eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
393 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
489 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
دعای کوتاه برای درخواست حاجت 🖌 عیسى بن عبداللّه قمى از حضرت (ع) که فرمود: بگو: «اللهم انى اسئلک بجلالک و جمالک و کرمک ان تفعل بى کذا و کذا»_و بجاى کذا و کذا حاجت خود را ذکر کند_ 🖌 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِجَلَالِكَ وَ جَمَالِكَ وَ كَرَمِكَ أَنْ تَفْعَلَ بِی كَذَا وَ كَذَا. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 370 روایة: 6
🌺🌺 پایـی که جا مانـد 🌺🌺 🇮🇷 قسمت پنجم 🇮🇷 بعضی از شهدا بین ما وضعیت خانوادگی خاصی داشتند. شهید "اکبر آخش" فقط بیست روز می‌شد که ازدواج کرده بود. شهید "حنیفه خلیلی" هجده روز قبل تنها فرزندش به دنیا آمده بود. شهید عبدالرضا دیرباز قرار بود این بار که برگردد ازدواج کند. به او قول داده بودم در عروسی‌اش شرکت کنم! دولا دولا از توی کانال کم‌عمق سمت چپ جاده داشتیم جلو می‌رفتیم که با انفجار خمپاره‌ای نقش زمین شدم. نفهمیدم چه شد، احساس کردم قسمت جلوی ران پای چپم داغ و خیس شده، ترکش خورده بودم. ترکش بخشی از گوشت رانم را برده بود. خونریزی‌ام شدید بود. صفرعلی کردلو با چفیه‌اش پایم را بست. ترکش گودی‌ای به اندازه کف دستم ایجاد کرده بود. به خاطر قطع شدن رگ‌ها و مویرگ‌هایم پایم حس نداشت اما توان حرکت داشتم. عراقی‌ها برای بار دوم چراغچی را گرفتند. این بار با تمام قدرت حمله کردند. هدایت الله به بچه‌هایی که با چنگ و دندان جلوی رخنه‌ی عراقی‌ها را گرفته بودند گفت : هر کس فرمانده‌ی خودشه، هر جوری می‌دونید بهتره بجنگید، منتظر دستور کسی نمونید. هیچ کدوممون زنده برنمی‌گردیم، ما تو محاصره‌ایم، یا شهید می‌شیم یا اسیر. حالا که قراره سرنوشتمون این باشه، به دشمن رحم نکنید، انتقام بچه‌ها را بگیرید. بیشتر همراهانم شهید شده بودند. به دلیل محاصره امکان انتقال هیچ شهید و مجروحی به عقب وجود نداشت. محمد اسلام‌پناه، سینه و صورتش بر اثر اصابت ترکش خمپاره آبکش شده بود. استخوان‌های دست راستش از آرنج خُرد شده بود و از تشنگی و ضعف نای حرف زدن نداشت. وقتی زخم‌هایش را بستیم، گفت :‌ جان ما فدای یه تار موی امام! تا لحظه‌ای که جان داد، قرآن می‌خواند. درگیری شدت گرفته بود. دشمن برای تصرف جاده کوتاه نمی‌آمد. شک نداشتم کارمان تمام است. بین شهادت و اسارت باید یکی را انتخاب میکردیم. نسبت به اسارت احساس بدی داشتم. همیشه در جنگ آرزو می‌کردم تقدیرم به اسارت ختم نشود. آز آن جمع حدود هشتاد نفری فقط ده، دوازده نفرمان زنده مانده بودیم. نمی‌توانستم به خودم بقبولانم جاده خندق سقوط کند. فکر کردن به سرنوشت جزیره‌ی مجنون عذابم می‌داد. توی کانال با بچه‌ها لحظه‌ای دور هم نشستیم که در لحظات آخر چه کنیم ؟! نظر بچه‌ها بر ماندن بود. هم پیمان شدیم تا گلوله‌ی آخر بایستیم حتی اگر مقاومتمان تاثیری در حفظ جاده خندق نداشته باشد. ◀️ ادامه دارد . . . با ما همراه باشید هر روز یک قسمت از کتاب بی‌نظیر پایی که جا ماند. قسمتهای قبلی در: https://eitaa.com/joinchat/364838962C9a26860858
هدایت شده از اکبر ابدالی
📌 غفلت از مهمترین مطالبه رهبری و نظام 📍 طرح جامع و از سال 1392 تا پایان مجلس دهم معطل مانده است!!! در حالی که کاهش رشد جمعیت از مخاطرات آینده ایران است. 📍 قرار بود در این طرح مواردی مثل👇 افزايش نرخ باروري کاهش سن ازدواج رفع موانع ازدواج تسهیل و ترویج تشکیل خانواده کنترل نرخ طلاق مشوقهای فرزندآوری و .... مطرح شود تا جمعیت کشور با پیری و کاهش مواجه نشود. 📍 نکته قابل تامل اینکه در سال 1393 و در سال 1395 به عنوان اسناد بالادستی قوانین مربوطه توسط رهبر انقلاب ابلاغ شده اما قانون آن در مجلس خاک می خورد! 👈 نمایندگان مجلس و مدیریت 10 ساله لاریجانی به جای حاشیه سازی و تصویب طرحهای بی خاصیتی مثل تفکیک وزارتخانه ها، برجام، لوایح FATF، و ... می بایستی به قوانین مهم مثل قوانین حوزه می پرداختند که نکردند و باید در پیشگاه ملت و رهبری پاسخگو باشند. 👈 یکی از مطالبات از مجلس جدید پیگیری مطالبات بر زمین مانده رهبری در حوزه جمعیت و خانواده است. خوشبختانه مجلس یازدهم این طرح را در دستور کار خود قرار داده است. 🆔 @mashgh626
هدایت شده از اکبر ابدالی
32.mp3
32.96M
📢 آشنایی با بازار سرمایه ()؛📉 ابعاد عملیاتی و مهارتی📈 🎤 (مدرس بازار های مالی) 👌 کاری از هیئت اندیشه‌ورز اقتصاد و الگوی پیشرفت 🆔 @mashgh626
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
چه شد که آمار نشان می‌دهد ۳۰ سال آینده پیرترین کشور جهان خواهیم شد!؟ رابرت مک نامارا وزیر جنگ کندی و جانسون که به قصاب ویتنام معروف است،در سال 1968 به عنوان رئیس بانک جهانی انتخاب شد، او اعطای وام های بین المللی به کشورهای غیر غربی را مشروط به کنترل جمعیت کرد... رئیس اسبق سازمان برنامه و بودجه: آقای هاشمی روی گرفتن وام خیلی تأکید داشتند و گفتند اگر شما این کار را نکنید من خودم وارد میدان خواهم شد و وام های مورد نظر را از خارج تهیه می کنم! نخستین وام بانک جهانی در بخش بهداشت به مبلغ 141میلیون و چهارصد هزار دلار در سال 1372 در اختیار دولت قرار گرفت که این مبلغ عمدتا مصروف کنترل جمعیت شد و در اموری از قبیل «خرید وسایل مدرن ضدبارداری»، «تربیت نیرو در دوره های خارج از کشور» و «چاپ کتاب احکام تنظیم خانواده»هزینه شد! حالا به قول رئیس جمهور هرچی لعنت دارید بر کسی لعنت کنید که این شرایط رو به وجود آورده... @Bisimchimedia
🌺🌺 پایـی که جا مانـد 🌺🌺 🇮🇷 قسمت ششم 🇮🇷 مهماتمان رو به اتمام بود. تنها بی‌سیمچی گردان که لحظه به لحظه همراهمان بود، با عقبه در تماس بود. فرماندهان مدام به ما روحیه می‌دادند اما واحدهای توپخانه و ادوات هیچ گلوله‌ای نداشتند تا بچه‌ها را پشتیبانی کنند. بی‌سیمچی‌مان هم شهید شد. دیگر هیچکس فرصت نداشت بنشیند و با عقبه حرف بزند. ارتباط با عقبه دردی را دوا نمی‌کرد. در میان ذرات معلق خاک و دودی که کم رنگ‌تر می‌شد، جسد مطهر شهدا به زمین افتاده بود. سید محمد علی غلامی مجروح شده بود و خون زیادی از او می‌رفت، به زمین که افتاد سعی کرد خودش را به کانال کنار جاده برساند. ترکشی به گونه‌ی چپش خورده بود و صورت و چشمش پُر از خون بود. از تشنگی رمق نداشت. در حالی که از سینه و سرش خون می‌ریخت حاضر نبود دراز بکشد! صدای عراقی‌ها شنیده ‌می‌شد، نمی‌توانستم از او جدا شوم. نگاهم به چهره‌اش بود که با آرامش خاصی گفت : السلام علیک یا اباعبدلله . . . اشک و خونابه از چشمانش سرازیر شد. دو دستش را پشت سرش روی زمین قرار داده بود تا تکیه‌گاهش باشد. در لحظات آخر با کلاه آهنی از آبراه کناری‌ام برایش آب آوردم، نخورد!حتی حاضر نشد لب‌هایش خیس شود!سرانجام سید تشنه شهید شد! صدای هلهله و شادی عراقی‌‌ها به گوش می‌رسید. آفتاب سوزان تیرماه بر جنازه شهدا می‌تابید. گرما امانمان را بریده بود. جنازه یکی از شهدا از پشت روی نیزارها افتاده بود. از سینه به پایینش درون آب و سر و سینه‌اش روی نی‌ها بود.تا زنده بود، نی‌ها را چنگ می‌زد که غرق نشود ! شش نفر مانده بودیم ! عراقی‌ها هر لحظه نزدیک‌تر می‌شدند. دو نفرشان که پرچم عراق دستشان بود، جلوتر از بقیه حرکت می‌کردند! فاصله ما با دشمن کمتر از سی‌متر شده بود ! ◀️ ادامه دارد . . . با ما همراه باشید هر روز یک قسمت از کتاب بی‌نظیر پایی که جا ماند قسمتهای قبلی در: https://eitaa.com/joinchat/364838962C9a26860858