eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
393 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
489 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ۱۱
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم‌...
📚 پرداخت زکات فطره قبل از حلول ماه شوّال 💠 سؤال: با توجه به امکان پرداخت فطریه از طریق درگاه پرداخت اینترنتی وجوهات شرعی در پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، آیا می توان پیش از حلول ماه شوّال (غروب شب عید فطر) اقدام به واریز آن نمود؟ ✅ جواب: چون به صورت امانت دریافت شده و پس از حلول ماه شوّال، در موردش مصرف می شود، مانعی ندارد؛ البته پرداخت کننده پس از حلول ماه شوّال، نیت کند که آن امانت، به عنوان زکات فطره باشد. @leader_ahkam
جامعه کبیره.mp3
23.23M
🎙جامعه کبیره 🔹توصیه ای مهم برای ایام پایانی ماه رمضان 🌙༺⃟‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌° استاد فاطمی نیا ( حفظه الله ) : از اولیاء الهی سینه به سینه یک یادگاری دارم که عمل به آن برکات فراوانی دارد: ✨ماه مبارک رمضان ، این ضیافت الهی را با یک زیارت جامعه کبیره به آخر برسانید✨ در اثرِ این عمل، این ضیافت چنان رنگین خواهد شد که آثارش از عقول ما خارج است و روزی به کار خواهد آمد که آن روز هیچ چیز دیگری به کار نخواهد آمد.
هدایت شده از سالن مطالعه
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت صد و هفتم قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/543 فصل نهم من، مهتاب، مین(۱۷) فکرهای درهم کلافه‌ام کرده بود به عقربه و خطوط فسفری ساعت نگاه می‌کردم یک ساعت گذشت مردد بودم جلو بروم یا بمانم ساعت به ۱۰:۱۵ نزدیک بود ناگهان صدای شوم انفجاری که بارها شنیده بودم در گوشم نشست صدای انفجار مین والمر چند ثانیه بعد ... انگار دست کسی روی ماشه رفته باشد تک تیرهایی بلند شد تک تیر ها را شمردم ۱-۲ تا ۶ تیر خواستم جلو بروم که صدای انفجار دیگری برخاست بازهم صدای انفجار مین والمر و چند تیر متوالی و یک آن... صدای ناله علی محمدی مهتاب در آمد به سمت میدان مین نیم‌خیز شدم قوی‌دست، دستش را دور دستم حلقه زد: "کجا...!؟" بغض داشت خفه‌ام می‌کرد گفتم: "مگر نمی‌بینی آن جلو چه خبر است؟!" فاصله ما تا میدان مین کمتر از ۱۰۰ متر بود علی محمدی و محمد رضا قربانی را نمی دیدیم اما عراقی‌ها را می‌دیدیم در تیررس نگاه‌مان بودند قوی‌دست گفت: "تا حالا که دشمن متوجه نبود، نمی‌توانستیم به میدان مین برویم! حالا که آن ها بالای سر بچه‌ها هستند. اصلاً شاید آن تک‌تیرها، تیر خلاص بوده!؟" درست می‌گفت اما نمی‌خواستم بشنوم علی محمدی از برادرم، جعفر به من نزدیکتر بود ناله مظلومانه‌ی او داشت روحم را از کالبد به در می‌کرد نقی قویدست و حسین جعفری از رفاقت عمیق من و علی خبر داشتند قوی‌دست که دید نمی‌تواند مانع من بشود، گفت: "برادر خوش‌لفظ! من و تو مسئولیتی در این گشت نداریم. بگذار حسین جعفری که عضو تیم است تصمیم نهایی را بگیرد." حسین جعفری هم همان را گفت که قویدست می‌خواست (نقی قوی‌دست در فاو شهید شد من و حسین جعفری تنها شاهد آن شب مهتابی بودیم) برگشتیم هلال ماه در وسط آسمان بود و به همه جا نور می‌پاشید می‌رفتم و سر می‌چرخاندم جانم وسط میدان مین مانده بود وقتی به مقر رسیدیم علی‌آقا پرسید: "محمدی و قربانی!؟" خواستم بگویم: "وقتی که مهتاب زد آنها ...!!!" بغضم ترکید چیت‌ساز قضیه را فهمید مصیب مجیدی و چند نفر را همان شب عازم میدان مین کرد چند ساعت بعد آن ها هم دست خالی برگشتند صبح علی الطلوع به دیدگاه که مشرف به میدان مین بود رفتیم از پشت عدسی دوربین پیکر بی‌جان علی محمدی و محمد قربانی را در وسط میدان مین دیدیم تا چند روز حال خودم نبودم بغض کرده بودم و با کسی حرف نمی‌زدم حتی وقتی شایعه شهادت برادرم جعفر را هم شنیدم توجهی نکردم بعد از شهادت علی محمدی حکم مرده متحرکی را داشتم که روحش وسط میدان مین جا مانده بود شب‌ها وقتی مهتاب می‌دمید، تصویر علی محمدی را در قاب ماه می‌دیدم و صدای او در گوشم تکرار می‌شد: "من، مین و مهتاب با هم یک جا جمع نمی‌شویم..." ◀️ ادامه دارد ... هر روز با ما باشید با یک قسمت از خاطرات قهرمان ملی "علی خوش‌لفظ" از جانبازان و شهدای همدانی در کتاب "وقتی مهتاب گم شد"؛ https://eitaa.com/salonemotalee/308