بودیم که اگر یکی پلک می‌زد آن دیگری می‌فهمید هر دو لب‌هایمان می‌جنبید و "وجعلنا..." می‌خواندیم ناگهان ابری جلوی مهتاب ایستاد همه جا تاریک شد به سرعت دویدیم هنوز صد متر از سنگر عراقی دور نشده بودیم که مهتاب در آمد دوباره روی زمین به هم چسبیدیم و در هم مچاله شدیم باید منتظر یک تکه ابر می‌ماندیم دشمن شک کرده بود صدای پا را شنیده بود اما ما را نمی‌دید این را وقتی که به سمت‌مان آمدند، مطمئن شدیم صدای پای آنها که نزدیک‌تر شد منتظر حرکت ابر و تاریکی نشدیم مثل دونده ها شروع به دویدن کردیم ◀️ ادامه دارد ... هر روز با ما باشید با یک قسمت از خاطرات قهرمان ملی "علی خوش‌لفظ" از جانبازان و شهدای همدانی در کتاب "وقتی مهتاب گم شد"؛ https://eitaa.com/salonemotalee/308
سلام و احترام طاعات و عبادات قبول انشاءالله گزارش و درخواست مشارکت برای بسته‌های حمایتی امسال تقدیم دوستان و همسنگران گرامی. مبلغی که تا کنون جمع شده حدود: ۲۲.۸۰۰.۰۰۰ تومان است و تنها برای حدود ۲۹ بسته کافی است. در ۷ سال گذشته حداقل ۶۹ بسته داشته‌ایم. همت با شما یاعلی 🌸--------------------- 💠 کانال مسجد حضرت زینب علیهاالسلام @ahlolmasjed